خب حالا واقعیت چیست؟ تلقی ما این است که این ویروس، ولو دستساز باشد و اهدافی در پشت آن باشد ما باید مواجهه خودآگاه با آن داشته باشیم و نحوه مواجهه ما میتواند بر آینده این اتفاقاتی که میافتد اثر بگذارد، ولو مدیریت شده باشد.
نکتهای را رهبر بزرگوار انقلاب در روز میلاد امامزمان (عج) فرمودند مبنی بر اینکه کرونا ابتلای بزرگی برای بشریت است، و با ذکر نمونههایی از جنایات غربیها از جمله کشتههای جنگهای جهانی، تصریح فرمودند که نباید این حادثه ما را از توطئه دشمن غافل کند.
من این فرمایش را اینطور میفهمم که کرونا یک خطر بزرگی است ولی پشتِ بزرگنمایی بیش از حد آن یک توطئه نهفته است. اینکه 4 میلیارد آدم را به قرنطینه میبرند و این وحشت و رعب را در جامعه جهانی ایجاد میکنند، این یک امر طبیعی نیست. این یک نقشه است. یک توطئه پشت آن قرار دارد. حالا من فرمایش ایشان را مقداری تکمیل کنم.
ممکن است عدهای غربگرا وقتی بتشان دارد میشکند، نتوانند شکستن آن را تحمل کنند. خب طبیعی است. آدم بتپرست که نمیتواند ببیند بتش دارد میشکند. برخی از غربگراها بهشدت به غرب تعلق دارند و آن را می پرستند. شکست روحی خوردهاند. من برخی از این لیدرهایشان را در همین ایران میبینم که به فحاشی و هذیانگویی افتادهاند. یعنی وقتی غرب را نقد میکنی، هذیانگویی و فحاشی میکند. هیچ حرف علمیِ قابل فهمی نمیزنند.
ببینید؛ حوادث بزرگی اتفاق افتاده که مثل کرونا آنقدر بزرگنمایی نشده است. مثل همین آمار جنگ جهانی که فرمودند. آمار رسمی اش بین 50 تا 70 میلیون کشتار بوده است. این غیر از کشتههای خاموشی است که شاید به دهها میلیون میرسد. در خود کشور ما مطالعات علمی میگوید که آمار رسمی جمعیت ما قبل از جنگ جهانی و بعد از جنگ جهانی دوم که یک قرن قبل بوده، وقتی مقایسه میشود بین 4 تا 7 میلیون کاهش نسل داشته ایم، یعنی بهوسیله قحطیهایی که برخی از آنها دستساز بوده، کشتار شده است. حالا این کشتهها را هم حساب کنید میشود دهها میلیون نفر. یا فرض کنید آمارهایی که درباره برخی بیماریها و پدیدههای اجتماعی وجود دارد را ببینید؛ مثلاً در سال 2016، یک و شش میلیون نفر بهطور مستقیم بر اثر دیابت فوت کردند. الان در طول چهار ماه که از کرونا میگذرد، کشتهها هنوز صد و اندی هزار است؛ امّا در 4 ماه 530 هزار نفر در اثر دیابت مردهاند، ولی شما میبینید یک شیرینیفروشی تعطیل نشده است. یا فرض کنید مثلاً 7 میلیون نفر در اثر آسیبهای سیگار در دنیا میمیرند. 5 میلیون نفر بر اثر از آلودگی هوا فوت میشوند، ولی هیچ شهری تعطیل نمیشود یا هیچ کارخانهای که تولید سیگار میکند تعطیل نمیشود. چطور یک دفعه به خاطر این ویروس، چهار میلیارد آدم را در قرنطینه قرار میدهند؟ همچنین سالانه 3 میلیون نفر بر اثر الکل میمیرند ...
ممکن است در جواب گفته شود که کرونا از آنجایی که یک بیماری مسری است، نیاز به قرنطینه دارد ...
آیتالله میرباقری: حالا این بحث علمی است که به جامعه پزشکی مربوط میشود، ولی اولاً ما از سازمان بهداشت جهانی که حرف روشنی نشنیدیم. هر روز یک چیز میگویند. یک روز میگویند مرگ و میرش بهشدّت ضعیفتر از مثلاً آنفولانزا است، یک روز دیگر میگویند بیشتر است. وقتی هراس جهانی اخیراً از کرونا کم شده، سازمان بهداشت جهانی و سایر مراکز بینالمللی میگوید مرگ و میرش 10 برابر آنفولانزا است. خب این دروغ رسمی است. خودتان میگویید مرگ و میر آنفولانزا بالای 13 درصد است، کرونا 3 درصد است، چطور میگویید 10 برابر؟ این حرف قابل گفتن نیست. بنابراین سازمانهای جهانی حرف روشنی نمیگویند. حرفهای خودشان را دائم تغییر میدهند. عرض کردم که اینها را جامعه پزشکی میگویند و من حرف آنها را بازگو میکنم وگرنه متخصص این رشته نیستیم.
ثانیاً در مقایسه با سایر بیماریها مثل آنفولانزا با هیچکدام از آن بیماریها این برخورد نشد. مطابق آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه 3 تا 5 میلیون به آنفولانزای فصلی مبتلا میشوند و 650 هزار نفر هم میمیرند. بیماری مسری هم هست و خطر مرگ بالایی هم دارد. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 2018 حدود 228 میلیون نفر در دنیا به مالاریا مبتلا شدند. تا الان چند نفر به کرونا مبتلا شدهاند؟ زیر 2 میلیون نفر. مطابق با تخمین همین سازمان مرگ و میر سالانه ناشی از مالاریا 405 هزار نفر است که 67 درصد آن یعنی 272 هزار نفر از این مرگ و میر، کودکان زیر 5 سال هستند. خب میدانید که مالاریا هم یک بیماری مسری است. در حالی که در طول این 4 ماه اگر بررسی کنیم کل مبتلایان به کرونا حدود یک ونیم میلیون هستند و صد و اندی هزار هم کشته داشته است. خب چرا موضوع مالاریا پیگری نمیشود؟ به خاطر اینکه بیشتر در حوزه آفریقاست. بنابراین اینکه ما خیال کنیم اینها خیلی به دنبال حفظ حیات جامعه بشری هستند، درست نیست.
بنابراین من معتقدم حضرت آقا در عین اینکه میفرمایند ما جامعه پزشکی را محترم میشناسیم، و همین طور هم هست و آنجا که لااقل اتفاق نظری دارند، حتماً به نظرشان احترام میگذاریم و باید هم عمل کنیم، نباید از توطئه دشمن هم غافل بشویم. عرض کردم این پدیده چندوجهی است، همهاش که جنبه بهداشتی نیست. به نظرم یک جنبه شناختی دارد که در علوم شناختی باید مورد بررسی قرار گیرد.
هراسی که در جامعه جهانی ایجاد کردند که میتواند 4 میلیارد آدم را به قرنطینه ببرند؛ این میتواند یک طراحی بزرگ باشد. به خصوص توجه کنید که این هراس، وقتی به جامعه جهانی گسترش پیدا میکند و تبدیل به یک امر اثرگذار میشود که از 30 بهمن اعلام میشود که از قم شناسایی شده است. پیداست که یک توطئه پشت این قضیه است که از ایران و از قم اعلام شود. بهصورت یک بمب اطّلاعاتی بازار بورس آمریکا و اروپا شروع به سقوط میکند. در حالی که قریب به چندماه قبل، از چین رخ داده بود، امّا ارزش بورس اروپا و آمریکا سقوط نکرد. منحنیها و آمارهای رسمیاش وجود دارد.
اگر ما از طراحیهای دشمن غافل بشویم ممکن است که این ویروس را به یک امری علیه ما تبدیل کنند. ولی اگر ما از طراحیهای دشمن غافل نشویم و موضعگیری تمدّنی بکنیم، حتماً ما پیروز خواهیم شد، کما اینکه در مراحل قبل هم پیروز شدیم. یعنی در 11 سپتامبر و حملهای که به دنیای اسلام کردند و پوشش بزرگ خبری دادند، درواقع یک بمب خبری منفجر شد با یک حادثه که برای مدّتها خبر اوّل دنیا شد تا بعد که به افغانستان و عراق، حمله کردند، امّا شکست خوردند. تمام این طرحیها و اقدامات به تقویت بنیه اسلام و جمهوری اسلامی ختم شد. به قول خودشان در خاورمیانه هفت هزار میلیارد خرج کردیم، امّا ایران قویتر شد.
ما از سازمان بهداشت جهانی که حرف روشنی نشنیدیم. هر روز یک چیز میگویند. یک روز میگویند مرگ و میرش بهشدّت ضعیفتر از مثلاً آنفولانزا است، یک روز دیگر میگویند بیشتر است. وقتی هراس جهانی اخیراً از کرونا کم شده، سازمان بهداشت جهانی و سایر مراکز بینالمللی میگوید مرگ و میرش 10 برابر آنفولانزا است. خب این دروغ رسمی است.
