سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چرا غربی‌ها به‌صورت علنی از موفقیت ماهواره‌بر قاصد ابراز شگفتی کردند؟


 علی قربان‌نژاد
 «این‌که چه چیزی باعث این موفقیت شده، مهندسان «قاصد» کارشان خیلی خوب بوده یا شانس آورده‌اند را حتی خودشان هم نمی‌دانند[!] از نظر فنی، «قاصد» یک راکت سه ‌مرحله‌ای است. مرحله اول قدیمی‌است؛ قبلاًً تست شده و جواب مثبت گرفته است. پس تعجب‌آور نیست که کار می‌کند. اما مراحل دوم و سوم جدید هستند و خیلی خوب کار کرده‌اند. آنچه یک مقدار شگفت‌آور است این بخش برنامه است!»
جملات فوق را «جاناتان مک‌داول» اخترشناس مرکز «هاروارد اسمیت ‌سونیان» در یک مصاحبه گفته است. این دانشمند غربی از چه چیزی سخن می‌گوید؟
اندیشکده انگلیسی European Network Leadership در مطلبی به قلم «فابین هینز» نوشت: «در 22 آوریل، ایران با موفقیت اولین ماهواره نظامی خود را به نام «نور» با استفاده از ماهواره‌ بر «قاصد» به فضا پرتاب کرد. محل پرتاب این ماهواره یکی از پایگاه‌های موشکی سپاه پاسداران در نزدیکی شاهرود بود. با این حال، نقش سپاه در قاصد صرفاً در مرحله نهایی عملیات محدود نمی‌شود. هر دو موتور مرحله دوم این ماهواره‌بر و همچنین ماهواره نور توسط سپاه خارج از ساختارهای رسمی ‌صنعت فضایی ایران ساخته شده است.»
«فابیان هینز»، کارشناس مرکز «جیمز مارتین» نیز درباره مطالعات عدم‌ اشاعه درباره پرتاب اولین ماهواره نظامی ایران به فضا گفت: «این یک برنامه بسیار پیچیده با فناوری بسیار پیچیده است و آنها در صورتی که بخواهند می‌توانند فراتر از آن بروند.»
ایران پیش از این هم موشک به خارج از جو زمین فرستاد. در آن زمان واکنش‌ها این‌گونه نبود. به راستی چرا غربی‌ها در مورد این ماهواره و به طور خاص ماهواره بر قاصد تا این اندازه متحیر و شگفت‌زده شده‌اند؟
مردم، دو ابرقدرت دنیا در دوره جنگ سرد را سردمداران راه یابی انسان به فضا می‌دانند؛ دو کشور آمریکا و شوروی سابق. برای پی بردن به اینکه چرا دانشمندان و سران غربی تا این اندازه از کارانجام گرفته توسط ایران شگفت‌زده شده‌اند، باید نگاهی گذرا به تاریخچه فعالیت‌های این دو کشور برای رسیدن به فضا انداخت. البته در بررسی این تاریخ خواهیم دید که برخلاف تصور، یک کشور دیگر پیشتاز رسیدن به فضا بوده و آمریکا و شوروی از ماحصل مطالعات و آزمایش‌های آن استفاده کرده‌اند.
شروع یک فصل جدید
موشک به‌عنوان سلاحی هدایت شونده که بدون نیاز به همراهی عامل انسانی و از فواصل بسیار دور می‌تواند اهداف را مورد اصابت قرار دهد، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. نکته‌ای که بر اهمیت موشک می‌افزاید، این است که از آن برای مصارف غیرنظامی نیز استفاده می‌شود که مهم‌ترین آن موضوع اکتشافات فضایی و یا سفر به دیگر سیارات منظومه شمسی است.
شروع کار بر روی این ایده به فاصله میان جنگ‌های اول و دوم جهانی بازمی‌گردد. 76 سال پیش (26 جولای 1944)، اصابت یک موشک آلمانی به خاک انگلستان از آغاز فصل جدیدی در دانش بشری خبر می‌داد. موشکی که سبب حیرت متفقین و خاصه شوروی و آمریکا شده بود.
طبق آنچه در ظاهر رخ داده، حمله آلمان به چند روستا که جزیی از خاک جمهوری دوم لهستان به شمار می‌رفتند و الحاق آنها به خاک آلمان، بهانه آغاز بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین جنگ تاریخ بشریت بوده که 70 تا 85 میلیون کشته به جا گذاشت. پس از آن بود که فرانسه و انگلستان به آلمان اعلام جنگ کردند و این‌گونه جهان به دو بخش متفقین و متحدین تبدیل شد. آلمان نازی به اندازه‌ای قدرتمند بود که دوابرقدرت آن زمان یعنی شوروی و آمریکا به همراه دیگر کشورهای بزرگ اروپایی برای مقابله با او در کنار هم قرار گیرند. برخی بر این باورند که پشت پرده اعلام جنگ به آلمان نازی، حمله این کشور به بخش مورد مناقشه با جمهوری دوم لهستان نبوده بلکه آن اقدام، بهانه را برای نبرد در اختیار آمریکا و متحدانش نظیر انگلستان قرار داد. بر اساس این فرضیه، آلمان به اندازه‌ای قوی شده بود و در جهات مختلف پیشرفت کرده بود که باعث نگرانی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها شده بود. یکی از نمونه‌های این پیشرفت حیرت‌انگیز نوعی موشک حیرت‌انگیز بود.
دستاوردی فراتر از عصرخود
موشکی که به خاک انگلستان برخورد کرد، با نام V2 در زمان خود شاهکار مهندسی به‌حساب می‌آمد و به‌جرات می‌توان گفت که تکنولوژی به‌کاررفته در طراحی این موشک بسیار فراتر از دانش زمان خود بود. این موشک پیشرفته اولین موشک «بالستیک» بود که ساخته می‌شد.موشک بالستیک به موشک‌هایی گفته می‌شود که قادر هستند از جو زمین خارج شوند و بدون استفاده از سوخت و با قوانین بالستیکی، مسیر خود را طی کنند و سپس با ورود مجدد به جو زمین، به سمت هدف خود ادامه‌ مسیر دهند.
آلمان نازی در سلسله برنامه‌های سِری و حیرت‌انگیز خود، ساخت سلاح‌های دوربرد را برای از بین بردن زیرساخت‌های استراتژیک دشمن از سال 1939 به‌صورت جدی پی گرفته بود. گستردگی جبهه‌ای که در آن آلمان درگیر بود، نیاز به سلاح‌هایی از این دست را بیشتر می‌کرد.
البته پیش از آن، آلمانی‌ها موشک V1 را ساخته بودند که شبیه یک پهپاد عمل می‌کرد. این موشک که کروزهای امروزی در ادامه آن هستند ایرادهایی داشت؛ صدای بسیار زیاد و پرواز در ارتفاع پایین، هدف قرار گرفتن آن را راحت می‌کرد.
موشک V1 با همین ایرادها اما به‌عنوان یک سلاح جنگی پیشرفته، متفقین را به وحشت انداخته بود اما بلندپروازی‌های نازی‌ها به این موشک اکتفا نکرد. بر همین اساس، نابغه موشکی آلمان با نام «فن براون» که خود از اعضای برجسته حزب نازی بود، طراحی موشکی را آغاز کرد که بعدها انسان را به خارج از جو زمین برد و تحولی در دانش نجوم بشر ایجاد کرد.
سال 1942 اولین آزمایش موفق از موشک V2  ثبت شد. گزارش‌های جاسوسان انگلیسی و آمریکایی، غرب را متوجه وجود سلاحی فوق سری کرد که با آن آلمان قادر بود از خاک آلمان، اهداف دور از دسترس را منهدم کند. متفقین بعد از اطلاع از وجود این نوع سلاح، در فاصله میان سال‌های 1943 تا 1945 در مناطقی که فکر می‌کردند ممکن است آلمان‌ها در آنجا اقدام به ساخت این سلاح ‌کنند، بمباران‌های شدیدی انجام دادند. به رغم این اما آلمانی‌ها حدود 6 هزار موشک بالستیک V2  ساختند ولی تنها توانستند از نیمی‌از آنها برای اهدافی در انگلستان، هلند و فرانسه استفاده کنند. شاید اگر آلمانی‌ها زودتر به تکنولوژی این موشک دست می‌یافتند، سرنوشت جنگ این‌گونه نمی‌شد.
آلمانی‌ها در جبهه شوروی زمین گیر شدند و شکست‌های سنگینی متحمل شدند. در این دوره دو ابرقدرت، همزمان از دو سمت به پیشروی به سمت خاک آلمان پرداختند. شوروی و آمریکا غنائم جنگ را میان خود تقسیم کردند که شامل اروپا و خود آلمان بود. پس از آن تا مدت‌ها آلمان شرقی و اروپای شرقی متأثر از شوروی کمونیستی بود و آلمان غربی و اروپای غربی متأثر از لیبرالیسم آمریکایی.
غنائم جنگ دوم
غنائم جنگ تنها همین‌ها نبود بلکه دوابرقدرت در نبردی اطلاعاتی پس از ورود به خاک آلمان به شدت در پی به دست آوردن تحقیقات آلمان نازی بودند. یکی از چیزهایی که دوابرقدرت به دنبال آن بودند، دستیابی به تکنولوژی ساخت موشک‌های بالستیک بود، لذا هر کدام از آنها عده‌ای از دانشمندان آلمانی را با خود بردند. شوروی و آمریکا با آغاز جنگ سرد به چیزی مهم فکر می‌کردند؛ خروج از جو زمین و ورود به فضا.
«فن براون» نابغه موشکی آلمان به‌عنوان یکی از غنائم جنگ به آمریکا برده شد. افسانه اکتشاف فضا با همین موشک تبدیل به واقعیت شد. موشک V2 با وجود اینکه با اهداف نظامی ساخته شده بود؛ ولی بیشتر از آنکه در خدمت اهداف نظامی در جنگ جهانی دوم قرار بگیرد، به شروع و گسترش دانش فضایی کمک کرد؛ چرا که راه را برای خروج از جو برای بشر باز کرده و نقطه عطفی بود که در آن افسانه‌ای بوی واقعیت می‌گرفت.
برای رفتن به فضا، مرحله نخست خروج از اتمسفر زمین است. این کار را کشورمان پیش از این با ارسال موجود زنده (میمون) به فضا انجام داد، در آن زمان غربی‌ها تا این اندازه متعجب و شگفت‌زده نشده بودند. تفاوت ماهواره بر قاصد با قبلی‌ها در چیست؟ در ابتدای متن، جملات «جاناتان مک‌داول» اخترشناس مرکز «هاروارد اسمیت ‌سونیان» را دوباره مرور کنیم: «مرحله اول قدیمی‌است؛ قبلاًً تست شده و جواب مثبت گرفته است. پس تعجب‌آور نیست که کار می‌کند. اما مراحل دوم و سوم جدید هستند و خیلی خوب کار کرده‌اند. آنچه یک مقدار شگفت‌آور است این بخش برنامه است!»
منظور از مرحله اول همان آزمایش فرستادن موجود زنده به فضا توسط کشورمان است. اما مرحله دوم و سوم چیست؟
ایده استفاده از موشک برای ارسال ماهواره به مدار زمین نخستین بار توسط «کنستانتین تسیولکوفسکی» دانشمند روسی در سال 1903 ارائه شد. او در 1921 در مقاله دیگری ایده استفاده از موشک‌های «چندمرحله‌ای» را برای سفرهای فضایی مطرح کرد.
کمک یک نمکدان برای رفتن  انسان به فضا
برای سفر به فضا، یک موشک چند مرحله‌ای مورد نیاز است. هر کدام از این مراحل یک موشک جداگانه محسوب می‌شود که هم دارای منبع سوخت است و هم موتور. همین است که کار را بسیار سخت می‌کند. بسته به وزن محموله ماهواره، از موشک‌های تقویت‌کننده‌ای در کنار مراحل مختلف موشک برای افزایش نیروی موتورها استفاده می‌شود. مرحله اول، کل موشک را از زمین بلند می‌کند و به محض اتمام سوخت از بقیه موشک جدا شده، به زمین سقوط می‌کند. آنگاه موتور مرحله دوم روشن می‌شود. به‌خاطر وزن سبکتر موشک در این مرحله، شتاب موشک نیز بیشتر می‌شود؛ این سیر صعودی شتاب با جدا شدن هر مرحله از موشک ادامه می‌یابد. مرحله پایانی موشک، قسمت حامل ماهواره را به فضا و به طرف مقصدش حمل می‌کند.
شوروی دانشمندانی را که برای ایده رفتن به فضا روی موشک مورد نیاز برای آن کار می‌کردند، در منطقه‌ای حفاظت شده در سیبری مستقر کرده بود. مشکلی که بر سر راه این دانشمندان وجود داشت، این بود که هرچه موشک مسیر بیشتر را می‌بایست طی کند، به سوخت بیشتری نیز نیاز داشت و این ماهواره بر را سنگین می‌کرد.
گفته می‌شود که روزی این دانشمندان برای صرف غذا به سالن غذاخوری رفته بودند. یکی از آنها نمکدان را برمی‌دارد که به غذایش کمی‌نمک اضافه کند. گویا در نمکدان محکم بسته نشده بود و تا آن فرد آن را به‌صورت سرازیر می‌گیرد، درِ نمکدان به همراه تمام نمکی که در آن بوده در ظرف غذا می‌ریزد. همین لحظه ایده‌ای به ذهن او خطور می‌کند. باید از موشک‌های چند مرحله‌ای استفاده کرد که پس از پایان هر مرحله، آن قسمت از موشک جدا شده و سبب می‌شود موشک بار اضافه با خود حمل نکند.
حیرت غرب از دانشمندان ایرانی
با آنچه شرح داده شد، باید تصور کنید مسیری را که ابرقدرت‌های جهان این‌گونه و با کمک دانشمندان آلمان نازی و تحقیقات آنها پیمودند، کشورمان در مدت زمانی حدود 2دهه و در میان تحریم‌های شدید غرب طی کرده است.
برای درک سختی رسیدن به دانشی این چنین؛ باید در نظر بیاورید که عمده کشورهایی که در باشگاه فضایی قرار دارند، به شدت علیه کشورمان هستند و تحریم‌های ایران را در این زمینه برای آنکه مبادا روزی ایران به فضا دست یابد حمایت می‌کردند. ساخت موشکی چند مرحله‌ای به‌عنوان ماهواره‌بر، ساخت ماهواره که دانشی‌ترکیبی از علوم مختلف نیاز دارد و همچنین محاسبات پیچیده برای قرار گرفتن ماهواره در مدار زمین، چیزی است که غرب پس از چند دهه تلاش و با استفاده از تحقیقات آلمان نازی به آن
رسید.
اگرچه برخی از نتایج تحقیقات و دست‌یافته‌های کشورهای صاحب این تکنولوژی در دسترس همگان قرار گرفته اما باید در نظر داشت که اولا، کشورهای غربی همه یافته‌های خود را در دسترس جهانیان قرار نمی‌دهند. دوم آنکه میان نظریه‌های مطرح شده روی کاغذ تا تجربه‌های عملی، فاصله است. این فاصله یافته‌هایی است که معمولا هر کشوری آن را برای خود حفظ می‌کند.
دانشمندان کشورمان اما این‌بار جهانیان را به حیرت واداشتند و باعث شدند تا آنها به صراحت بر این حیرت و شگفتی اذعان کنند.



