«کِی پاپ» و موج جهانی «مُخنّثها»/ رازگشایی پروژه «مرموز» پسران دخترنما
در پس ظاهر فریبنده و فانتزیگونه گروه «کی پاپ»، بخشها و رازهای سیاه و مرموزی وجود دارد که یکی از خروجیهای آن، شیوع نسبتا بالای پدیده «خودکشی» در بین فعالان جوان صنعت پاپ کرهای است.

خبرگزاری فارس- گروه موسیقی: موسیقی برآمده از «کی پاپ»(K Pop) یا پاپ کرهای، را با تعداد زیاد اعضای گروه، ریتمهای تند موسیقی الکترونیک، ملغمهای از رپ کرهای-انگلیسی، تصاویر پر زرق و برق و اصلاحا شیک و لاکچری با رنگها شارپ و «انرژی» فراوان و حتی بعضا مبالغهامیز آن می شناسند، با متن ترانههایی ظاهرا سبک و نه چندان پیچیده که باب دل طیف نوجوان یا تینایجر است.
اما در پس این ظاهر فریبنده و فانتزیگونه، بخشها و رازهای سیاه و مروزی وجود دارد که یکی از خروجیهای آن، شیوع نسبتا بالای پدیده «خودکشی» در بین فعالان جوان صنعت پاپ کرهای است.
به چهرههای معروف صنعت موسیقی در کره، «idol» یا بُت می گویند. مسیر تبدیل یک استعداد به یک بت در کره، بسیار سختتر و بیرحمانهتر از مسیر ستاره شدن در هالیوود است. وقتی یک استعداد جوان یا نوجوان با یک کمپانی حوزه موسیقی در کره جنوبی قرارداد بست، تقریبا تبدیل به یک برده در دست کمپانی می شود.[1] تمرینها و آموزشهای بسیار سنگین، چارچوبهای کاملا مشخص شده و تخطیناپذیر زندگی حرفهای و فشار وحشتناک روحی که از سوی مدیران کمپانی بر این نوجوانان یا جوانان وارد می شود، روزهای سیاهی را برای ایشان رقم می زند.[2] این مسیر سخت، با ارزیابیهای سختگیرانهای که در فواصل معین توسط مدیران کمپانی از فرد تحت قرارداد صورت می گیرد، تکمیل می شود و در صورتی که نتوانند نظر مدیران را در هر مرحلهای جلب کنند، بی درنگ قراردادشان باطل می شود.[3]
ورزشهای سنگین روزانه برای شکل دادن به اندام مورد نظر و استاندارد از نظر صنعت کی پاپ و انواع جراحیهای پلاستیک، بخشی دیگر از شکلگیری و خلق یک ستاره در پاپ کرهای است.
وقتی یک استعداد جوان به نقطهای می رسد که می تواند اجرای صحنهای داشته باشد، کوهی از بدهی پشت سر خود به جا گذاشته که حاصل سرمایهگذاری چند ساله کمپانی روی اوست. این بدهی سنگین، بردگی او را برای کمپانی تشدید می کند، چرا که تعداد بسیار محدودی از فعالان پاپ کرهای به آن درجه از شهرت می رسند که پول زیادی بسازند و بدهیهای قبلی خود را تسویه کنند. از این رو، داشتن شغل دوم حتی در بین بسیاری از ستارگان پاپ در کره، مسالهای معمول است. از سوی دیگر، ماراتن تسویه بدهیها باعث شده تا بسیاری از گروههای پاپ کرهای که به شهرتی رسیدهاند، برنامههای سنگین و بسیار شلوغی برای اجرای روزانه داشته باشند و حتی در یک روز از شهری به شهر دیگر بروند تا کنسرت بدهند. خستگی و فرسودگی حاصل از این برنامههای فشرده عمدتا منجر به پناه بردن به الکل و مواد مخدر و بعد از مدتی اعتیاد سنگین در اغلب ستارگان پاپ کرهای می شود.[4]
از قضاء، زرق و برقی که اطراف گروههای اصلی پاپ کرهای چون بی تی اس را احاطه کرده، اجازه نمی دهد که سیاهی عمیق این صنعت بیرون بزند. سیاهی که عمدتا حول قراردادهای بردهوار، اختلالات روانی همچون آنورکسیا(وحشت از چاق شدن و در نتیجه ترس از غذا خوردن)، سوء استفاده جنسی گسترده و خودکشی دور می زند. این صنعت که طبق برخی تخمینها، حدودا 5 میلیارد دلار گردش مالی دارد، قربانیان زیادی، به ویژه در سنین پایین، می گیرد.[5]
کمپانیهای اصلی کی پاپ که کلید موفقیت را در این صنعت در دست دارند، کمپهای آموزشی برای استعدادهای پذیرفته شده در گزینشهای اولیه دارند که قوانین پادگانی سنگینی و سختی بر آنها حاکم است. در این کمپها، حتی کودکانی در حوالی 10 سال هم هستند که علاوه بر آموزشهای چندین ساعته برای رقص، آوازخوانی، زبان خارجه و مدلینگ، باید رژیمهای سخت غذایی را هم تحمل کنند. هر صبح و هر شب وزن افراد اندازه گرفته می شود و به سرمربی کمپ گزارش می شود. هر گرم وزن اضافه توبیخ و تبیه به دنبال دارد. از همین رو، گرسنگیهای طولانی و تحمیلی، امری رایچ در این کمپهاست.[6]
کیم مین-سئوک، سرمربی آموزش یکی از کمپهای شرکت «»(یکی از سه کمپانی اصلی این صنعت در کره جنوبی)، در مصاحبهای با مجله وایس گفت:
" اصل، داشتن هیکل مناسب است. قیافه مشکلدار را با جراحی رو به راه می کنیم."