حادثه بعدی که ایجاد کردند، حادثه داعش بود. آنجا هم ما موفق شدیم. شما تأثیرات جهانی و پیامدهای اقتدار جهانی ما در قضیه داعش را در شهادت سردار سلیمانی در کلّ جامعهجهانی دیدید. برای مدّت یکماه خبر اوّل جهان بود. این بار و در ماجرای کرونا هم ما پیروز میشویم، چون ضعفهای تمدّنی رقیب دارد آشکار میشود.
اصولاً وقتی یک قدرتی در حوزه سیاست، عریان عمل میکند و اصول اخلاقی را رعایت نمیکند، علامت افول آن قدرت است. لیبرالدموکراسی به لیدری آمریکا که شعار آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را سر میداد و با این شعارها جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار میداد و ایدئولوژیاش را جهانی کرده بود، به رفتارهای عریان ضدّاخلاقی رو آورده است. مثل حمله نظامی که به غرب آسیا کرده است، آن هم با ادعای تغییر نقشه جغرافیای این منطقه و مسائلی دیگر و شکست بزرگی که خورده است. اینها به نظر من، علامت فروپاشی و افول تمدّن غرب است که دارد آشکار پیدا میشود و سرعت هم پیدا میکند. حالا در این واقعه هم اینها ممکن است اهدافی را پشت صحنه داشته باشند. عرض کردم ممکن است بخواهند جنگ بیولوژیک راه بیاندازند؛ بله، ممکن است. ممکن است دنبال این باشند که یک تحوّلات اقتصادی در جهان ایجاد کنند و بدهکاری دنیای غرب و بدهکاری آمریکا را تدارک بکنند که این احتمال هم هست که اقتصاددانها میگویند؛ میگویند افزایش قیمت دلار، کاهش قیمت نفت، افزایش قیمت سهام در بورس، افت آن؛ اینها همان ابزارهایی است که آمریکا میتواند برای جبران بدهیهای بزرگ خودش که بسیاری از آنها ناشی از انتشار دلار بدون پشتوانه و یا ناشی از فروش سهام شرکتهای بزرگش است را جبران و بازخرید کند.
ممکن است این توطئهها را هم بخواهند انجام بدهند. یعنی از خلق کرونا یا مدیریت آن پس از ایجاد، به دنبال تدارک کاستیهای اقتصادی خودشان باشند. حتّی من تلقیام این بود که دنبال یک کار بزرگتری هستند و قرائن این را نشان میدهد. دنبال ایجاد یک تنگنا برای جامعهجهانی هستند که جامعهجهانی را مجبور به قرنطینه کنند و در این قرنطینه، زیست در فضای مجازی را گسترش بدهند که مدل حکمرانی مجازی در جهان محقق بشود، که این میتواند فراتر از بحث جابجایی نقطهکانونی قدرت در تمدّن غرب، مثلاً از اروپا به آسیا باشد. بهدنبال این هستند که جامعه جهانی را وادار کنند به اینکه در فضای مجازی زیست کند و بستر تحقق حکمرانی مجازی را که تقریباً تمام زیرساختهایش در اختیار آنهاست فراهم کنند. این درواقع یک تدبیر برای شکست رقیب تمدّنیشان از این طریق است.
میخواهند بشر را به سیاهچال مجازی ببرند
خب طبیعتاً ما اگر بیدار باشیم و در همین وادی با آنها وارد مقابله بشویم موفق نخواهند شد. البته این را بگویم که ما به هیچ وجه زیر بار این توطئه نخواهیم رفت. کما اینکه آنها نتوانستهاند نظام لیبرالدموکراسی را بر دنیای اسلام حاکم کنند؛ در حالی که احساس میکردند دوران مذهب تمام شده است، یک انقلابی در ناباوری در دنیای اسلام مبتنی بر اسلام اتفاق افتاد. انقلابی که مبتنی بر لیبرالدموکراسی و مبارزات مارکسیست نبود و با شکل دیگری اتفاق افتاد و نظام جدیدی را سر پا کرد که چهل سال است دارد مقاومت میکند و به یک رقیب اثرگذار تبدیل شده است. الان هم که میخواهند بشریت را از دنیای مادی به فضای مجازی ببرند، یعنی یک بار بشریت را در محبس و زندان دنیا بردند و ارتباط او را با عالم غیب قطع کردند، یک بار دیگر میخواهند او را به سیاهچال فضای مجازی ببرند. موفق نخواهند شد. یعنی جامعه ایمانی این امر را نخواهند پذیرفت و شکست خواهند خورد.
من اگر باز به سؤال نخست شما برگردم؛ سؤال این بود که آیا این حادثه ما را تقویت میکند یا تضعیف؟ میگویم حرفهای متفاوتی وجود دارد. آنچه من جمعبندی کردم این بود که این غیر از جنبه بهداشتیاش، جنبههای دیگری دارد و میتواند این نحوه مواجهه با این بیماری که یک نحوه مواجهه بینظیر در طول تاریخ است؛ از حیث نوع قرنطینه جهانی و ایجاد رعب و امثال آن، میتواند مقدمه یک تصرّفات بزرگ باشد. آن تصرّف بزرگ میتواند از تدارک ضعفهای اقتصادی و ضعفهای دیگرشان تا یک تغییر در آرایش نظم جهانی تا جنگهای بیولوژیک باشد، ولی از همه مهمّتر میتواند مقدمهای برای تغییر جنس حکمرانی جهان و بردن آن به فضای مجازی باشد که ما هیچ حضوری در مدیریت آن نداریم، و اینکه بهطور کلّی مدیریت جامعه جهانی را به کنترل خود در آورند و حتّی در دنیای اسلام مدیریت را از دست رقیب تمدّنی خودشان خارج کنند. ولی ما اگر از این توطئه غافل نشویم و این سر و صدایی که ایجاد کردهاند و بزرگنمایی که میکنند و هجومی که با امپراطوری رسانهایشان کردهاند و این جنگ روانی و شناختی که ایجاد کردهاند ما را از نقشههای پشت صحنه آنها غافل نکند و ما بهعنوان رقیب تمدّنی در مقابلشان بایستیم که میایستیم، حتماً موفق خواهیم شد و این حادثه منتهی به ظهور ضعفهای تمدّن غرب و فروپاشی سریعتر آن میشود.
بحث حکمرانی مجازی و جهان الکترونیکی موضوعی است که از چهار دهه قبل هم صحبتش شده است و کتابهایی نوشته شده، چه در قالب علمی چه رمان. دنیایی که میخواهند ایجاد کنند، دنیای مجازی است که عرض کردم زندان در زندان است. سیاهچال در درون زندان است. چون میدانید زندانهای دورانهای قدیم اینطور بود که گاهی سردابها و چالههایی بوده که داخل آن سردابها یک سرداب دیگر حفر میکردند و مثلاً اگر مساحت آن سرداب 9 متر بوده، مساحت چالهای که درون آن سرداب ایجاد میشد، 2 متر بوده که به آن سیاهچال میگفتند. چاله در چاله، که گاهی عمق آن مثلاً به 20 متر زیر زمین میرسید؛ مثل یک چاه. درون یک سرداب چاه حفر میکردند، البته نه چاه به این معنا. الان اگر به برخی نقاط مثل صحرای عراق بروید که بهشدت در تابستان گرم میشود، این سردابها وجود دارد. منتهی یک موقع برای زیست، و یک موقع برای زندانی کردن است.
شما تأثیرات جهانی و پیامدهای اقتدار جهانی ما در قضیه داعش را در شهادت سردار سلیمانی در کلّ جامعهجهانی دیدید. برای مدّت یکماه خبر اوّل جهان بود. این بار و در ماجرای کرونا هم ما پیروز میشویم، چون ضعفهای تمدّنی رقیب دارد آشکار میشود.
اینها یک بار، بشر را زمینی و خفه کردهاند؛ ارتباط او را با عالم غیب قطع کردهاند، حالا میخواهند در همین عالم زمین او را به عالم اوهام ببرند؛ زندان در زندان. این به نظرم بزرگترین توطئهای میتواند باشد که پشت این طراحی کرونا میتواند باشد و موفق هم نخواهند شد، به شرطی که ما هوشیارانه با آن برخورد کنیم و خیلی تسلیم پروتکلهای آنها نشویم؛ پدیده را یکوجهی نبینیم و در عین اینکه خطر بهداشتیاش را کاملاً مورد توجه قرار میدهیم، جامعه پزشکی ما همانطور که توانایی خودشان را نشان دادند و انشاءالله با قوت عمل میکنند و موفق هم میشوند، از ابعاد دیگر این ماجرا غافل نشوند. بعد شناختی، اقتصادی، تأثیرات سیاسی و تمدّنی اش را باید مورد توجه قرار دهیم. یعنی علاوه بر پزشکی، اگر رشتههای دیگر و مطالعات فرارشتهای را مورد توجه قرار دهیم و با خودآگاهی با این پدیده برخورد کنیم بیشک ما غالب خواهیم بود انشاءالله؛ «اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین».