تاریخ : پنج شنبه 99/2/25 | 5:38 صبح | نویسنده : مرتضی | نظر
15 کشور در قلمرو ملکه تشریفاتی / اگر ملکه انگلیس کرونا بگیرد چه می‌شود

اوایل شیوع کرونا در اروپا بود که شایعه بیماری ملکه انگلیس در رسانه‌ها خبرساز شد. حالا که انگلیس بدحال‌ترین کشور اروپایی در شرایط کرونایی است، این سوال بیشتر اهمیت پیدا می‌کند که اگر ملکه الیزابت دوم کرونا بگیرد، چه می‌شود؟ مگر ملکه، یک مقام تشریفاتی در انگلیس نیست؟

15 کشور در قلمرو ملکه تشریفاتی / اگر ملکه انگلیس کرونا بگیرد چه می‌شود

مجله فارس پلاس؛ امین رحیمی: «قدرت چندانی ندارد اما بسیار قدرتمند است!»؛ این توصیفی برای ملکه بریتانیا است که اگر چه مقام او «تشریفاتی» معرفی می‌شود اما در عمل «قدرت سیاسی واقعی» دارد. ملکه بریتانیا بر مجموعه 4 کشور انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی فرمانروایی دارد که در مجموع «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند ‌شمالی» و به اختصار بریتانیا (Britain) یا پادشاهی‌متحده (The United Kingdom)  و به اختصار UK نامیده می شوند. ملکه همچنین ریاست کشور انگلستان و 15 کشور دیگر از جمله استرالیا، نیوزلند و کانادا را برعهده دارد که در مجموع «قلمروهای مشترک‌المنافع» (Commonwealth Realm) نامیده می‌شوند. ملکه در این کشورها «فرماندار کل» را تعیین می‌کند که عالی‌ترین مقام رسمی کشور و نماینده ملکه محسوب می‌شود. البته ملکه رئیس «اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع» (Commonwealth of Nations) هم هست که 54 کشور از جمله آفریقای جنوبی، سنگاپور، قبرس، کامرون، کنیا، نیجریه، هند، پاکستان، اوگاندا، مالزی و جامائیکا را در بر می‌گیرد. هرچند کشورهای این اتحادیه حکومت‌های نسبتا مستقلی دارند ولی بر اساس ارزش‌ها و منافع مشترک با هم هماهنگ هستند. قدرت و تاثیر نهاد سلطنت در بریتانیا خیلی بیش از این حرف‌هاست و بی دلیل نیست که خبر احتمال ابتلای ملکه به کرونا مثل بمب ترکید و برای خیلی‌ها مهم‌ترین خبر کرونایی جهان شد! این روزها که انگلیس بالاترین آمار تلفات کرونا در اروپا را دارد و در جهان نیز در رتبه پس از آمریکا قرار گرفته، موضوع سلامتی ملکه الیزابت دوم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. بالاخص که کرونا به خانواده ملکه هم رسید و ولیعهد را گرفتار کرد. اما مگر ملکه انگلیس یک مقام تشریفاتی نیست؟ پس چرا حتی احتمال بیماری او هم مهم است؟ کدام کشورها بیشتر تحت تاثیر تغییر احتمالی پادشاه انگلیس قرار می‌گیرند؟

 

ملکه بریتانیا در اصفهان- سال 1339 شمسی- الیزابت دوم همواره از حامیان اصلی حکومت‌های سلطنتی در سایر کشورهای دنیا بوده است

 

ملکه جهانگرد!