برای نوجوانان در این کمپها، بسته به شانس و اقبال و مسایل دیگر، بین 6 ماه تا ده سال طول می کشد که فرصت «ستاره شدن» مهیا شود. تازه وقتی این «موفقیت» حاصل شود، اول بدبختی است، چرا که قراردادی موسوم به «قرارداد بردگی» بین فرد و کمپانی منعقد می شود که برای 15 سال تقریبا «هیچ» پولی عاید شخص او نمی شود، بلکه هر چه عایدی از اجرای اوست، خرج بازپرداخت بدهیها به کمپانی می شود. هر گونه تلاش برای تخطی از این قرارداد، به واسطه? بندهای حقوقی، منجر به جریمههای سنگین و طاقت فرسای مالی می شود که راهی جز رفتن به زندان باقی نمی گذارد. البته سوء استفادههای جنسی مدیران کمپانیها از افراد تحت قرارداد نیز بسیار بسیار در صنعت کی پاپ رایج است. البته این بهرهکشی جنسی در بخشهای دیگر صنعت سرگرمی کرهای از جمله فیلم و سریال هم بسیار شایع و رایج است.[7]
وقتی هنرپیشه زن کرهای، جانگ جا-یئون، در سال 2009 خود را کشت، در یک نامه 7 صفحهای که از خود به جا گذاشت، رواج گسترده? بردگی جنسی را در صنعت سرگرمی کرهای شرح داد.
در فوریه 2019، رسانههای کرهای خبر دادند که «سئونگری»، ستاره? گروه پاپ «بیگ بنگ» در کلاب شبانه? خود در سئول به نام «آفتاب سوزان» به مشتریان معروفش خدمات جنسی پیشنهاد می داد و بدون اطلاع ایشان از آنها فیلمبرداری می کرد.[8]
سئونگری
بعدتر، گزارشهای رسانهای دیگری منتشر شد که نشان می داد منطقه «گنگنام-گو» که با موزیک ویدیوی «گنگنام استایل»(از PSY) شهرت جهانی پیدا کرد و در واقع منطقه مرفهنشین سئول است، چندین کلاب و محفل مخفی دارد که در آن ستارگان کی پاپ و مدیران صنعت سرگرمی، عیاشیهای جنسی وحشیانه از جمله تجاوز، آزار فیزیکی زنان و دختران، بهرهکشی از دختران کم سن و دیگر جنایات جنسی صورت می دهند و صدها هزار دلار پول خرج می کنند.[9]
در 12 مارچ همان سال، جونگ جون-یونگ، ستاره سینما و موسیقی هم اعتراف کرد که از رابطه جنسی خود با زنان فعال در صنعت سرگرمی مخفیانه فیلم می گرفته و در یک چت روم خاص با دیگر اعضاء به اشتراک می گذاشته است.[10]
جونگ جون-یونگ
تنها دو روز بعد، یعنی در 14 مارچ، دیگر ستاره موسیقی پاپ کرهای به نام «چوی جونگ-هون»، توسط دستگاه قضایی کره متهم شد که علاوه بر آزار جنسی و تجاوز به زنان و دختران، از آنها مخفیانه فیلم نیز می گرفت.[11]
چوی جونگ-هون
انتشار این خبرها، جنجال زیادی در کره جنوبی به پا کرد و رسواییها به بار آمد. در پیگیریهای رسانهای معلوم شد که چت رومهای خاصی وجود دارد که در آنها، ستارگان صنعت سرگرمی کره، فیلمهای رابطه جنسی خود را که مخفیانه فیلمبرداری شده بود با دیگر اعضاء به اشتراک می گذاشتند!