سازمان بهداشت جهانی متهم به ایجاد اپیدمیهای بزرگ در منطقه آفریقاست. پروتکلهایشان مثل پروتکلهای اقتصادی سازمان تجارت و بانک جهانی است؛ متهم هستند به اینکه دنبال ایجاد بحران برای کشورهای جهان سوم هستند. جهان سوم با ادبیات خودشان. ما اگر چندوجهی به مسئله نگاه کنیم و خیلی اسیر پروتکلهای بینالمللی نشویم و جامعه علمی و پزشکی ما همانطور که نشان دادند، مستقل با مسئله مواجه بشوند و یک عقلانیت مستقلی را انتخاب بکنند، میتوانیم مواجهه درستی با این حادثه داشته باشم. منظور من از مستقل بودن این نیست که کلاً از جامعه جهانی ببُریم. ببینید؛ این پروتکلهایی که درباره کرونا ارائه میدهند، ضرورتاً توصیهها و تجویزهای علمی نیستند. کما اینکه تجویزهایی که صندوق بینالمللی پول برای کشورهای ضعیف میکند، توصیههای علمی نیستند. توصیههایی هستند که ادامه استعمار نو را فراهم میکنند.
میتوان در مدّت کوتاه، جهش اقتصادی ایجاد کرد
اگر ما نسبت به این سازمانهای بینالمللی و توصیههایشان یک بازنگری بکنیم و مستقل از آنها بهعنوان یک رقیب تمدّنی عمل کنیم که این ظرفیت در دانشمندان و نخبگان ما وجود دارد، و اگر احساس هویت بکنیم به نظر من از این بحران می توانیم عبور کنیم و به نفع ما تمام خواهد شد. ولی اگر غفلت کنیم، طبیعی است که غفلت از طراحی دشمن منجر به شکست میشود. من حتی میگویم به لحاظ اقتصادی ما میتوانیم همانطور که آقا فرمودند امسال را تبدیل به جهش اقتصادی بکنیم. حالا این بحثی است که اقتصاددانها باید بگویند. من با برخی از اندیشمندان حوزه اقتصاد هم نشستهام و مطالعه کردهام. طرحهای خوبی هم برای ایجاد یک جهش اقتصادی در زمان کوتاه ارائه میدهند.
برخی وقتی سخن از جهش اقتصادی و جهش تولید میشود، میگویند جهش اقتصادی بهمعنای رشد بالای 8 درصد است و هر درصد آن 20 میلیارد دلار سرمایهگذاری میخواهد و...
از حیث نوع قرنطینه جهانی و ایجاد رعب، کرونا میتواند مقدمه یک تصرّفات بزرگ باشد. آن تصرّف بزرگ میتواند از تدارک ضعفهای اقتصادی و ضعفهای دیگرشان تا یک تغییر در آرایش نظم جهانی تا جنگهای بیولوژیک باشد، ولی از همه مهمّتر میتواند مقدمهای برای تغییر جنس حکمرانی جهان و بردن آن به فضای مجازی باشد که ما هیچ حضوری در مدیریت آن نداریم، و اینکه بهطور کلّی مدیریت جامعه جهانی را به کنترل خود در آورند و حتّی در دنیای اسلام مدیریت را از دست رقیب تمدّنی خودشان خارج کنند.
یعنی همان محاسبات مبتنی بر سازمانهای بینالمللی...
آیتالله میرباقری: یعنی باز با محاسبات اقتصاد نئولیبرال. اگر با نگاه نئولیبرالی نگاه کنیم امکان جهش در این فضا نیست. ولی اگر با نگاه درونگرا به مقدورات خودمان نگاه کنیم، امکان اینکه ما یک جهش اقتصادی در همین شرایط پیدا کنیم که شرایط بحران اقتصادی در جهان هم میتواند باشد، زیاد است. ما اگر بهدنبال یک شجاعتی باشیم و یک طرحهای جدیدی بدهیم میتوانیم جهش اقتصادی داشته باشیم. اگر بخواهیم اقتصاد خودمان را از دست نئولیبرالها و غربگراها بیرون بیاوریم میتوانیم این اقتصاد را نجات دهیم. وگرنه ممکن است ما در این شرایط، سقوط اقتصادی بکنیم. اصلاً کشورها در بحرانها به رشد و جهش اقتصادی رسیدهاند. ما میتوانیم بحران را تبدیل به جهش اقتصادی کنیم، کما اینکه این بحران میتواند منتهی به صدمات بزرگ اقتصادی در کشور ما بشود.
اگر با طرح دشمن حرکت نکنیم و مقدورات خودمان را بشناسیم، میتوانیم شرایط را به یک جهش اقتصادی تبدیل کنیم. عرض کردم که این را اقتصاددانها میگویند وگرنه من متخصص اقتصاد نیستیم. آنها طرحهای خوبی دارند به شرط اینکه غربزدهها بگذارند.
انتهای پیام/
اتاق خبر بیبیسی فارسی که با ورود کرونا به ایران نقشههایی را برای ضربه زدن به ایران در دستور کار قرار داده بود، با اوج گرفتن آمار تلفات در انگلیس مجبور به تغییر تاکتیک شده است.

از شایعه تا واقعیت؛ حمزه ناجیان: طی روزهای گذشته شاهد افزایش حملات رسانههای لندنی به ایران و مسئولان کشورمان در مواجهه با کرونا هستیم. شاید دلیل آن را باید این خبر دانست: «انگلیس در جایگاه دوم تعداد قربانیان کرونا در جهان و نخستین در اروپا قرار گرفت».
رسانههایی که از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اعتماد مردم ایران، القای احساس ناامنی در ایران و فاصله انداختن بین مردم و مسئولان دریغ نکرده بودند حالا کشورشان به وضعیت اسفناکی دچار شده است که نمیتوانند بهراحتی آن را از چشم مخاطبان پنهان کنند. مرور اخبار ماههای اخیر رسانههای انگلیسی به خصوص بیبیسی فارسی نشان دهنده این ادعا است.
بیبیسی فارسی برخلاف تمام شعارهایش مبی بر آزادی بیان و اطلاع رسانی منصفانه و بدون غرضورزی، در موضوع کرونا هم سیاست مکارانهاش را در پیش گرفت؛ سیاستی که پشتپرده آن القای آرامش برای انگلیس و حس ناامنی و بیاعتمادی و ترس برای ایرانیان است. در ادامه نمونههایی از فعالیتهای بیبیسی فارسی برای رسیدن به این سیاست را مرور میکنیم:
* انگلیس گل و بلبل است!
در جدیدترین مورد BBC فارسی برای خبر بسیار تلخ و دلهرهآور افزایش تلفات بریتانیا به 32000 نفر و رتبه نخست انگلیس از این حیث در اروپا، از یک تصویر آرامشبخش استفاده کرده است، تصویری که یک پیرمرد در فضایی سرسبز، با امید تمام در حال تماشای یک طوطی است.
اما همین رسانه برای انتشار اخبار مشابه برای ایران از تیتر و عکسهایی استفاده میکند تا ترس و دلهره را به مردم ایران منتقل کند. در روزهای ابتدایی شیوع کرونا بیبیسی با انتخاب عکسی از چهره وحشتزده بانوان ایرانی، تیتر «ایران دومین قتلگاه ویروس کرونا» را منتشر کرده بود. آن هم در شرایطی که فقط 5 نفر در ایران جان خود را از دست داده بودند.
اما این، تنها نمونه رفتار مغرضانه و غیرحرفهای این رسانه انگلیسی نیست. به چند نمونه دیگر از انتخاب تصاویر در بیبیسی فارسی توجه کنید:
* همه مشکلات، از دینداری است
این رسانه انگلیسی با انتخاب تصاویر مذهبی در کنار اخبار منفی کرونا در ایران، به صورت غیرمستقیم حس منفی نسبت به نمادها و ارزشهای مذهبی را القا میکند؛ درحالی که تیترها عمدتا ارتباطی به مکان عکسها ندارد.
اما در مقابل برای خبرهایی با بار منفی بسیار شدیدتر از دیگر کشورها از تصاویر امیدوار کننده استفاده میکند:
* کرونای حریرچی بد اما کرونای جانسون خوب
در نمونه دیگر BBC فارسی در اوایل شیوع کرونا روی این موضوع که چرا آمار کرونا در میان مسئولان ایرانی بالاست مانور خبری میداد و این موضوع را دستماییه ناتوانی ایران در مقابله با کرونا جلوه میداد.
بی بی سی حتی در این باره علنا نوشت: «مثال زنده برای این ادعا مبتلا شدن معاون وزیر بهداشت جمهوری اسلامی به ویروس کروناست، شخصی که خود پزشک است و بر نوک پیکان مقابله با انتشار ویروس کرونا قرار دارد. این اتفاق طنز تلخی است که عمق فاجعه مدیریت کلان در جمهوری اسلامی را هویدا میکند. فردی که خود پزشک است و در جایگاهی قرار گرفته که باید کشوری را از ابتلا نجات دهد نمیتواند از خودش مراقبت کند.»