از سال 1707 میلادی که انگلستان در نتیجه ادغام 2 پادشاهی انگلستان و اسکاتلند، تبدیل شد به «بریتانیای کبیر» تاکنون 12 نفر در این پادشاهی متحده حکومت کرده‌اند؛ دوازدهمین نفر «الیزابت الکساندارا ماری ویندزور» است. ملکه فعلی بریتانیا که نام سلطنتی الیزابت دوم (Elizabeth II) را بر خود دارد 94 ساله است و 68 سال است سلطنت می‌کند. این عددهای درشت برای وی رکوردهای زیادی هم در پی‌ آورده است؛ از جمله پیرترین رهبر در جهان، قدیمی‌ترین پادشاه کنونی جهان، طولانی‌ترین دوره فرمانروایی و بلندترین عمر در بین حکمرانان بریتانیا و همچنین طولانی‌ترین دوره سلطنت بین ملکه‌های سلطنتی و حاکمان زن جهان. وی همچنین رکورددار بیشترین تعداد سفرهای خارجی یک رئیس دولت در جهان است؛ حتی به ایران هم آمده است و در سفری رسمی در سال 1339 شمسی به همراه محمدرضا پهلوی از تهران، اصفهان و شیراز بازدید کرده است. الیزابت دوم پس از مرگ پدرش «جرج ششم» در سال 1952 به مقام سلطنت رسید و چند نسل از ساکنان انگلستان و سایر ممالک بریتانیا جز او کسی را بر تخت سلطنت ندیده‌اند.

 

ملکه نسبت به مردم عادی امتیازات ویژه‌ای دارد و شکوه کاخ‌های سلطنتی نیز نمادی از این برتری طبقاتی محسوب می‌شود

 

امتیازات سلطنتی ملکه

ملکه بریتانیا یک سری امتیازات دارد که در نوع خود جالبند. اغلب این امتیازات از گذشته های دور برای وی به ارث مانده‌اند و چون انگلستان قانون اساسی مدونی ندارد و هنوز طبق همان قوانین قدیمی و البته عرف حکومت‌داری اداره می‌شود این امتیازات ویژه نیز برای ملکه (یا پادشاه) باقی مانده‌اند. برای مثال خدمات پستی برای ملکه رایگان است، از پیگرد قضایی مصون است، هیچ دادگاهی حق ندارد برای دسترسی به اطلاعات شخصی و خانوادگی‌اش حکم بدهد، برای رانندگی نیازی به دریافت گواهینامه و حتی رعایت قوانین راهنمایی ندارد، برای سفرهای خارجی نیازی به گذرنامه ندارد، مالک تمامی قوهای رودخانه تیمز و همچنین مالک نهنگ‌ها و دلفین‌ها و گرازهای‌دریایی آب‌های تحت سلطه بریتانیا است. امتیازهای دیگری هم هستند که بیش از این‌ها رنگ‌و‌بوی سیاسی دارند. سرود ملی انگلستان «خدا نگهدار ملکه باد» نام دارد و همان اول کار برای ملکه آرزوی عمر دراز می‌کند تا بر مردم حکومت کند. یک سوگند وفاداری هم در انگلستان هست که می گوید: «من صادقانه و صمیمانه اعلام می‌کنم که به علیاحضرت ملکه الیزابت و وارثان و اخلاف او به‌راستی وفادار خواهم بود» و نخست‌وزیر، اعضای کابینه، مسئولان اداری، سربازان ارتش و خارجی‌هایی که تابعیت بریتانیا را دریافت می‌کنند باید آن را ادا کنند.

 

علاقه حاکمان کشورهای جهان به انجام دیدارهای رسمی با ملکه بریتانیا از قدرت سیاسی وی حکایت دارد

 

ثروت هنگفت ولی محرمانه

ثروت و دارایی بسیار زیادی به ملکه به ارث رسیده است. کاخ ساندرینگهام، قلعه بالمورال، کاخ‌ باکینگهام و قلعه ویندزور که اقامت‌گاه‌های خصوصی ملکه و اعضای خانواده سلطنتی هستند به همراه املاک مرغوبی در سراسر بریتانیا به ملکه ارث رسیده است. ملکه بنیادی با نام «املاک سلطنتی» دارد که برایش درآمدزایی می‌کند؛ این بنیاد املاک شخصی، سرمایه‌گذاری و درآمد ملکه بریتانیا را اداره می‌کند. با این وضعیت، ثروت شخصی ملکه چقدر است؟ کسی نمی‌داند؛ از دیگران فقط حدس و گمان است و از دفتر مخصوص ملکه انکار. یک تخمین توسط مجله اقتصادی «فوربس» در سال 2010 میزان ثروت شخصی ملکه را در حدود 450 میلیون دلار تخمین زد. کل ثروت اعضای خانواده سلطنتی نیز حدود 33 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. دیگر اینکه بنا به گزارش وزارت خزانه‌داری بریتانیا در سال 2017 اعضای خاندان سلطنتی بیش از 328 میلیون پوند درآمد داشته‌اند و ملکه به تنهایی 82 میلیون پوند. با این میزان دارایی و درآمد، هزینه‌های دربار سلطنتی از کجا تامین شود، خوب است؟ از مالیات‌ مردم! بنا به گزارش های سالانه وزارت خزانه‌داری هر سال حدود 40 تا 50 میلیون پوند از مالیات مردم صرف تامین هزینه‌های دربار سلطنتی بریتانیا می‌شود. جالب اینکه وزارت خزانه‌داری یا همان وزارت دارایی انگلستان که این بودجه را اختصاص می‌دهد در واقع یک نهاد دولتی نیست بلکه یک نهاد قدیمی سلطنتی محسوب می‌شود که «خزانه علیاحضرت» نام دارد!

 

بخشی‌هایی از دارایی ملکه بریتانیا عیان و «اعلام‌شده» است ولی میزان دقیق دارایی وی همواره مخفی نگه داشته می‌شود

 

فهرست بلندبالای اختیارات!

امتیازات و ثروت ملکه بریتانیا در برابر اختیاراتی که به وی به ارث رسیده ناچیز هستند! این مقام تشریفاتی چه اختیاراتی دارد؟! حداقل یک فهرست هجده‌بندی از اختیارات ملکه بریتانیا قابل ذکر است؛ مهم‌ترین آن‌ها اختیار انعقاد معاهدات و فسخ ‌قراردادهای‌ بین‌المللی‌ میان انگلستان با سایر کشورها، فرماندهی‌ نیروهای‌ مسلح،‌ انتصاب‌ لُردهای مجلس‌‌اعیان انگلستان از میان اشراف‌ و شخصیت های‌ معروف، عزل‌ و نصب‌ نخست‌‌وزیر، انحلال ‌پارلمان یا دعوت‌ به ‌تشکیل ‌یا تعطیلی موقت‌ پارلمان،‌ تایید نهایی‌ لوایح‌ و طرح‌های‌ مصوب‌ پارلمان‌ انگلستان،‌ تایید و تنظیم سیاست‌ خارجی‌ انگلستان،‌ تعیین‌ عالی‌ترین‌ مقام‌ قضایی‌ انگلستان‌ و صدور فرمان‌عفو. اختیار عزل و نصب نخست‌وزیر به این معناست که به‌طور معمول‌‌ فردی که‌ حزب‌ پیروز در انتخابات‌ مجلس‌‌عوام‌ این‌ کشور برای نخست‌وزیری معرفی می‌کند توسط ملکه به این سمت منصوب‌ می‌شود ولی در هنگام بحران‌های سیاسی ملکه‌ می‌تواند ‌به‌ عزل ‌نخست‌وزیر این ‌کشور بپردازد. در واقع طبق قانون، ملکه رئیس قوه‌مجریه است و نخست‌وزیر و وزرا زیردست او محسوب می‌شوند.

ملکه اختیار تعیین و نصب عالی‌ترین مقام مذهبی بریتانیا را دارد؛ چون ملکه بالاترین مقام کلیساى انگلستان است و لقب «مدافع ایمان» را دارد. نکته دیگر اینکه ملکه در واقع رئیس قوای ‌مقننه و قضائیه بریتانیا نیز هست و برای مثال پارلمان بریتانیا از ملکه (یا پادشاه)، مجلس‌عوام و مجلس‌اعیان تشکیل می‌شود. از همه این‌ها عجیب‌تر اینکه اغلب اختیارات مهم ملکه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و حق اعلان‌ جنگ و صلح فقط به انگلستان محدود نیست بلکه ملکه این اختیارات را در 15 کشور دیگر عضو «قلمروهای مشترک‌المنافع» دارد. در واقع الیزابت دوم طبق قانون، ملکه همه این کشورها محسوب می شود و جالب این‌که به هر یک از این کشورها سفر کند کل هزینه‌های اقامتش بر عهده آن کشورهاست؛ انگار که ملک اجدادی خودش است.