علاوه بر این، فشارهای روانی و جسمی ناشی از عقده? «خوش سیما» بودن و «گرسنگی» برای اندام مناسب در صنعت سرگرمی و به طور خاص «پاپ کرهای»، منجر به برخی خودکشیهای پرسرو صدا در این صنعت شد. [12]
در سال 2017، کیم جونگ-هون، هنرپیشه مرد محبوب و مشهور کرهای، خودکشی کرد. در کنار جنازه او یادداشتی یک جملهای به این مضمون بود: «از درون ویران شدم»
کیم جونگ-هیون
البته سابقه خودکشی در بین ستارگان کی پا به همان اوایل رونق این صنعت باز می گردد. در سال 1996، خواننده? 19 ساله پاپ کرهای به نام «چارلز پارک» با اسم هنری «سئو جی-وون» خودکشی کرد. خودکشی او درست چند روز بعد از ان صورت گرفت که آلبوم موسیقی او در راس جدول فروش کره قرار گرفت.[13]
چارلز پارک یا «سئو جی-وون»
در 24 نوامبر 2019، جسد خواننده وهنرپیشه زن 28 ساله کرهای، «گو هارا»، در خانهاش پیدا شد که اقدام به خودکشی کرده بود.
قبر گو هارا
***
***
خودکشی او تنها چند هفته بعد از آن انجام گرفت که دوست صمیمی و همکار او در صنعت کی پاپ به نام «سولی» در اکتبر 2019، خود را کشت و مرگ او انتقادات شدیدی را نسبت به ابعاد سیاه پشت پرده صنعت کی پاپ برانگیخت.[14]
پیامهای «سیاه»، پشتپرده پسران «ملوس»
هواداران صدها میلیونی این گروه موسیقی پاپ کرهای خود را «ارتش» می دانند. چندی پیش، صاحب یک رستوران در سئول، تنها به دلیل این که گفت که فلان گروه از این گروه بهتر است، از اعضای این «ارتش» کتک مفصلی خورد. بسیاری از تحلیلگران و جامعهشناسان در کره جنوبی و کشورهای غربی از شکلگیری یک «فرقه» یا «کالت» پیرامون این گروه سخن می گویند: BTS
بدون تردید، BTSمعروفترین و پرطرفدارترین گروه موسیقی صنعت «کی پاپ» است که موزیکویدیوهای ان در یوتیوب بیننده میلیاردی دارد!
گروهی هفتنفره که اعضای ظاهرا مذکر آن، فاقد هویت جنسی قطعی هستند. از قضاء، این مساله، یعنی هویت مرزی جنسی، یکی از محورهای شکلگیری «پروژه? BTS است. پسرانی جوان با اندام، پوشش و هیاتی پسرانه، اما با چهرههایی به شدت ظریف و زنانه که استفاده از میکآپ و زیورآلات زنانه، تشخیص هویت جنسی آنان را دشوار کرده است.
تغییر «هویت جنسی» بشر و افزودن شاخههای جدیدی بر آن چه که طبق شرع و عرف و سنت، هزاران سال هویتهای جنسی پذیرفته شده نوع بشر است(زن و مرد)، یکی از برنامههای اصلی یک شبکه جهانی است که ستاد فرماندهی نظام لیبرال سرمایهداری را تشکیل می دهد. در سالهای اخیر، با اعمال نفوذ این شبکه قدرتمند، بحث «دگرباشی» جنسی و هویتهای جنسی جایگزین، حتی به صورت دستوری و آمرانه(از معبر سازمانه و نهادهای بینالمللی تحت سلطه? این شبکه جهانی) وارد سیاستگذاری کشورهای مختلف دنیا شده که «سند اهداف توسعه پایدار» یا ان چنان که در کشور ما معروف شده، «سند 2030» یک نمونه از این تحمیلگری شیطانی است. وقتی بحث الزام دولتها به پذیرش و رسمیتبخشی به هویتهای جنسی جدید و «دگرباشی جنسی»، فرضا جزو شروط نهادهای مالی «بینالمللی» برای اعطای وام به کشورهای در حال توسعه می شود، یعنی با یک شبکه مخوف جهانی طرف هستیم که دستکاری در هویت بشر را هم از طریق نرم(فرهنگ سازی» و هم سخت(ساز و کارهای قانونی) در دستور کار گذاشته است.
در دو سه سال اخیر، واژه LGBT(تشکیل شده از اول نام هویتهای جنسی جعلی و برساخته جدید) و نماد «رنگین کمان» به نحوی جنونآسا پربسامد شده، چنان که گویی به واژه و نماد مقدس نظام لیبرالسرمایهداری مبدل گشته اند.
اخیرا برخی گروههای «دگرباش»، حرف جدید «Q» را به این واژه اضافه کردهاند. Q حرف نخست واژه «queer» است. کوئیر با معنای اصلی «عجیب و غریب» یا «عوضی»، واژهای است که به صورت کلی برای افرادی به کار می رود که هویت جنسی نامشخصی دارند.