حتی بیبیسی برای انتشار خبر ابتلای ایرج حریرچی، قائم مقام وزارت بهداشت ایران، تصویری از او را به کار برد که درحال پاک کردن عرق خود است، تا به نوعی حس یاس را به مردم القا کند.
اما نوبت به بیماری بوریس جانسون، نخستوزیر انگلیس که رسید، دیگر خبری از تصاویر منفی و ناتوانی انگلیس در مهار کرونا نیست. درباره بیماری ولیعهد انگلیس هم این موضوع تکرار شد، یعنی استفاده از عکس خنثیکننده برای تلقین آرامش در انگلیس.
* موفقیتهای غرب یک معجزه است و موفقیتهای ایران بیارزش
بیبیسی فارسی حتی در مورد اخبار علمی هم رفتاری دوگانه دارد؛ اخبار موفقیتهای ایران را عمدتا یا منتشر نمیکند یا به راحتی از کنار آن عبور میکند اما موفقیتهای مشابه کشورهای غربی را در حد معجزه میداند.
* گور دسته جمعی برای ایران مقبره دسته جمعی برای آمریکا
روزهای متمادی، بیبیسی فارسی هم صدا با رسانههای آمریکایی بر طبل گورهای دسته جمعی در شهرهای مختلف ایران کوبید اما هیچ کدام از آن ها اثبات نشد اما همین که کشورهای غربی در واقعیت مجبور شدند درگذشتگان کرونایی خود را در گورهای دستهجمعی دفن کنند، خبرنگارانشان از واژه «مقبره» دسته جمعی! استفاده کردند. آنها حتی اخبار ایجاد گوردسته جمعی در جزیرهای متروکه در آمریکا را هم در حد یک خبر کوتاه کار کردند.
* آمارهای «رسمی» ایران و آمارهای دقیق غرب
یکی دیگر از استاندارهای دوگانه این شبکه در انتشار آمار مربوط به کروناییها بود؛ به طوری که بیبیسی فارسی تقریباً بدون استثناء و بهصورت سیستماتیک صفت «رسمی» را برای توصیف «آمار» مربوط کرونا در ایران استفاده میکند درحالیکه در مورد آمریکا و کشورهای اروپا واژهی «آمار» را بدون هیچ توضیحی بهکار میبرد و به آمار مسئولان انگلیسی خدشه وارد نمیکند.
این درحالی است که بسیاری از رسانههای مطرح انگلیس معتقدند که آمارهای ارائه شده توسط مسئولان انگلیسی با واقعیات مطابقت ندارد. به طور مثال روزنامه فایننشال تایمز با استفاده از گزارش مرکز ملی آمار انگلیس نوشت شمار واقعی جان باختگان مبتلا به ویروس کرونا، احتمالا دو برابر آماری است که دولت این کشور اعلام میکند.
همچنین روزنامه انگلیسی دیلیمیل در گزارشی نوشت که آمار تلفات ویروس کرونا در انگلیس بالاتر از ارقام و ارقام رسمی است که مقامهای بهداشت این کشور اعلام میکنند.
* هجمه به بیمارستانها و کمبودهای ایران و تبلیغ سیستم درمانی غرب
بی بی سی فارسی هیچ تصویری از بیماران بدخیم در انگلیس منتشر نمیکند اما به راحتی فیلم نامعلومی که نه مشخص است برای چه زمانی و نه اینکه در چه منطقه ای است را به عنوان شواهد جنازههای کرونایی در ایران منتشر میکند.
* چشم بستن بر جهاد چند صدهزارنفری ایرانیان
طی هفتهها و ماههای اخیر، مردان و زنان ایرانی در کنار مدافعان سلامت، حماسهای بیبدیل خلق کردند. چند صدهزار نفر از جهادگران کشورمان در بیمارستانها، غسالخانهها، کارگاههای تولید آبمیوه، ماسک و مواد ضدعفونی فعالیت کردند. در روزهای اخیر نیز سیل کمکهای مردمی با عنوان «کمک مومنانه» در سراسر کشور به وجود آمد که برای نیازمندان و آسیب دیدگان از کرونا موادغذایی و کارت هدیه نقدی فراهم میکردند اما بیبیسی فارسی هیچ کدام از آنها را ندید و تنها به دنبال عیبجویی از این اقدامات بود در حالی که تنها یک نمونه مشابه در انگلیس، یعنی آشپزی یک زوج برای کادر درمانی انگلیس برایش مهم میشود و آنها را روی آنتن تلویزیونش میآورد.
* بایکوت طرح بسیج ملی ایران و مانور روی سیستم پیامکی انگلیس
بیبیسی فارسی حتی خبر راه اندازی یک سیستم ساده پیامکی برای افراد مشکوک به کرونا در انگلیس را چنان با آب و تاب منتشر میکند که گویا تحولی در امر فناوری اطلاعات رخ داده است. اما طرح بسیج غربالگری که بیش از هفتاد میلیون ایرانی به صورت تلفنی مورد بررسی قرار گرفتند را نمیبیند و از پیامک های هشداردهنده وزارت بهداشت ایران که مدتها قبل از انگلیس فعال شده بود هم به سادگی عبور میکند.
* سکوت در مقابل غارت انگلیسیها
همچنین بیبیسی فارسی، کمبود ماسک، دستکش و ژل ضدعفونی در روزهای ابتدایی شیوع کرونا در ایران را به عنوان فاجعه ملی نشان میداد و با انتشار اخبار لحظه به لحظه از کمبودها به مردم دلهره را القا میکرد، اما از تصاویر غارت فروشگاهها و قفسههای خالی دستمال توالت در فروشگاههای بزرگ لندن و پاریس و کپنهاک و نیویورک و تگزاس خبری به مخاطبانش نمیدهد.
* عبور از ابتداییترین قواعد روزنامهنگاری
بیبیسی برای رسیدن به اهداف خودش به راحتی دست به تحریف هم میزند. در یکی از این موارد، به نقل از نائب رئیس مجلس ایران تیتر زد: آمار مبتلایان به کرونا واقعی نیست. در واقع بیبیسی با انتخاب این تیتر خواست تا دلیلی بر ادعای پنهان کاری ایران در آمار مبتلایان را نشان دهد درحالی که با مراجعه به اصل خبر معلوم میشود که پزشکیان با تایید حرف مسئولان وزارت بهداشت گفته چون این امکان وجود نداشته که از همه افراد تست گرفته شود پس احتمالا آمار از این بالاتر بوده، یعنی وی اساسا صحبتی از پنهان کاری مسئولان نکرده است. بلکه همان مساله جهانی را مطرح کرده که ممکن است تعدادی از مبتلایان هیچگاه شناسایی نشوند و حتی خودشان هم از بیماریشان مطلع نشده باشند.
* خبرهای راستی که دروغ هستند
در یکی از جدیدترین موارد نیز بیبیسی فارسی پس از اعلام خبر بازگشایی مساجد در مناطق با وضعیت سفید، تیتر «بازگشایی مساجد در 132 شهر ایران همزمان با "اوج گیری شیوع" کرونا در 15 استان» را انتخاب کرد.
درواقع بیبیسی فارسی با انتخاب این تیتر سعی کرد تا به مخاطبان القا کند که مسئولان ایرانی بیتوجه به اوج گیری شیوع کرونا، مساجد را باز کردهاند. این درحالی است که مساجد تنها در 133 شهری که وضعیت آنها سفید اعلام شده و با رعایت پروتکلهای بهداشتی قرار است باز شوند. این مناطق ربطی به مناطق شیوع کرونا ندارند.
* بازگشت به عقب با شایعات تکراری
بیبیسی فارسی اکنون که خودش در دامی که چند ماه پیش برای ایران پهن کرده بود افتاده و حالا دوباره به سراغ شایعه شیوع کرونا در خاورمیانه توسط پرواز ماهان رفته است.
بیبیسی سعی کرده تا شیوع کرونا در خاورمیانه را به دوش ایرانیها بیاندازد اما با فرض این ادعا، باید گفت کرونا چگونه به کشورهای اروپایی و آمریکایی و یا رژیم صهیونسیتی که ایران به آنها پرواز نداشته رفته است و چرا این رسانه به دنبال جواب این سوال نمیگردد؟
درباره پروازهای ماهان نیز بارها توضیح داده شد که پس از اعلام ممنوعیت پروازها، چند پرواز باری با رعایت پروتکلهای بهداشتی به سمت چین انجام شد.
تنها پروازهای مسافری هم برای بازگرداندن دانشجویان و هموطنان بود که به محض بازگشت به مدت دو هفته در قرنطینه بودند و با منفی اعلام شدن تست کرونایشان به نزد خانوادههایشان رفتند.
موضوع مهم دیگر درباره پروازهای ایرانی این است که هفتهها قبل از شناسایی اولین نمونه تست کرونا در کشور، تیمی از وزارت بهداشت در فرودگاه بینالمللی امام خمینی(ره) حضور داشت و تمام مسافران پروازهای ورودی از چین را کنترل میکرد.