 

«وینستون چرچیل» برای آن‌که ملکه بریتانیا در جریان امور سیاسی قرار گیرد سنتی سیاسی برای گزارش‌دهی هفتگی نخست‌وزیر به ملکه را ترویج کرد

 

جلسه هفتگی خصوصی با نخست‌وزیر

آیا ملکه در عمل از این اختیاراتش استفاده می‌کند؟ همواره سعی می‌شود چنین القا شود که خیر. به جایش سخن از محدودیت‌های قانونی ملکه می‌شود؛ اینکه طبق قانون و عرف حکومتی موظف است تابع تصمیمات دولت و نخست‌وزیر باشد و قوانین مجلس را هم تایید کند، اینکه حق اظهار‌نظر سیاسی ندارد و حتی متن سخنرانی سالانه‌اش را که در پارلمان برای توصیه به نمایندگان قرائت می‌کند خودش نمی‌نویسد بلکه از سوی دولت نوشته می‌شود و اینکه حتی حق‌رأی هم ندارد. اما اینکه در عمل چه اتفاقی می‌افتد ماجرایی دیگر است.

از زمان نخست‌وزیرى «وینستون چرچیل» مقرر شد برای هماهنگی سلطنت و دولت جلسه‌ای خصوصی میان نخست‌وزیر و ملکه الیزابت دوم برگزار شود. محتواى این جلسات نیز به عنوان اسرار دولتى هرگز منتشر نمى‌شود. اسناد و گزارش‌های دولتی هم به‌طور روزانه برای ملکه ارسال می‌شود ولی او حق افشای آنها را ندارد.

هماهنگی دولت با ملکه دروازه‌هایی برای دخالت وی در سیاست در عالی‌ترین سطوح باز کرده است و نمونه‌های چنین دخالتی بسیارند. نخستین‌بار در اواخر دهه 50 میلادی آشکار ‌شدن دخالت الیزابت دوم، ملکه تازه‌کار بریتانیا در تعیین نخست‌وزیر دردسرهای سیاسی و جنجال رسانه‌ای در پی داشت. ماجرا این بود که در سال 1957 میلادی ملکه با وینستون چرچیل، نخست‌وزیر پیشین و شماری از اعضای کابینه و پارلمان به رایزنی نشست و «هارولد مک میلان» نامزد پیشنهادی آنان را به مقام نخست‌وزیری منصوب کرد! وی حدود 7 سال نخست‌وزیر بود و بعد دوباره نامزد مورد‌نظر «مک میلان» که حمایت ملکه را هم داشت به جایش منصوب شد. این دخالت آشکار ملکه در تعیین نخست وزیرها همان موقع هم انتقاداتی را در پی داشت. بعدها بار دیگر بحران انتخابات انگلستان در سال 1974 باعث شد که ملکه بار دیگر در مقامی تعیین‌کننده قرار‌ بگیرد و این بار باز هم از گزینه مورد‌علاقه خودش یعنی «جیمز هارولد ویلسون» رهبر حزب کارگر خواست که کابینه جدید را تشکیل دهد.

 

ملکه منتخب مردم نیست

اختیارات قانونی ملکه و دخالت‌های وی در امور مربوط به سیاست و نهادهای قدرت در میان انگلیسی‌ها نیز مخالفان بسیاری دارد. «لیام فین»، در کتاب «سرنگونی سلطنت» (SACKING THE MONARCH) می‌گوید نقش ملکه چندان هم تشریفاتی نیست چون او بر جریانات سیاسی کشور تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای دارد و تأیید نخست‌وزیر، انحلال پارلمان، برکناری وزیران و تأیید‌نهایی مصوبه‌های پارلمان از جمل? اختیارات ملکه است. وی این پرسش را مطرح می‌کند که اگر هیچ‌یک از اختیارات ملکه واقعی نیست پس اصلا چه نیازی به حضور او در رأس هرم قدرت هست؟ و از سوی دیگر ملکه چگونه می‌تواند از این اختیارات استفاده کند در حالی که منتخب مردم نیست؟

 

شبکه بی‌بی‌سی همواره می‌کوشد بر نقش تشریفاتی ملکه تاکید کند اما ناگزیر گاهی به حقیقت ماجرا نیز اذعان دارد

 

دخالت از راه دور

شگفت آور این‌که ملکه بریتانیا در تعیین نخست‌وزیران 15 کشور دیگر عضو «قلمروهای مشترک‌المنافع» از جمله استرالیا و کانادا نیز تاثیر می‌گذارد و حتی دخالت می‌کند. یک‌نمونه این‌که «فرماندار کل» منصوب ملکه در استرالیا که طبق قانون، نماینده ملکه و بالاترین مقام سیاسی آن کشور محسوب می‌شود در سال 1975 «ادوارد گو ویتلَم» نخست‌وزیر این کشور را از مقام خود عزل و فرد دیگری را برای تشکیل دولت منصوب کرد. وی همزمان پارلمان استرالیا را برای برگزاری انتخابات زودهنگام، منحل اعلام کرد. در‌ واقع در همه این کشورها با این‌که ملکه باید از نظر سیاسی بی‌طرف باشد اما در بزنگاه‌های مهم سیاسی نقشی تعیین‌کننده دارد. دور از تصور نیست که در شرایط عادی و البته در پشت‌پرده برای انتخاب و عزل نخست‌وزیرها همواره ملکه نقشی پررنگ داشته باشد. با این حال هرگاه دخالت‌ها آشکار می‌شود خبرساز هم می‌شود. جدیدترین نمونه هم این‌که اواخر سال 2019 یک روزنامه‌نگار انگلیسی خبری را فاش کرد که جنجال رسانه‌ای را در پی داشت. گویا ملکه درباره روش‌های قانونی عزل نخست‌وزیر از مشاورانش پرس‌و‌جو کرده بود و این بار «بوریس جانسون» در برابر تهدیدهای «اختیارات سلطنتی» ملکه قرار داشت. 

 

«گو ویتلم» نخست‌وزیر استرالیا در سال 1975 به دستور نماینده ملکه بریتانیا در این کشور عزل شد

 

ملکه ناخشنود است!

تاثیر و دخالت ملکه بریتانیا در امور سیاسی همچنان ادامه دارد و حتی جلسه هفتگی ملکه با نخست‌وزیر گاهی خبرساز می‌شود. سال گذشته وقتی «دیوید کامرون» فاش کرد که در سال 2014 و در زمان نخست وزیری‌اش، درباره همه‌پرسی استقلال اسکاتلند، از ملکه برای حمایت از باقی‌ ماندن اسکاتلند در بریتانیا کمک خواسته بود بنا به گزارش «بی بی سی» معلوم شد منبعی در کاخ باکینگهام گفته است که دربار بریتانیا از انتشار گفتگوی «دیوید کامرون» با ملکه الیزابت دوم ناخشنود است چون «برای هیچ کسی فایده‌ای ندارد» که محتوای گفتگوهای میان نخست‌وزیر و ملکه به طور عمومی منتشر شود. معلوم می‌شود ملکه و دربار هم روی این موضوع حساس هستند که مبادا دیگران بدانند ملکه قدرت واقعی دارد نه تشریفاتی.

 

افشای گوشه‌ای از محتوای جلسات هفتگی «دیوید کامرون» با ملکه بریتانیا ناخشنودی دربار سلطنتی را در پی داشت

 

انتهای پیام




تاریخ : یکشنبه 99/2/21 | 9:49 صبح | نویسنده : مرتضی | نظر

پیشنهاداتی برای بیمه شخص ثالث خودرو  - https://www.farsnews.ir/my/c/24278

 

 

پیشنهاداتی برای بیمه شخص ثالث خودرو
دولت/ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی/ نمایندگان مجلس/ ملی 0دیدگاه
پیشنهاد می‌شود روش دیگری برای پرداخت بیمه‌ها علی‌الخصوص بیمه شخص ثالث در دستور کار قرار بگیرد.
روش پیشنهادی اول:
گرفتن مالیات جزئی از افراد صاحب ماشین و حتی فاقد ماشین.
به عنوان مثال این مالیات را روی هزینه سوخت، وسایل ماشین و عوارض لحاظ شود.
روش دوم:دولت مستقیماً هزینه‌های حوادث را بپردازد و در عوض مالیات‌ها را متناسب افزایش دهد.
روش سوم :مبلغ خیلی کم را از یارانه همه افراد تحت عنوان یارانه بیمه به این کار اختصاص گیرد و مستقیم هم صرف پرداخت حوادث شود و شرکت‌های بیمه حذف شوند .
روش چهارم: درصدی از تولید نفت را به این کار اختصاص دهد.
خلاصه این که این روش بیمه‌ای حذف شود.
حذف هزینه بیمه شخص ثالث
 در حال پیگیریپیشنهاد و انتقاد
50000حمایتپیگیری در مجلس 
10000 حمایتپیگیری از سازمان مربوطه
1000 حمایتبررسی کارشناسی موضوع
100 حمایتانتشار در سایت
24
انتشار: 18:22 , 1399 اردیبهشت 16
دیدگاه تان را بنویسید