واقعیت این است که شایعات اخیر بیبیسی فارسی آن قدر نخنما شده که سوژه کاربران در فضای میشود:
در این رابطه یکی از کاربران به نام طاهری نوشت: بی بی سی فارسی و عربی مستند ساختن که کرونا رو هواپیمای ماهان به عراق و لبنان برده.جمع مبتلایان کرونا در عراق و لبنان کمتر از 3100 نفره ولی آمار در مثلا اسرائیل 17300نفره! یا توی عربستان 29000 نفره!ماهان از کی به اسراییل پرواز داره؟ راستی حال انگلیس چطوره؟
کاربر دیگری نوشت: با همین مدل استدلال بخش فارسی و عربی بیبیسی نقش پروازهای انگلیس و اروپا به آمریکا رو میشه لطفا تحلیل کنید. چند درصد مبتلایان آمریکا بخاطر پروازهای اروپا و انگلیس بوده؟
فرد دیگری توییت کرد: راستی آمار کشتههای کرونا در انگلیس چند نفره ؟ نخست وزیرتون هم با پرواز ماهان اومده؟
یکی از کاربران هم آینده تحلیلهای بیبیسی را پیشبینی کرده است:
در آینده نزدیک: تحقیقات مشترک #بی_بی_سی_فارسی و جهانی حالا نشان می دهد ماهان ایر با پرواز های پنهانی به تورنتو ویروس کرونا را به قاره آمریکا هم رسانده است.
کمی بعد تر: پژوهش های بی بی سی نشان می دهد اصلا ماهان ایر کرونا را از چین به دیگر نقاط جهان قاچاق کرده است!
کاربری به نام آناهیتا توتییت کرد: 400هزار نفر پس از دستور لغو پرواز ها از چین به امریکا سفر کردند ولی بی بی سی همچنان سکوت پیشه میکنه و فقط درباره پرواز ماهان حرف میزنه.
یکی از توییتریها هم نوشت: تا دیروز که می بایست ایران منزوی نشان داده میشد بی بی سی صحبت از خالی بودن فرودگاه امام میکرد الان ایران شد عامل انتشار کرونا به دنیا؟؟!
مهدی جامی هم توییت کرد: من کارشناس هوایی نیستم. فقط گزاره های متناقض را نشان می دهم. مثلا در گزارش بی بی سی می خوانیم که ماهان هواپیماهایی که به چین فرستاده به کشورهای دیگر هم می فرستد. نگاه کنید هم خط هوایی هلند و هم نیوزیلند به داخل چین پرواز دارند و طبعا به جاهای دیگر هم مسافر می برند.
* این شایعات تمامی ندارد
بیبیسی در چند ماه اخیر نشان داده که برای حمله به ایرانیان، شمشیر را از رو بسته است. فرقی نمیکند که موضوع کرونا در میان باشد یا بنزین. هدف یک چیز است: تضعیف ایران. حتی تاکتیکها هم تغییر چندانی ندارند: سیاهنمایی، یاسآفرینی، تضعیف باورهای مذهبی و خودتحقیری. برای رسیدن به این اهداف هم هیچ ابایی ندارد که نهتنها شعارهای رنگارنگ رسانهای خود را زیر پا بگذارد، بلکه به اصول ابتدایی خبرنگاری همچون صحت خبر نیز پشت پا بزند. کینه بیبیسی از ایران، با کرونا تمام نخواهد شد، اما کرونا بسیاری از این کینهتوزیها را برای مردم عیان کرد.
انتهای پیام/
طرز تهیه آبگوشت ساده و مجلسی سنتی+ترکیب دقیق و طرز تهیه ادویه آبگوشت
- منتشر شده در 22-10-98
- 57577 بازدید
- بدون دیدگاه

اگر املت صبحانه روز جمعه است آبگوشت هم میتواند رده نخست ناهار روزهای جمعه را از آن خود کند و این در حالی است که کباب کوبیده و جوجه کباب میتوانند روی سکوی دوم و سوم بایستند. چه اهل پختن آبگوشت در دیگ سنگی یا به اصطلاح دیزی باشید و چه آبگوشت را در قابلمه روی شعله ملایم گاز درست میکنید در هر صورت مواد لازم دستور پخت یکی است. اگر چه در شهرهای مختلف ایران آبگوشت را با دستور پختهای مختلف درست میکنند از آبگوشت بزباش گرفته تا آبگوشت متنجنه کرمانیها یا آبگوشت کشک و آبگوشت یخنی. طرز تهیه آبگوست ساده و سنتی مجلسی و نیز ترکیب دقیق گوشت و ادویه آبگوشت را در مجله کوروش بخوانید.
طرز تهیه آبگوشت خانگی ساده و مجلسی سنتی برای 4 الی 6 نفر
مواد لازم برای4 الی 6 نفر
گوشت گوسفندی: 300 گرم + قلم و استخوان گوسفندی به مقدار دلخواه
دنبه گوسفندی: 50 الی 100 گرم
لوبیا سفید: 2/3 لیوان فرانسوی دستهدار
نخود: کمی بیشتر از 2/3 لیوان فرانسوی دستهدار
پیاز: 1 عدد بزرگ
گوجه فرنگی: 4 عدد متوسط
سیب زمینی: 3 عدد متوسط
رب گوجه فرنگی: 2 قاشق غذاخوری
لیموعمانی: 3 عدد
ادویه آبگوشت شامل:
زیره سبزه: 3 قاشق غذاخوری
تخم گشنیز: کوبیده شده 5 قاشق غذاخوری
زیره سیاه: یک قاشق غذاخوری
زردچوبه: 5 قاشق غذاخوری
فلفل سیاه: 2 قاشق غذاخوری
شنبلیله خشک: 3 قاشق غذاخوری
برگ پیازچه خشک شده: 4 قاشق غذاخوری
پودر لیمو عمانی: 3 قاشق غذاخوری
پودر دارچین: ½ قاشق غذاخوری
برای آماده کردن ادویه آبگوشت مثل ادویه سایر غذاها ابتدا باید کمی ادویهها را روی شعله خیلی ملایم گاز تفت دهید. برای این کار از زیره سبز و تخم شنبلیله شروع کنید. حدود یک دقیقه آنها را تفت دهید و سپس سایر ادویهها را اضافه کنید و کمی دیگر تفت دهید و مرتب هم بزنید. ماهیتابه را از روی گاز بردارید تا سرد شوند. سپس تمام ادویهها را خوب بکوبید. ادویه آماده شده را بعد از سرد شدن در یک ظرف شیشهای دربدار و در جای خشک و خنک نگهداری کنید و در مواقع لزوم استفاده کنید. اگر هم طعم این ترکیب ادویه را نمیپسندید نمک، فلفل قرمز و سیاه و زردچوبه برای آبگوشت کافی است.
طرز تهیه
نخود و لوبیاها را از شب قبل بخیسانید و چند بار آب آنها را عوض کنید. سپس پیاز و گوجهفرنگیها را از وسط دو نیم کنیم و به همراه گوشت، دنبه و نخود و لوبیا در قابلمه میریزیم. روی مواد آب بریزید. قرار است آبگوشت روی شعله ملایم گاز بپزد و اصلا راز خوشمزگی آبگوشت همین پختن روی شعله بسیار ملایم گاز است. حالا آب را اضافه کنید. مقدار آب باید دو یا سه برابر مواد باشد و حدود یک انگشت کامل روی مواد با بپوشاند. ابتدا شعله را زیاد میکنیم تا آب جوش بیاید و سپس شعله گاز را ملایم کنید. ادویه را به مقدار لازم اضافه کنید و اجازه دهید آبگوشت روی شعله ملایم گاز خوب بپزید. بعد از حدود 2 الی سه ساعت و بعد از پخت حبوبات، سیب زمینیها را هم پوست بگیرید و از وسط دو نیم کنید و اضافه کنید.
لیموعمانیها را هم در این مرحله باید اضافه کنید (اگر طعم لیموعمانی را در آبگوشت دوست ندارید آن را حذف کنید). بعد از یک ساعت لیموعمانیها را از آبگوشت بیرون بیاورید تا طعم آبگوشت تلخ نشود. حالا رب را اضافه کنید و نمک آبگوشت را اندازه کنید و صبر کنید تا یک ساعت دیگر هم آبگوشت بپزد. این طرز تهیه آبگوشت خوشمزه ساده سنتی و مجلسی خانگی است که حسابی چرب و نرم و لذیذ است و اصلا سرخ نمیشود به همین خاطر یک غذای آبپز و سالم محسوب میشود. اگر دوست دارید آبگوشت زودتر آماده شود طرز تهیه آبگوشت خوشمزه در زودپز را هم امتحان کنید. برای این طرز تهیه باید تمام مواد را از همان ابتدا در زودپز بریزید و بپزید. طرز تهیه دیزی سنگی هم به این ترتیب است با این تفاوت که از همان ابتدا باید تمام مواد را در دیزی سنگی بریزید و در فر یا تنور به مدت چند ساعت با حرارت ملایم بپزید. در پایان پخت آبگوشت میتوانید مخلفات را از آب جدا کنید، با گوشتکوب خوب بکوبید و در آب هم نان ترید کنید و با لذت میل کنید. یادتان باشد طرز تهیه آبگوشت نذری برای 40 نفر یا کمتر و یا بیشتر هم به این ترتیب است و فقط باید مقدار مواد را کم و زیاد کنید.
قهرمان قصه مان می گوید اسم و رسمم را بنویسید .می گویم دست و دلم می لرزد برای انتخاب کلماتی که قرار است گذشته تان را به تصویر بکشد! می گوید عزت و ذلت دست خداست ،بنویسید.ماجرای زندگی این جهادگر کرونایی شنیدنیست. از قاچاق مشروب و یکه تازی ودست گیری تا حکم نجات بخش قاضی و آغاز فصل بندگی و عاشقانه های بی پایان. ماجرا شنیدنی تر می شود وقتی قاضی پرونده را بعد از 17 سال پیدا می کنیم.

گروه اجتماعی خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: راستش هیچ ویروسی مثل کرونا نمی توانست اینطور شیرینی و تلخی را درهم آمیخته کند، آنجا که جان عزیزی را می گیرد مثل زهر تلخ است و آنجا که بهانه ای ست برای شنیدن قصه های ناب خاک خورده در صندوقچه خاطرات، مثل عسل شیرین.
وقتی سراغ بانی سفره افطار کارگران فصلی را گرفتیم، وقتی قرار شد با جهادگری به گفت و گو بنشینیم که در سخت ترین روزها جان ده ها بیمار کرونایی را نجات داد فکرش را هم نمی کردیم پرده از راز یک پرونده قدیمی برداشته شود. پرونده ای که حکم جنجالی قاضی اش، آغازی می شود برای فصل بندگی و عاشقانه های زندگی متهم. حالا فروشنده بزرگ مشروبات الکلی دیروز، خیر و جهادگر امروز است و چشم امید نیازمندان یک شهر به دستان پر مهر او و دعای خیر یک شهر بدرقه دنیا و آخرتش.
اما ماجرا به گفت و گو با جهادگر متفاوت و روایت های شنیدنی اش ختم نمی شود، سراغ قاضی پرونده می رویم وحسن ختام گزارش ما وقتی است که قاضی از حال و روز متهم پرونده 17 سال قبلش باخبر می شود.این ماجرای خواندنی را از گفت و گو با قهرمان قصه مان شروع می کنیم.
اسم و رسمم را بنویسید، عزت و ذلت دست خداست
«حسین باشی پور» می گوید اسم و رسمم را بنویسید چون عزت و ذلت دست خداست، می گویم دست و دلم می لرزد برای انتخاب کلماتی که قرار است گذشته تان را به تصویر بکشد! می گوید ملالی نیست.وصف تلخی گذشته ام به شیرینی قصه حال گره می خورد و زهرش را می گیرد،بنویس.
می گویم پس هنوز تلخی ها را نگفته همان اول کار زهرش را با شیرینی قصه تان می گیرم. وقتی با «مقداد علیپور»؛ مسئول قرارگاه جهادی بابلسر علیه کرونا حرفی شدم از مردی گفت که دو ماه است شب و روز و زندگی اش را گره زده به جهاد برای مبارزه با کرونا، از مردی که سرمایه دار شهر است و با نوجوان ها و جوان ها دوره می افتد برای ضد عفونی معابر. علیپور می گفت در روزهای بحرانی شیوع کرونا که بیمارستان بابلسر با کمبود داروی درمان مواجه بود، 20 میلیون تومان برای تهیه دارو از تهران هزینه کرد وجان 60 بیمارکرونایی را نجات داد. حالا هم بانی شده و هر شب میلیون میلیون هزینه می کند و با کمک خیران شهر صدها بسته افطاری را درب خانه نیازمندان می برد. گفت این برادر بزرگوارانبوه ساز شهرمان است اما وقتی در خانه نیازمند آبرودار می رود می گوید راننده اسنپ هستم و یک بسته برایتان آوردم.
یتیم نوازی و دعاهای خیر بدرقه دنیا وآخرت
مقداد علیپور می گفت از ایثار در روزهای کرونایی که بگذریم «حسین باشی پور» از آن هیاتی های اهل دل است که نمی گذارد هیات های بابلسر آب توی دلشان تکان بخورد و کم و کسری داشته باشند،یتیم نوازی اش هم که زبانزد است و اینقدر دختر راهی خانه بخت کرده که یک عمر دعای خیر بدرقه دنیا وآخرتش است. وصف خیرخواهی اش طولانی است،اما این را هم بگویم که یک سرگذشتی دارد که نگو و نپرس.
فصل سیاه زندگی؛ قاچاق مشروب
به «حسین باشی پور» می گویم با این مقدمه سراغتان آمدیم و حالا سراپا گوش هستیم برای شنیدن قصه زندگی تان. اینکه چه بودید و از کجا به کجا رسیدید؟
«ازدواج کردم و سال69 پسرم به دنیا آمد. اوایل زندگی بود و شغل درست و حسابی نداشتم. یک دکه نزدیک ساحل بابلسر اجاره کردم. چند سالی گذشت، تغییر شغل دادم و سال 77 به بازارماهی فروشان رفتم. از همان سال مسیر زندگی ام تغییر کرد و لغزش ها شروع شد. نمی دانم چرا کتاب زندگی ام به این فصل رسید،من شدم فروشنده مشروبات الکلی. از روزی یک شیشه شروع کردم و خیلی زود چم و خم فروش دستم آمد. چشم باز کردم دیدم کار از کار گذشته و من غرق شدم دراین شغل، شدم بزرگ ترین مشروب فروش شهرمان و یک قاچاقچی مشروب تمام عیار،اوضاعم هر روز بدتر از قبل می شد.»
دعوا و زد و خورد؛ روزمره های زندگی
«چه اتفاقی بدتر از اینکه عنوان قاچاقچی مشروب بیفتد پشت قباله اسم و رسمتان؟» پاسخ این سوال، یک سکوت کشدار و طولانی است و حزنی که در لحن صدایش جاگیر می شود و می گوید:«بدتراز آن وقتی هست که خودت شبیه شغلت شوی. بشوی یک دائم الخمر، یک لات چاقوکش عربده کش که برای اخم و بوق ماشین پشت سری خیابان ببندد و چاقو بکشد، بدتر از آن عنوان لعنتی وقتی است که دعوا و زد و خورد بشود جزو روزمره های زندگی ات و ماله بی آبرویی بکشی به همه آبرو واعتباری که خانواده ات ذره ذره جمع کردند.زندگی من خلاصه شده بود در همین حال و احوال.»
بدمستی و چاقو کشی و شرم از بیان خاطرات
مرور جزء به جزء خاطرات این فصل زندگی برای حسین باشی پور سخت است، اینکه زیر و بم اتفاقات را روی دایره بریزد، وقتی می پرسیم تلخ ترین خاطره از آن روزها که هنوز هم یادآوری اش آزارتان می دهد چه بود؟»
از شرم می گوید؛« خجالت می کشم از یادآوری آن روزها» و بعد روایت همه خاطره های تلخ آن سال ها را خلاصه می کند در چند جمله؛« یک قاچاقچی مشروب بدمست که چاقو مهمان دائمی پرجیبش بود و اوضاعش هر روز بدتر از دیروز و دائم در راه و نیم راه بیمارستان، وقتی مستی می پرید تازه می فهمیدم چه ها که نکردم. دنبال رضایت گرفتن از کسانی که بهشان آسیب رسانده بودم و گاهی هم خودم روی تخت بیمارستان. اما دوباره روز از نو روزی از نو. این خلاصه همه خاطرات تلخی بود که شرم می کنم از بیان جزییاتشان و اذیت می شوم.»
به اینجا که می رسد بین همه حرف هایش یک پرانتز باز می کند و تاکید می کند؛« من ابایی ندارم از اینکه بگویم چاقوکش و عربده کش بودم اما مال هیچ کسی را نخوردم، هیچ وقت چشم به ناموس کسی نداشتم و اتفاقا بیشتر دعواهای من ناموسی بود. مغازه من اولین مغازه در بازار ماهی فروش ها بود و ورودی بازار یک راهروی باریک بود. کافی بود می دیدم مردی بی حرمتی می کند و در این راهروی باریک به خانمی تنه می زند یا نگاه کج به ناموس مردم می کند، من روزی 5 بار فقط سر همین موضوع در بازار ماهی دعوا می کردم.»
دستگیری با یک محموله بزرگ
هر چه می گذرد عیار تلخی قصه اش بیشتر می شود و حال راوی از روایت آن روزها خراب تر. باشی پور از خط پایان دورباطل زندگی اش می گوید:«این دور باطل ادامه داشت و دست مامورها به من نمی رسید. می دانستتند در هر بده و بستانی برای فروش مشروبات الکلی در شهر کوچک بابلسر پای من در میان است، اما هیچ وقت رد و نشانی از خودم به جا نمی گذاشتم. ولی بالاخره هر چقدرهم زرنگ باشی پلیس یک قدم از تو جلوتر است و یک روز دم به تله می دهی. این موش و گربه بازی ها ادامه داشت تا اینکه سال 82 با یک محموله بزرگ دستگیر شدم.»