تاریخ : یکشنبه 99/2/21 | 6:15 صبح | نویسنده : مرتضی | نظر


عکسی که وزرای خارجه ایران و 1+5 پس از توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) در 24 تیر 1394 به عنوان یادگاری انداختند، یک غایب داشت: «سرگئی لاوروف». ظاهرا وزیر خارجه روسیه تمایلی به حضور در این قاب نداشت و شاید ناراضی به نظر می‌رسید. اندکی بعد اظهارات لاوروف در میان خبرنگاران نشان می‌داد او از برخی روندهای
طی شده در دستیابی به توافق رضایت نداشت. او گفت:
«در طول مذاکرات منتهی به توافق، روسیه و چین می‌خواستند تحریم‌‌ تسلیحاتی علیه ایران، در میان اولین تحریم‌هایی باشد که برداشته می‌شود اما ایالات متحده و متحدانش اصرار داشتند که تحریم تسلیحاتی برای 8 و یا 10 سال دیگر باقی بماند.
[در نهایت] تهران پذیرفت که تحریم تسلیحاتی 5 سال دیگر باقی بماند.» یک سال بعد سرگی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم به این قسمت از نارضایتی روس‌ها از توافق ‌اشاره کرد و گفت: «روسیه طی مذاکرات هسته‌ای حامی رفع تحریم‌های تسلیحاتی ایران در زودترین موعد ممکن بود، ما حتی در مقاطعی پیشنهادهایی را تدوین کردیم که بر اساس آن تحریم تسلیحاتی یک ماه پس از اجرای برجام رفع شود، اما نتیجه متفاوت بود.»
با این اوصاف مذاکره‌کنندگان ایران علی‌رغم حمایت روسیه و چین برای رفع تحریم تسلیحاتی، چندان به چانه‌زنی نپرداختند و حاضر شدند این تحریم، 5 سال دیگر بر کشورمان اعمال شود. به نظر می‌رسید برای تیم ایرانی «حصول توافق» از «کیفیت توافق» مهم‌تر بود. این راهبرد دقیقا منطبق با همان شعاری بود که ابتدای مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم توسط وزارت خارجه در یک کارزار تبلیغاتی با محوریت برخی کارگردانان سینمای ایران ترویج شد: «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست.» اولویت وزارت خارجه ایران «توافق» بود نه «محتوای» آن؛ به همین دلیل با شتاب زیاد برای دستیابی به هدفشان که «حصول توافق» بود، از توجه و چانه‌زنی بر روی جزئیات چشم‌پوشی می‌کردند. 7 آذر 1395 رهبر انقلاب در جمع فرماندهان نیروی دریایی به مضرات این شتاب‌زدگی ‌اشاره کردند: «مشکلات فعلی در توافق هسته‌ای به خاطر عجله در زودتر به سرانجام رساندن توافق است. وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت می‌کنیم و گاهی غفلت از یک امر جزئی، موجب ایجاد رخنه و نقطه‌ سلبی در آن کار می‌شود.»
اما پذیرش «تحریم تسلیحاتی» از جانب نمایندگان ایران، تنها مورد عجیب توافق‌نامه برجام نبود! موارد دیگری نیز وجود داشت که می‌توانست مصداق عجله و غفلت از جزئیات باشد. «ساز و کار حل اختلافات» که در بندهای 36 و 37 برجام آمده بود یکی از همین موارد بود. این ساز و کار به نحوی طراحی شده بود که ابتکار عمل را از ایران می‌گرفت. مطابق این ساز و کار با شکایت یکی از طرفین برجام و پس از فیصله نیافتن دعوی در کمیسیون‌ها و جلسات مشخص شده طی زمان تعیین شده، در نهایت کار به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده می‌شد. این شکایت یا طی زمان تعیین شده، در شورای امنیت به نتیجه می‌رسید(اعم از حل و فصل شکایت یا تصویب قطعنامه) و یا در غیر این صورت پس از زمان تعیین شده؛ کلیه قطعنامه‌های تحریمی گذشته شورا به صورت خودکار باز می‌گشت. چیزی که آن را «مکانیسم ماشه» نامیدند. در این حالت حتی اگر طرف شاکی ایران باشد، به علت حق وتوی کشورهای غربی و جلوگیری از تصویب قطعنامه، شکایت ایران هم می‌تواند منجر به بازگشت تمامی تحریم‌های قبلی شورای امنیت شود. در واقع ایران در صورت شکایت و ارجاع موضوع به شورای امنیت یا باید قانع شود و شکایتش را پس بگیرد و یا اگر قانع نشد همه تحریم‌های شورای امنیت باز می‌گردند!
شاید به همین دلیل باشد که علی‌رغم اذعان مسئولان وزارت خارجه ایران به نقض مکرر تعهدات توسط طرف‌های غربی؛ آنها تمایلی به ارجاع شکایت ایران به شورای امنیت سازمان ملل ندارند و پیش‌تر ترجیح دادند تا به مفاد پیمان مودت در سال 1334(1957) رجوع کنند. وقتی ایران در واکنش به نقض عهد طرف‌های غربی، اقدام به کاهش تعهدات خود در توافق هسته‌ای کرد؛ این طرف‌های غربی بودند که ایران را به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» از طریق ساز و کار حل اختلاف «تهدید» کردند. دانیل لاکاله تحلیل‌گر اقتصادی و استاد دانشگاه در توصیف این اقدام کشورهای اروپایی گفت: «مکانیزم حل اختلاف تصمیمی از سوی کشورهای اروپایی، برای بازگرداندن ایران به تعهداتش است.» با این اوصاف ساز و کار حل اختلاف در برجام به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده بود. واهمه از چنین ساز و کاری بود که باعث می‌شد دولت‌مردان به جای آنکه با تهدید «خروج از برجام» به چانه‌زنی و ایفای حقوق ملت ایران بپردازند، ترجیح دهند در اظهارات متعدد طی زمان‌های مختلف طرف غربی را مطمئن سازند که ایران قصد خروج از برجام را ندارد. پیش از خروج آمریکا از برجام دست کم دو بار رئیس‌جمهور و معاونش این پیام را مخابره کردند که در صورت خروج آمریکا، ایران از برجام خارج نخواهد شد: «اگر فقط آمریکا برجام را ترک کند، ما متعهد می‌مانیم.»(علی‌اکبر صالحی؛ 17 شهریور1396)؛ «اگر اهداف برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر!»(حسن روحانی؛ 17 اردیبهشت 1397) حتی وقتی علی‌رغم مهلت چند هفته‌ای ایران به اروپا، کشورهای اروپایی پس از گذشت چند ماه همچنان از راه‌اندازی ساز و کار ارتباطات مالی امتناع می‌کردند، باز هم این رئیس‌جمهور ایران بود که سعی می‌کرد به طرف غربی اطمینان دهد ایران از برجام خارج نخواهد شد: «یکی از ویژگی‌های ما ایرانی‌ها، این است که وقتی توافقی را امضا کردیم در هیچ شرایطی امضاءمان را زیر پا نخواهیم گذاشت.»؛ «به دنیا ثابت کردیم که پای تعهدات خودمان می‌ایستیم و علی‌رغم اینکه طرف تعهد به بخشی از تعهداتش عمل نکرده و یا یکی از آنها به‌طور کامل خارج شده ما همچنان در تعهد خودمان باقی هستیم.»(دکتر روحانی؛ 30 آذر 1398) «مکانیسم ماشه» و متعاقب آن بازگشت تمامی قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت آنقدر برای دولتمردان هراس داشت که با چنین اظهاراتی به زعم خود از وقوع آن جلوگیری کنند.
اکنون بگذارید به موضوع خبری این روزها نگاهی بیندازیم. با پایان یافتن زمان پنج ساله تحریم تسلیحاتی ایران که با موافقت مذاکره‌کنندگان کشورمان اعمال شده بود؛ آمریکا برای دائمی‌ شدن این تحریم تسلیحاتی تلاش می‌کند. طبق گزارش نیویورک تایمز طرح وزارت خارجه آمریکا در این زمینه مبتنی بر تفسیری حقوقی است که نشان دهد ایالات متحده با وجود خروج از برجام همچنان یکی از اعضا/طرفین آن محسوب می‌شود: «طبق آن آمریکا ذاتا یکی از مشارکت کنندگان در برجام تلقی خواهد شد و هدف آن استفاده از تهدید مکانیسم ماشه است که می‌تواند همه تحریم‌های قبل از امضای برجام را علیه ایران مجددا اعمال کند و اگر تحریم‌های تسلیحاتی در شورای امنیت تمدید نشود واشنگتن از این حق ادعایی خود به عنوان یکی از طرف‌های توافق استفاده کند.» در واقع برجام حتی برای سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ هم گزینه مطلوبی قلمداد می‌شود!
به دلیل راهبرد غلط در مذاکرات هسته‌ای و تعجیل در «حصول توافق» و مقدم دانستن آن بر «کیفیت توافق»، این روزها «برنامه جامع اقدام مشترک» نه تنها از معنای خود تهی شده بلکه در مسیر اقدامات یک‌طرفه علیه ایران قرار دارد. دیگر خبری از «روح برجام» نیست؛ حالا توافقی که قرار بود به کاهش فشار بر ایران بینجامد به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده است.

سیدمحمد عماد اعرابی



تاریخ : یکشنبه 99/2/21 | 5:43 صبح | نویسنده : مرتضی | نظر
10:27 - 1399/2/20
   
 روایت آیت‌الله میرباقری از پساکرونا| چین نمی‌تواند رقیب تمدنی غرب باشد/ غرب‌گرایان داخلی شکست روحی خورده‌اند

عضو خبرگان رهبری با اشاره به اینکه اگر جمهوری اسلامی از طراحی‌ دشمن غافل نشود، در مواجهه با کرونا پیروز خواهد شد، مهم‌ترین وجه مسأله کرونا را برخورد تمدّنیِ غرب با اسلام می‌داند و می‌گوید: چین اساساً نمی‌تواند رقیب تمدنی غرب باشد.