حبس موقت و مرور روزهای تلخ
دستگیری، ورق زندگی اش را برگرداند. روایتش از روزهای حبس موقت و آنچه براو گذشت شنیدنی ست:« 2ماه بازداشت موقت بودم. دو بارمن را پیش قاضی پرونده بردند. زیربار نمی رفتم و اعتراف نمی کردم. نام قاضی، حجه الاسلام امین امینی بود. جلسه دوم قاضی گفت من که می دانم این تو هستی که شهر و جوان هایش را آلوده مشروبات الکلی کرده ای. آنقدر اینجا نگهت می دارم که بالاخره اعتراف کنی به همه خراب کاری هات.
قرار بود برای بار سوم من را پیش قاضی ببرند. حالم خوب نبود. روزهایی که در بازداشت بودم خیلی فکر کردم به پرونده سنگین اعمالم. دل هایی که شکسته بودم، آه و نفرین هایی که پشت سرم بود، همه سال های زندگی از جلو چشمم گذشت. من پسر ناخلف پدر و مادرم شده بودم. تا قبل از دستگیری، آنها از کسب و کار من چیزی نمی دانستند. فکر می کردند پسرشان یک ماهی فروش است که کمی کله شقی دارد و دعوایی هست. فکرش را نمی کردند که روزگارم از فروش مشروبات الکلی می گذرد. وقتی دست گیر شدم همه چیز رو شد و من روی دیدنشان را نداشتم.»
قسم!
فصل تلخ زندگی «حسین باشی پور» با نگاه پر مهر خدا تمام می شود. قهرمان قصه ما از تاریخ ساز ترین روز زندگی اش می گوید:«دادگاه شروع شد.نشستم روی صندلی. قاضی گفت این جلسه سوم هست. می دانی حکم تو چی هست؟ می دانی چند سال باید آب خنک بخوری؟ چرا اعتراف نمی کنی و نمی گی بار مشروبات الکلی را از کدام واسطه ها می گیری؟ تا اینجای دادگاه ساکت بودم و فقط به قاضی نگاه می کردم. انگار یک قفل سنگین به زبانم بسته بودند و زبان در دهانم نمی چرخید. قاضی دوباره نگاهم کرد و این بار با لحنی همراه با عصبانیت دوباره سوالش را تکرار کرد.
چشمانم پر از اشک شد.از روی صندلی بلند شدم و قرآن را از روی میز قاضی برداشتم. دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم حاج آقا این محموله برای من بود. اما از من بگذر، به همین قرآن قسم می خورم همه گذشته ام را کنار بگذارم و توبه کنم.
قاضی امینی همین طور مرا نگاه می کرد. حرفم تمام شد، اما چشم انداخته بود در چشمان من و سکوت. بعد از سکوتی طولانی گفت می دانی دست روی چه کتابی گذاشتی؟ این دفتر حساب و کتاب بازار ماهی ات نیست ها. دست روی قرآن گذاشتی. باز هم سکوتی سی ثانیه ای کرد و گفت ته وجودت از اعتقاداتت هنوز آنقدری باقی مانده که معنی قسم به قرآن را بفهمی؟ گفتم حاج آقا من یک روز سینه زن امام حسین(ع) بودم و هستم. من هیات می رفتم. در دامن مادر مومنه بزرگ شدم. ولی لغزیدم. از من بگذر.
حکم نجات بخش قاضی و آغازی دوباره
می گویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، قاضی طلب بخشش و قول متهم برای آغازی دوباره را باور کرد. باشی پور روایت را ادامه می دهد:« سال 82 مثل حالا نبود که قاضی ها تا حدودی اختیارعمل داشته باشند برای صدور حکم جایگزین حبس در خصوص پرونده های خاص، باورم نمی شد این روحانی بزرگوار حرفم و قسمم را باورکرده باشد. حاج آقا امینی حکم حبس تعزیزی من را به حبس تعلیقی تغییر داد.صدایم کرد و گفت آقای باشی پور من به قسمت اعتماد کردم و حکمت را تغییر دادم. مرا از اعتمادم پیشمان نکن. هنوز اول راهی. برو نان حلال ببر سر سفره زن و بچه ات.گفتم حاج آقا من قول دادم. قسم خوردم. شما هم دعایم کنید.»
به پیشگاهت ای یار آشنا، توبه!
«حسین باشی پور» آزاد شد با بخشش قاضی و قول و قسمی که به قرآن خورده وتوبه ای که پذیرفته شده بود، ولی با یک عقبه پر از بدنامی که می دانست به همین راحتی دست از سرش برنمی دارد. از اینجا به بعد ماجرای زندگی قهرمان قصه ما دوباره شیرین می شود:
«کسب و کار قبلی را کنار گذاشتم و وارد کار مشاوره املاک شدم. من روزهای سختی را گذراندم. اعتمادها از دست رفته بود و بازگرداندنش کار راحتی نبود. برای مالکی که چند ماه بود خانه اش را برای فروش گذاشته بود مشتری پیدا می کردم، زنگ می زدم به صاحبخانه و می گفتم مشتری، خانه تان را پسندیده، کپی سند را برای استعلام لازم داریم. می گفت منصرف شدم، خانه را نمی فروشم. می دانستم چون طرف حسابش باشی پور بود نمی توانست اعتماد کند و می گفت نمی فروشم.
زندگی سخت می گذشت. چند بار در مرز لغزش دوباره قرار گرفتم. برای خودم تبصره و ماده درست می کردم که قسمم را توجیه کنم ولی لحظه آخر نگاه قاضی امینی و صدایش در گوشم می پیچید که گفت مرد باش پای قول و قسمت بمان! یک شب دلم شکسته بود از واکنش اطرافیان و گفتم آخدا! کمکم کن. تو به دل قاضی انداختی قسمم را باور کند چون تو باورم کردی، توبه ام را پذیرفتی. حالا هم دستم را بگیر. هیات جواد الائمه بابلسر هم پاتوق من شده بود. آن سال ها با دل شکسته به هیات می رفتم و عشق و ارادتی که از بچگی به اهل بیت داشتم رنگ و بوی دیگری گرفته بود. هیاتی ها هم می دانستند من که بودم و چه بودم.»
چون به خاک کوفتم به صد خاری... تو زخاکم به لطف برداری
بعد از این همه تلخی به روایت روزهای شیرین زندگی اش می رسد؛« خدا کمکم کرد. به من عزت و آبرو داد. شبانه روز تلاش کردم. شغل و کسب و کارم رونق گرفت. درآمدم برکت داشت. برایم می ماند برخلاف قبل که پول برایم ماندنی نبود و نیامده می رفت. بعد از یکی دو سال وارد کار ساخت و ساز شدم. یک خانه تبدیل شد به دوخانه، سه خانه. شدم یکی از بزرگ ترین بساز و بفروش های بابلسر اما می دانستم این برکت، هدیه خدا بود.»
پولدار شدم اما حالاحالاها بدهکار بودم. به خودم، به زندگی ام، عمری که از دست داده بودم و مهم تر از همه به پدر و مادرم. پدرم را سال 90 و مادرم را سال 91 از دست دادم. برای جبران آن سال ها تصمیم گرفتم بخشی از درآمدم را برای آرامش دلم به کار خیر اختصاص دهم. مادرم هیچ وقت اتفاقات تلخ زندگی ام را به روی من نیاورد. روزهای آخر عمرش وقتی در بستر بیماری بود گفتم مادر از من بگذر و حلالم کن. من حسین 8 سال قبل نیستم. هیچ وقت این جمله مادرم را فراموش نمی کنم با لهجه مازندرانی گفت بزرگ شدن هزینه داره. باید کوچک بشی تا بزرگ بمانی. عزت و ذلت دست بالاسریه. مادرم راست می گفت عزت و ذلت دست خداست.
چند سال بعد از آن اتفاقات، من امین و معتمد کسانی شدم که یک روزی سایه ام را با تیر می زدند و با انگشت به بقیه نشانم می دادند.حالا وقت جبران کردن گذشته بود. برای دلخوشی خودم و شادی روح مادرم، چهار بچه بهزیستی مازندران را به سرپرسی قبول کردم. از آن سالی که پدر و مادرم فوت کردند دلم را به آسایشگاه سالمندان سرخرود فریدون کنار گره زده ام و عید نوروز و عید فطر و باقی اعیاد را به آسایشگاه می روم.
پیدا کردن قاضی پرونده و غافلگیری بعد از 17 سال
«در طول این سال ها هیچ وقت به قاضی که شما را بخشید فکر کردید؟ اینکه یک روز پیدایش کنید و با سربلندی بگویید من همان قاچاقچی مشروبی هستم که سال 82 قسمش به قرآن را باور کردی و حکمش را تغییر دادی؟»
این سوال بهانه ای می شود برای جذاب تر شدن گزارش ما و مصاحبه با قاضی پرونده. فکرش را نمی کردیم مرور زندگی یک جهادگر در روزهای کرونایی تبدیل به چنین قصه پرماجرایی شود.
با کمک آقای باشی پورو چند واسطه شماره تماس قاضی را پیدا می کنیم و تماس می گیریم. حجه الاسلام «امین امینی»؛ حالا رییس دادگاه تجدید نظر استان گلستان است.
تماس های چند باره بی فایده است. پیام می دهیم:« خبرنگار هستم. در خصوص پرونده 17 سال قبل عرضی داشتم خدمتتان؛ پرونده آقای باشی پور. لطفا جواب دهید.» و دوباه تماس می گیریم. این بار حاج آقا جواب می دهد اما هنوز سلاممان را جواب نداده می گوید:«برای مصاحبه باید حضورا تشریف بیاورید، قبلش هم باید نامه بزنید و مجوز بگیرید.»
کار سخت می شود. مصاحبه نیست آقای قاضی. فقط یک سوال است و یک خبر خوش.آقای حسین باشی پور را می شناسید؟» سوالم را تکمیل می کنم؛«ایشان متهم یکی از پرونده های شما در سال 82 بودند و جرمشان قاچاق گسترده مشروبات الکلی بود. همان کسی که در دادگاه دست روی قرآن گذاشت. قسم خورد که توبه کند. شما هم اعتماد کردید و با حکم حبس تعلیقی آزادش کردید! من از طرف ایشان تماس می گیرم.»
حاج آقا با شنیدن این خبر گل از گلش می شکفد و می گوید:«من از آن سال تا امروز صدها پرونده را قضاوت کردم اما این یکی را خوب یادم هست. من بابت حکمی که برای ایشان صادر کردم تاوان دادم و حرف زیاد شنیدم. واکنش های منفی به این حکم زیاد بود. دو سه سال هست که صدوراحکام جایگزین حبس در قوه قضاییه باب شده اما 17 سال قبل، صدوراین احکام یک طورهایی حرکت خلاف جریان آب بود.آن پرونده هم جزو پرونده های خاص و حساسیت برانگیز بود. بگذریم. حکم ایشان اولین و آخرین حکم اینچنینی نبود و من وقتی نگاه در چشم متهم می کردم و ندامت واقعی را در چشمانش می دیدم بسته به شرایط از احکام جایگزین حبس استفاده می کردم. از سال ها قبل تا امروز. چه حالا اتفاقی افتاده که شما بعد از این همه سال من را پیدا کردید وبرای این پرونده خاص سراغم آمدید؟»
وقتی قاضی آرزو می کند سرباز شود
می گویم:« اگر بدانید حسین باشی پوری که در جلسه دادگاه، قرآن را واسطه بین خودش و شما کرد و قسم خورد توبه کند،حالا یکی از خیران بزرگ مازندران شده، معتمد و امین آدم های از همه جا رانده و مانده، چشم امید سالمندان آسایشگاه سرخروی فریدون کنار، یکی از هیاتی های پرو پاقرص بابلسر و یک جهادگر تمام عیار روزهای کرونایی؛ چه می کنید؟ »
و صدای حاج آقا که آن طرف خط بلافاصله جواب می دهد؛« دستش را می بوسم.» و ادامه می دهد:« من خودم را سرباز این مرد می دانم. ممنون که این خبر را به من دادید و خدا را شاکرم. نیت این بنده خدا خالص بود و شک ندارم که نظرکرده خداست. آن زمان نظرنیروهای ضابط اعمال اشد مجازات برای ایشان بود و یادم می آید که هجمه سنگینی هم علیه من ایجاد شد. اما من به قولش اعتماد کردم و خوشحالم که به تعهدش پایبند مانده و حالا یکی از آدم های نیک روزگار است. دوست دارم من هم در کارهای خیرشان شریک شوم. انشاالله زودتر دیداری فراهم شود و شخصا بگویم آماده ام تا در کار خیر، او فرمانده باشد و من سربازش.»
انتهای پیام
دولت آلمان در اقدامی ناگهانی حزبالله لبنان و تمام گروهها و جریانات وابسته و حامی آن را «تروریستی» اعلام کرد و صبح پنجشنبه پلیس این کشور به منازل و مساجد مسلمانان حملهور شده و شماری از آنان را بازداشت کرد. دولت مرکل در توضیح این اقدام وحشیانه خود اعلام کرده است، حزبالله لبنان را به این علت یک جریان تروریستی میداند که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد! و توضیح نداده است که مگر حزبالله لبنان تاکنون رژیم کودککش اسرائیل را به رسمیت میشناخت که از نگاه دولت آلمان گروه تروریستی به حساب نمیآمد؟!
گفتنی است، در بهمن ماه سال 1384، «خانم آنگلا مرکل»، صدر اعظم آلمان -که هنوز هم هست- طی سخنانی در اجلاس امنیتی مونیخ گفته بود؛ «جمهوری اسلامی ایران لیاقت آن را ندارد که برنامه هستهای آن قابل تحمل باشد»! اظهارات وی با اعتراض شدید چند تن از نمایندگان حزب سوسیال دموکرات روبهرو شد و خانم «کریستین لانگه» سخنگوی این حزب به طور تلویحی «مرکل» را فاقد درک سیاسی دانست.
آن روز نگارنده در یادداشت کوتاهی آورده بود که «کمشعوری کمترین علت و خوشبینانهترین توضیح درباره اظهارات غیرمسئولانه خانم صدراعظم است» چرا که اگر منظور از «لیاقت»، همان شایستگی یک ملت برای حاکمیت بر سرنوشت و حفظ عزت و اقتدار خویش است، این «لیاقت» برای ملت ایران که طی سالهای متمادی در مقابل تمامی وحشیگریها، توطئهها، زورگوییها و جنایتهای آمریکا و اروپا ایستاده و امروزه رهبری قطب قدرتمند اسلام در جهان را برعهده دارد، یک واقعیت اثبات شده است. بنابراین اظهارات آن روز دولت آلمان و اقدام اخیر آن را باید در ماهیت وابسته دولت آلمان جستوجو کرد که به گواهی شواهد و اسناد موجود، در اجاره رژیم صهیونیستی است! و مردم آلمان را با بهرهگیری از فرمول بردهداری مدرن! به خدمت رژیم کودککش اسرائیل درآورده است. شرح این ماجرا اگرچه به درازا میکشد ولی از آن میان به چند نکته بسنده میکنیم؛
• پارلمان آلمان «بوندستاگ» مطابق قانون اساسی این کشور از 598 نماینده تشکیل شده است. جمعیت یهودیان در آلمان 150 هزار نفر است ولی بیش از 100 کرسی پارلمان این کشور در اختیار یهودیانی است که آلمانیتبار هم نیستند!
• وظیفه تصویب قراردادهای بینالمللی و بودجه عمومی کشور بر عهده این مجلس مرکزی «بوندستاگ» است و صدراعظم آلمان هم با رأی بوندستاگ انتخاب میشود، ضمن آنکه نظارت بر کار حکومت نیز بر عهده بوندستاگ است.
• شاهرگهای اقتصادی آلمان و شرکتها و کارخانههای بزرگ و پُر درآمد نیز در قبضه یهودیان است.
• با توجه به حضور 100 نماینده یهودی غیر آلمانیتبار،
از مجموع جمعیت 150 هزار نفری یهودیان در پارلمان این کشور و شرح وظایف پارلمان که تقریباً همهکاره کشور است به آسانی میتوان حدس زد که دولت آلمان در اجاره رژیم صهیونیستی است.
• مدتهاست که موجی از نارضایتی مردم آلمان از اینکه رژیم کودککش و تروریست اسرائیل سرنوشت کشورشان را در دست دارد پدید آمده که این روزها شدت بیشتری گرفته است تا آنجا که اخیراً خانم «شارلوت کنوبلوخ» یکی از رهبران یهودیان آلمان توصیه کرده است که یهودیان ساکن این کشور در مجامع عمومی و در انظار مردم کلاه (عرقچین) مذهبی یهودیان را بر سر نگذارند و در مواجهه با یکدیگر از واژه «شلوم» به عنوان سلام استفاده نکنند!
• ساختگی بودن «هولوکاست» نیز از جمله دروغهای بزرگی است که امروزه بسیاری از مردم آلمان به جعلی بودن آن پی بردهاند و «بیورن هوکه» آشکارا بنای یادبود کشتار یهودیان در برلین را «یادواره شرم» نامیده و تأسیساتی که با عنوان کورههای آدمسوزی(داخاو) در مونیخ برپا شده است را دروغ بزرگ تاریخ مینامند و...
• اکنون باید به دولت آلمان و خانم مرکل گفت؛ تروریست نامیدن
حزبالله لبنان دستوری است که از اسرائیل به شما دیکته شده است و نه تصمیمی که مستقلاً اتخاذ کرده باشید!
حسین شریعتمداری
.: Weblog Themes By Pichak :.