روایت آیت‌الله میرباقری  از پساکرونا| چین نمی‌تواند رقیب تمدنی غرب باشد/ غرب‌گرایان داخلی شکست روحی خورده‌اند

گروه سیاسی خبرگزاری فارس ــ احد شیرزاد: زاویه خاص خودش را برای نگریستن به پدیده کرونا انتخاب کرده است: «نگاه تمدّنی». این همان نگاهی است که او معمولاً تحلیل‌ها و مباحث خود را در موضوعات مختلف، حول آن، صورت‌بندی می‌کند. همین نگاه تمدّنی است که او را به این نتیجه رسانده که چنانچه کرونا، ویروسی «دست‌ساز باشد»، و نه طبیعی، تمدّن غرب آن را برای تضعیف تمدّن اسلام به پرچمداری جمهوری اسلامی، ساخته است.

معتقد است حتی اگر کرونا ویروسی طبیعی باشد، غرب مشغول استفاده از آن علیه تمدّن رقیب خود است. از همین روست که نمی‌تواند بپذیرد که کرونا برای رقابت با چین ساخته شده است؛ چرا که اساساً چین را رقیب تمدّنی آمریکا و دنیای غرب نمی‌داند، زیرا نهایت تلاش چین این است که در همین چارچوبی که غرب برای معادلات جهان تعریف کرده، سهم خودش را بیشتر کند، نه اینکه مفاهیم حاکم بر جهان را تغییر دهد.

از صبحِ روزی که پس از منبر در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس، هماهنگی‌های اولیه را برای گفت‌وگو انجام دادیم، زمان زیادی سپری می‌شود، شاید قریب به 3 سال! امّا هر بار اتفاقی افتاد و مشکلی پیش آمد تا گفت‌وگو به تعویق بیفتد. ضرورت‌ گفت‌وگو در آن ایام و این روزها، بی‌شباهت به‌هم نبود. آن زمان نیاز بود تا با نگاهی کلان به اغتشاشات دی‌ماه 96، افقی روشن فرا روی مردمی گشوده شود که با نگرانی به آینده می‌نگریستند. امروز نیز که «کرونا» سؤالات و ابهامات فراوانی را ایجاد کرده، ضرورت نگاه‌هایی که به‌دور از ساده‌اندیشی و جزئی‌نگری، همه ابعاد ماجرا را بنگرند و به عمق واقعه بروند، خود را نشان می‌دهد.

آخرین روزهای فروردین 99 در حالی که آفتاب قم به تیزی میل کرده بود، پس از گذر از بلوار الغدیر به فرهنگستان علوم اسلامی قم رسیدیم تا با رئیس آن به گفت‌وگو بنشینیم.

آمار کشته‌های بیماری‌‌هایی چون طاعون و وبا، و اتفاقاتی مثل آلودگی هوا و مرگ میر ناشی از سیگار را مورد اشاره قرار می‌دهد و می‌‌پرسد که در حالی که کرونا به مراتب کم‌تر، تلفات روی دست بشر گذاشته، علّت این همه ایجاد رعب و بزرگنمایی کرونا چیست؟

او البته پاسخ مشخص خودش را دارد. اساساً تحلیلش از پشت پرده کرونا، از همینجا شروع می‌شود. می‌گوید چه کرونا دست‌ساز بوده باشد چه خیر، غرب می‌خواهد با ایجاد یک قرنطینه 4 میلیارد نفری به وسعت کل دنیا، بشر را وارد فاز جدیدی از حیات خود کند: «حیات مجازی». حیاتی که احساسات و تمام ابعاد زندگی بر محور «وهم» و خیال، مدیریت می‌شود.

اسم این فضای جدید را سیاه‌چالِ درونِ زندان می‌گذارد. می‌گوید غرب یک بار نگاهِ بشر را از آسمان بُرید و آن را زمینی کرد و حالا می‌خواهد در داخل زندانی که برای مردم دنیا درست کرده، او را داخل یک سیاه‌چاله ببرد. سیاه‌چالی که همه امورات آن مجازی دنبال می‌شود. سخنان نیمه‌شعبان رهبر انقلاب مبنی بر اینکه نباید از توطئه‌های دشمن غافل شد را نیز از این دریچه تحلیل می‌کند.

اینکه کرونا باعث ضعف ملّت ما خواهد شد یا مثل چالش‌هایی نظیر دفاع مقدس، فتنه، اغتشاش و ... باعث نیرومند شدن ملّت ایران خواهد شد، سوالی بود که دوست داشتم پاسخش را از زبان او بشنوم. از این رو، مَطَلع گفت‌وگو هم قرار گرفت.

بخش اعظم گفت‌وگو به پاسخ به همین سوال گذشت و استاد درس خارج فقه، به‌نوعی شاکله بحث خود را بر مبنای پاسخ به همین سؤال قرار داد. پاسخ او البته این نبود که کرونا الزاماً به ضعف یا تقویت ما منجر خواهد شد، بلکه به زعم او، به عملکرد ما بستگی دارد؛ چنانچه مواجهه فعالانه‌ای با پدیده کرونا داشته باشیم و گارد تمدّنی در پیش گیریم، ما را تقویت خواهد کرد، در غیر این‌صورت، تهدید کرونا را نمی‌توانیم به فرصت تبدیل کنیم.

از همین رو معتقد است جامعه پزشکی باید دستورالعمل‌های مستقل خودشان را برای مواجهه با این بیماری داشته باشند و صرفاً چشمشان به نسخه‌های سازمان بهداشت جهانی نباشد، کما اینکه سازمان بهداشت جهانی سخن روشنی درباره این بیماری نمی‌گوید و از طرفی، قابل اطمینان نیست. این ضرورت عدم انفعال را به اقتصاد هم می‌کشاند و می‌گوید با چنین رویکردی، می‌توان در کوتاه مدت و حتی با وجود کرونا، شعار جهش تولید را محقق کرد. البته برای تحقق این شعار، شرط هم داشت: «خروج اقتصاد از دست غربگراها»؛ چه اینکه با معیارهای آنان، رونق و جهش اقتصادی به این راحتی محقق نخواهد شد.

درباره رزمایش مواسات هم که پرسیدم، همان خط نگاه تمدّنی و دوری از انفعال را ادامه داد.
برای من این سؤال ایجاد شده بود که آیا شور اجتماعی که طی سال‌های اخیر ایجاد شده ـ از زلزله کرمانشاه تا سیل مازندران و درود و اکنون ایثار پرستاران و رزمایش مواسات ـ آیا ممکن است تقدم و تأخر مراحل پنج گانه در رسیدن به تمدّن نوین اسلامی را دستخوش تغییر کند و مرحله «جامعه‌سازی» زودتر از مرحله «دولت‌سازی» اتفاق بیافتد؟

نقطه‌عطف گفت‌وگو شاید اینجا شکل گرفت. پاسخش این بود که اگر این حرکات مردمی به مدل‌های کلان بدل شود، می‌توان به جامعه‌سازی امید داشت، امّا چنانچه قرار باشد این اقدامات، صرفاً حکم پوشاندن ضعف‌های مدیریت لیبرال و غربگرا را داشته باشد، نه‌تنها مرحله جدیدی در رسیدن به تمدّن نوین اسلامی محقق نمی‌شود، بلکه باعث عرفی‌تر شدن جامعه نیز خواهد شد.

از پیش از ظهر با آیت‌الله همکلام شده بودیم و حالا ساعت به 15 عصر نزدیک می‌شد. تنها دقایقی را برای نماز، از اتاق خارج شده بودیم. کفاف گفت ‌وگو را اعلام کرد و باید به تهران برمی‌گشتیم. 

آنچه پیش رو دارید، بخش نخست گفت‌وگو با آیت‌الله سیّد محمّدمهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی است:

 

شیوع ویروس کرونا نگرانی‌هایی را در جامعه ما به دنبال داشته است. برخی این تلقی را دارند که شیوع این ویروس باعث تضعیف جامعه ما می‌شود و با نگاه منفی به آن می‌نگرند. به‌عنوان سؤال نخست بفرمایید آیا واقعاً آنچنان که از ظاهر قضیه بر می‌آید و برخی تلقی می‌کنند، کرونا باعث می‌شود تا کمر جامعه ایرانی زیر بار این ویروس، خم شود یا این رخداد به نیرومند شدن ما منتهی می‌شود؟

مهم‌ترین جنبه تأثیرگذاری کرونا، جنبه تمدّنی است

آیت‌الله میرباقری: اولاً‌ خدمت شما و همکاران عزیزتان عرض سلام دارم. دوم اینکه سؤالی که فرمودید سؤالی جدّی است و اخیراً به آن پرداخته می‌شود. می‌دانید که پدیده کرونا یک پدیده چندوجهی و چندبُعدی است که باید از ابعاد مختلف مورد تحلیل قرار بگیرد. تصمیم‌گیری‌های اجتماعی باید تصمیم‌گیری‌های فرارشته‌ای باشند و تخصص‌های مختلف در آن‌ها دیده شوند،‌ بخصوص تصمیم‌گیری‌های بزرگ اجتماعی.

یک چهره این پدیده که چهره ملموس‌تر آن است که در ابتدا همه آن را لمس می‌کنند همین چهره بهداشتی این بیماری و پدیده است که خب عزیزان در حوزه بهداشت و جامعه پزشکی بیشتر باید به آن بپردازند و حول آن اظهارنظر کنند که الحمدلله به وجه خوبی هم عهده‌دار شده‌اند و از عهده کار هم ان‌شاءالله برمی‌آیند و به نتایج خوبی خواهد رسید. در این زمینه هم ما الحمدلله از بسیاری از کشورها جلوتر هستیم و موفق‌تر بوده‌ایم. امّا شیوع ویروس کرونا، جنبه‌های دیگری هم دارد که باید مورد بحث قرار بگیرد. یکی از آن جنبه‌ها، تأثیراتی است که به‌لحاظ اقتصادی بر جوامع دارد. فراتر از این جنبه، تأثیراتی است که بر روی جغرافیای سیاسی جهان ممکن است بگذارد و حتی تأثیراتی فراتر از این، یعنی تأثیراتی در مقیاس تمدّنی می‌تواند به‌دنبال داشته باشد. 

مطالعه این تأثیرات، فرارشته‌ای است، یعنی یک رشته خاص به این موضوعات نمی‌پردازد، یعنی از زاویه تحولات تمدّنی به واقعه نگاه می‌شود که این نگاه هم اخیراً فعال شده و گفت‌وگوهای جدّی اتفاق افتاده و نظریاتی هم در باب آینده جامعه جهانی پس از کرونا ابراز شده است.

واقعیت این است که رقبای ما، و نه خود ما و کسانی که طرفدار انقلاب اسلامی هستند، نظریه برخورد تمدّن‌ها را مطرح کرده‌اند و طراحی‌های بزرگ برای غلبه تمدّنی غرب بر دنیای اسلامی انجام داده‌اند که یکی از آن‌ها داستان 11 سپتامبر و حمله به جهان اسلام است. بعد از شکست 11 سپتامبر،‌ موضوع شیوع کرونا می‌تواند جزء طراحی‌ها و ماجرای دیگری باشد.

خب از جهات مختلفی باید درباره این موضوع بحث کرد،‌ و امّا یک مسئله در تحلیل این واقعه است که با نگاه پیشینی کرونا را تحلیل کنیم، یعنی اینکه این ویروس چگونه پیدا شده و آیا پیدایش آن طبیعی بوده و حادثه‌ای طبیعی است یا نه، طبیعی نیست؛ حادثه‌ای دست‌ساز و ساخته‌شده است و نحوه شروع و بهره‌برداری از آن دارد مدیریت می‌شود و کاملاً‌ تحت کنترل است. یا اینکه این پدیده دست‌ساز است ولی از مدیریت کسانی که آن را ایجاد کرده‌اند خارج شده و بسیاری از بحران‌هایی که به‌دنبال خود آورده، ناشناخته است.

هر کدام از این‌ احتمالات درست باشد ــ که حالا مؤیداتی هم وجود دارد که این ویروس، دست‌ساز بشر است ــ ما باید حوادث پسینیِ آن را ارزیابی کنیم. یعنی حالا این اتفاق افتاده، و چه دارد مدیریت می‌شود چه نه،‌ حالا باید ارزیابی کنیم که به دنبال آن چه اتفاقی در مقیاس جامعه جهانی خواهد افتاد و در حوزه تمدّنی اسلام و به‌ویژه در مهد و نقطه‌کانونی این تمدّن، یعنی جمهوری اسلامی چه اتفاقی خواهد افتاد.

اولاً اگر این پدیده، پدیده‌ای دست‌سازی باشد؛ چه حالا مدیریتش تحت کنترل باشد یا از کنترل خارج شده باشد،‌ علامت ضعف دشمن است. یعنی یک حرکت انفعالی در برابر رقیب تمدّنی غرب است. حالا برخی به ظاهر این حرف را قبول نمی‌کنند که تصمیمات به این بزرگی اگر در غرب گرفته می‌شود برای عبور از بحرانی است که تمدّن اسلامی و انقلاب اسلامی برای غرب ایجاد کرده است، ولی واقعیت این است که رقبای ما، و نه خود ما و کسانی که طرفدار انقلاب اسلامی هستند، نظریه برخورد تمدّن‌ها را مطرح کرده‌اند و طراحی‌های بزرگ برای غلبه تمدّنی غرب بر دنیای اسلام انجام داده‌اند که یکی از آن‌ها داستان 11 سپتامبر و حمله به جهان اسلام است. بعد از شکست 11 سپتامبر،‌ موضوع شیوع کرونا می‌تواند جزء طراحی‌ها و ماجرای دیگری باشد. این یک نکته...

 

چین نمی‌تواند رقیب تمدّنیِ غرب باشد

 

برخی چین را رقیب تمدّنی آمریکا می‌دانند و می‌گویند چنانچه این ویروس ساخته آمریکا باشد، برای مقابله با چین ساخته شده است ...

چین نمی‌تواند رقیب تمدّنیِ غرب باشد

آیت‌الله میرباقری: ببینید؛ چین اصلاً‌ رقیب تمدّنی نیست. اگر هم باشد تمدّن ضعیفی است، یعنی یک ماهیت تمدّنی متفاوتی ندارد. نمی‌خواهم بگویم فرهنگ «کُنفوسیوس» همان فرهنگ فلسفه غرب است، نه حرف من این نیست،‌ ولی شما در همان نظریه برخورد تمدّن‌هایی که «هانتینگتون» ارائه کرد و مبنای سیاست خارجی آمریکا و اروپاست، آنجا بحث از تمدّن‌های نوظهوری می‌کند که در حال شکل‌گیری هستند و 9 تمدّن را نام می‌برد. در نهایت می‌گوید رقابت بین تمدّن غرب و لیبرال‌دموکراسی به محوریت آمریکا و اسلام به محوریت ایران است. می‌گوید عرصه، عرصه درگیری تمدّنی است که این مهم است و واقعیت هم این است.

چین نمی‌خواهد مفاهیم حاکم بر جهان را تغییر دهد

الان هم تلاشی که چین می‌کند برای این نیست که مفاهیم حاکم بر جهان را تغییر دهد، بلکه در چارچوب همین معادلات حاکم بر جهان، می‌خواهد موازنه را به‌نفع خودش تغییر دهد. قبول دارم که آمریکایی‌ها مثل ترامپ،‌ می‌گویند رقیب جهانی ما چین و روسیه هستند و ایران را در حد یک قدرت منطقه‌ای و حتی یاغی منطقه‌ای تنزّل می‌دهند،‌ ولی این جنگ روانی با ماست. این یک جنگ روانی برای کوچک کردن رقیب تمدّنی و پایین آوردن ما از سپهر تمدّنی است، امّا واقعیت این است که ما رقیب تمدّنی

الان هم آن رقیبی که خبرش می‌تواند حادثه‌ساز باشد و بحران ایجاد کند،‌ جمهوری اسلامی است نه چین، زیرا مدّعی تمدّن جدیدی نیست. او هم اگر قدرت به دست بیاورد فرآیند مدرنیزاسیون را دنبال خواهد کرد و حتّی فرهنگ سنتی خود را به‌عنوان فرهنگ اصلی قرار نمی‌دهد و به‌عنوان یک فرهنگ تابع با آن مواجه می‌شود.

هستیم. حتی در همین کرونا، شروع کرونا در دی‌ماه و از چین است، ولی شما بازار بورس آمریکا و اروپا را ببینید؛ تا قبل از 30 بهمن که خبر کرونا از ایران و قم اعلام می‌شود ــ که روی این هم حساس بودند که از قم اعلام کنند تا یک قم‌هراسی و مذهب‌هراسی درست کنند ــ اتفاقی خاصی برای اقتصاد آمریکا و اروپا رخ نداد. القاء کردند شیوع کرونا از قم بوده و آن را تبدیل به یک بمب خبری کرده و آرام‌آرام کل جامعه جهانی را به‌سمت قرنطینه بردند و قریب به 4 میلیارد آدم را در قرنطینه قرار دادند. از همان 30 بهمن شما ببینید بورس آمریکا و اروپا دارد سقوط می‌کند؛ سقوط شدید تا مرز 20 درصد. 

در واقع الان هم آن رقیبی که خبرش می‌تواند حادثه‌ساز باشد و بحران ایجاد کند،‌ جمهوری اسلامی است نه چین. چین مدّعی تمدّن جدیدی نیست. او هم اگر قدرت به دست بیاورد فرآیند مدرنیزاسیون را دنبال خواهد کرد و حتّی فرهنگ سنتی خود را به‌عنوان فرهنگ اصلی قرار نمی‌دهد و به‌عنوان یک فرهنگ تابع با آن مواجه می‌شود.

 

کرونا اگر دست‌ساز باشد نشانه ضعف دشمن در مواجهه تمدّنی است

بنابراین به نظرم می‌آید این پدیده هرطوری که باشد، چه دست‌ساز باشد چه از مدیریت خارج شده باشد و چه طبیعی بوده باشد، ما باید آینده جهان را بررسی کنیم. اگر دست‌ساز باشد، ‌ناشی از قدرت دشمن نیست؛ ناشی از ضعف دشمن در مواجهه تمدّنی با دنیای اسلام است و علی‌ایّ‌حال هرچه که باشد منتهی به ظهور ضعف‌های تمدن غرب شده است. نقطه‌ضعف‌های پنهان که با نظم شدید پلیسی و دوربین‌ها و قوانین سخت، کنترل می‌شده، الان دارد ظاهر می‌شود. قسمت عمده‌ای از این ضعف‌ها، ضعف ایدئولوژی و فلسفه حاکم بر غرب است، یعنی دینِ دنیاپرستی، دین نفس‌پرستی، دین پرستش اولیاء طاغوت و مستکبرین،‌ و فلسفه حاکم بر غرب که عقلانیتی است که همان دین را پشتیبانی و به نوعی تئوریزه می‌کند.

می‌دانید این فلسفه در نهایت منتهی به  تضاد منافع شده است، به‌خصوص در شکل لیبرال آن که تضاد منافع، فردی است. نگاهشان این است که انسان‌ها همه به دنبال منافع خودشان هستند و منافع انسان‌ها متضاد است و البته می‌گویند این منافع متضاد در بازار به‌وسیله یک دست پنهان که ما هم هیچ‌وقت نتوانستیم بفهمیم یعنی چه، به تعادل و هم‌افزایی می‌رسد و به منافع عمومی منتهی می‌شود. این ادعای آن‌هاست. طبیعتاً وقتی شما نگاه انسان را از آسمان برداشتید و احساسات آن را زمینی پرورش دادید، این انسان رفتارش زمینی می‌شود و در نهایت، حقیقتاً‌ تضاد منافع شکل می‌گیرد و در این تضاد منافع،‌ شما ممکن است با دست‌های قدرت پنهانی، برخی از ضعف‌ها را بپوشانید،‌ امّا یک جایی بروز می‌کند. الان زمان بروز آن ضعف‌هاست. بحرانی مثل کرونا، ‌ضعف اخلاقی جامعه غرب را کاملاً آشکار کرده است. هم در اخلاق مدیران‌شان هم در آحاد جامعه.

 

رفتارهای غیراخلاقی غربی‌ها در مواجهه با کرونا ناشی از چیست؟

 

می‌بینید که طبق پروتکل‌هایی که در مواجهه با کرونا طراحی کرده‌اند، از یک سنی به بعد، خود را متعهد به تأمین سلامت مردم نمی‌دانند. خانه‌های سالمندان‌شان با این بحران روبه‌روست و مواردی دیگر؛ از ماسک‌دزدی تا ... یک زمانی، رفتارهایی از این قبیل، موردی تعبیر می‌شوند، امّا یک زمانی اینطور ارزیابی می‌شود که این‌ رفتارها مبتنی بر یک زیرساخت‌های اجتماعی هستند که همان زیرساخت‌های فلسفی حاکم بر غرب است؛ فلسفه اومانیستی، فلسفه فردگرایانه و امثال این‌ها.

پس آنچه امروز در غرب، همزمان با شیوع کرونا می‌بینیم، رفتارهایی اتفاقی نیست ...

آیت‌الله میرباقری: نه، رفتار موردی نیست. رفتاری که گسترش پیدا کرد،‌ دیگر اتفاقی نیست. البته شواهد خیلی زیادی وجود دارد. احتیاج به کرونا هم نبوده،‌ از قبل هم میشد این را فهمید که شما اگر این نظم پلیسی را بردارید چه اتفاقی در غرب می‌افتد و انسان‌هایی که تضاد منافع دارند چه بر سر هم می‌آورند. البته این تضاد منافع به‌شکل قانونی و رسمی تبدیل به فاصله طبقاتی شده و جامعه 99 درصد و یک درصد را دست کرده و ثروتمندانی شکل گرفته‌اند که وقتی می‌گویی ثروت‌تان چقدر است؟ می‌گوید الان را می‌گویی یا الان؟ همچنین فقرایی که نمی‌توانند نیاز ضروری خودشان را در همین آمریکا تأمین کنند.

وقتی شما نگاه انسان را از آسمان برداشتید و احساسات آن را زمینی پرورش دادید، این انسان رفتارش زمینی می‌شود و در نهایت، حقیقتاً‌ تضاد منافع شکل می‌گیرد و در این تضاد منافع،‌ شما ممکن است با یک دست‌های قدرت پنهانی، برخی از ضعف‌ها را بپوشانید،‌ امّا یک جایی بروز می‌کند. الان زمان بروز آن ضعف‌هاست. بحرانی مثل کرونا، ‌ضعف اخلاقی جامعه غرب را کاملاً آشکار کرده است

یعنی ما یک موقع غرب را به نظم پلیسی و از دریچه هالیوود یا توریسم می‌شناسیم و یک وقتی با واقعیت‌های آماری‌اش روبه‌رو می‌شویم. واقعیات آماری غرب همین چیزی است که این روزها می‌بینیم. پس ببینید؛ این ویروسی که ظهور پیدا کرده، هرچه که بوده، منتهی به ظهور بحران‌های جدّی در غرب و آشکار شدن ناتوانی دنیای غرب در تأمین سعادت بشر و ارزش‌هایی است که به بشر وعده می‌داد، از جمله عدالت، آرامش، امنیت، و کرامت انسان. 

ممکن است عده‌ای غربگرا وقتی بت‌شان دارد می‌شکند، نتوانند شکستن آن را تحمل کنند. خب طبیعی است. آدم بت‌پرست که نمی‌تواند ببیند بتش دارد می‌شکند. برخی از غربگراها به‌شدت به غرب تعلق دارند و آن را می پرستند. 

یعنی توجیهاتی را برای ناکارآمدی غرب در این بحران مطرح می‌کنند ...

برخی لیدرهای غربگرایان داخلی به فحاشی افتاده‌اند

آیت‌الله میرباقری: شکست روحی خورده‌اند. من برخی از این لیدرهایشان را در همین ایران می‌بینم که به فحاشی و هذیان‌گویی افتاده‌اند. یعنی وقتی غرب را نقد می‌کنی، هذیان‌گویی و فحاشی می‌کند. هیچ حرف علمیِ قابل فهمی نمی‌زنند. وقتی از افول آمریکا سخن می‌گویی به هذیان‌گویی می‌افتند. این همان علامت پرستش است. آدم‌های بت‌پرستی که وقتی به بت‌شان حمله می‌کنی این‌ها رگ گردن‌شان برآمده می‌شود و «سبّ» می‌کنند (با خنده). عرض من این است که قرائن نشان می‌دهد که این پدیده می‌تواند به افول غرب و ظهور ضعف‌های اساسی غرب همراه شود. البته اینکه ما که می‌گوییم فروپاشی به این معنی نیست که فردا اتفاق می‌افتد؛ پدیده‌های تاریخی زمان خودش را طی می‌کند ...

فرآیند است ...

آیت‌الله میرباقری: فرآیندی است که هم آغاز شده و هم شدّت گرفته است و این پدیده به شدّت به آن فرآیند کمک می‌کند. البته در نقطه مقابل، برخی گفته‌اند این ویروس، ویروسِ سکولار است و نهادهای مذهبی را هدف قرار می‌دهد و طبیعتاً اگر چنین چیزی باشد و کرونا ویروسی سکولار باشد و اینطور طراحی شده باشد، قاعدتاً بیش از نهادهای مذهبی، تمدّن مذهبی را هدف قرار می‌دهد و اگر دست‌ساز باشد، برای جنگ با تمدّن مذهبی ساخته شده نه صرفاً‌ جنگ با نهادهای مذهبی، چون این‌ها یک بار نقش مذهب را در دوران مدرن به حوزه خصوصی انسان کاهش دادند،‌ بعد آرام‌آرام او را از حوزه خصوصی انسان هم بیرون راندند و به خدای رخنه‌پوش رسیدند و به نظر خودشان مسئله دین را حل کردند.

پس دوباره ضرورتی ندارد به نهاد دین به همان معنا حمله کنند، امّا وقتی یک رقیب تمدّنی پیدا می‌شود و تمدّن دینی سر بر می‌آورد، دوباره حیات جدید پیدا می‌شود و بشر را به معنویت دعوت می‌کند و بن‌بستی را که در تاریخ پیدا شده  بود می‌شکند، در چنین شرایطی اگر فرض کنید به تعبیر برخی تحلیل‌گران، این ویروس، ویروسی سکولار است که منتهی به گسترش سکولاریسم می‌شود و با مذهب مقابله می‌کند، در واقع باید گفت که این‌بار، مذهبِ تمدّنی را هدف قرار داده‌اند.

 

غربگراهای داخلی نمی‌توانند شکستن بُت‌شان را ببینند

 

پس کاملاً‌ این دو تحلیل مقابل هم هستند؛ یکی اینکه مسیر حرکت پیش رو به سمت تضعیف تمدّن غرب و فروپاشی غرب مدرن و اتفاق بزرگ جهان که حالا برخی هم تلاش می‌کنند بر روی این سرپوش بگذارند و برخی متخصصان روابط بین‌الملل به شکل دیگری بگویند جابجایی می‌شود و همین تمدّن غرب برپا می‌ماند،‌ منتها مثلاً‌ از آمریکا به نقطه دیگری مثلاً‌ چین منتقل می‌شود، ولی به نظر می‌آید این می‌تواند منتهی بشود به تضعیف کلّیّت غرب. کما اینکه عده‌ای در مقابل گفته‌اند که این ویروس سکولار است و نهادهای مذهبی را تضعیف می‌کند که اگر این باشد به کل تمدّن دینی ضربه می‌زند.

کرونا خطر بزرگی است اما پشتِ بزرگنمایی بیش از حد آن هم توطئه‌ای نهفته است




تاریخ : شنبه 99/2/20 | 4:34 عصر | نویسنده : مرتضی | نظر


  • paper | خرید لینک | اخبار
  • خرید Reports | مقاله سورس باز نیو