وبسایت «رادیو زمانه»، وابسته به دولت هلند، که فعالترین وبسایت فارسیزبان در اشاعه فرهنگ دگرباشی جنسی است، کوئیر را اینگونه تعریف کرده است:
" کوئیر کسی است که هویت جنسی ثابتی را نمیپذیرد و به طبقهبندیهای جنسی/جنسیتی معمول و متعارف در فرهنگ غالب تن نمیدهد. در واقع، سیالیت هویت جنسی یکی از مبانی اصلی نظریه غیرهنجارگذار (non-normative) کوئیر است. بنا بر این نظریه، حرفزدن بهطور کلی از «زنان» یا «همجنسگرایان» یا گروههای دیگر بیمعناست، چرا که این هویتها برساختههایی اجتماعی شامل عناصر گوناگون، متفاوت و گاه متضادی هستند که تقلیل آنها به یک عامل مشترک چندان معنادار نخواهد بود. نظریهپردازان کوئیر از قضا بر آناند که عامدانه این هویتهای بهظاهر سلب را بشکنند و دستهبندیهای درونی، تقسیمبندیها و طبقهبندیهای هویتی/جنسیتی را زیر سوال برند."
به طور مشخص کوئیر و حتی «کوئین» در ادبیات جنسی که در سالهای اخیر، در رسانههای جریان اصلی نظام لیبرالسرمایهداری جعل شده، به افرادی گفته می شود که به لحاظ شناسنامهای و فیزیولوژیک «مرد» هستند، اما کنش و سلوک و پوشش و آرایش آنان زنانه است. تبلیغ و ترویج هویت «کوئیر»، به صورت مستقیم و غیرمستقیم دستکم در 5 سال اخیر، به طرز ملموسی شدت گرفته است، چنان که جشنوارهها، مسابقات تلویزیونی، شوها و رویدادهای بزرگی در اقصی نقاط جهان ترتیب داده شده که محل تجمع و جلوهگری مردهای «کوئیر» است. گویی یک دست پنهان جهانی به نبرد هویت «مردانه» رفته تا هر چه بیشتر مردان را «مُخنّث» بسازد.
کسانی که به صورت تخصصی مباحث مربوط به فرقههای مخفی و محافل ماسونی را دنبال می کنند، به خوبی می دانند که مسایل مرتبط با «ستارهشناسی»، طالعبینی یا استرولوژی چه اندازه در تفکرات این محافل و فرقههای محوریت دارد. در نوامبر سال 2011، یک رویداد نادر نجومی بعد از حدود 2160 سال به وقوع پیوست. ستاره? «رگولوس»(یا قلب الاسد) از صورت فلکی «لئو»(اسد یا شیر) به صورت فلکی «ویرگو»(دوشیزه) رفت. در مکاتب پاگانی(کافرانه) باستان و محافل شیطان پرست کنونی، این رویداد به مفهوم رفتن قدرت از ساحت مردانه به ساحت زنانه است. از آنجا که در تفکرات کافرانه? این محافل، شیطان یا «لوسیفر» هرمافرودیت یا دوجنسه است، با رفتن ستاره رگولوس از صورت شیر به صورت دوشیزه، نوبت به سلطه? وجه زنانه? لوسیفر بر جهان رسیده است. بسیاری از تحرکات القایی رسانهای را که در ده سال اخیر، با غلظت و شدت بیشتری به دنبال جا انداختن هویتهای جنسی جدید و به طور خاص، «مردانگی زدایی» از مردان است، می توان در همین پازل دید.
کِیتی پِری، خواننده آمریکایی در مراسم سوپربال XLIX سال 2015، سوار بر عروسک یک شیر بزرگ به اجرای ترانه پرداخت که نشان از همان عقاید کفرآمیز مرتبط با ستاره رگولوس داشت.
از قضاء، نژادهای شرق آسیا(تایلند، ژاپن و کره جنوبی)نقش محوری در القاء و ترویج هویت «کوئیر» در نظام رسانهای لیبرال سرمایهداری جهانی دارند. «کی پاپ» یکی از محملها و معابر تبلیغی این انحراف هویتی و شخصیتی است که یک شبکه جهانی شیطانی قصد دارد به عنوان یک «هنجار» به دنیا غالب کند.
به صورت معمول در ویدیوهای گروه BTS هیچ جنس مخالف یا دختری نیست. حتی در آهنگ ظاهرا عاشقانهای به نام «به تو نیاز دارم» که در ان خطاب به مخاطبی فرضی گفته می شود: به تو نیاز دارم دختر!»، عملا هیچ دختری در ویدیو وجود ندارد. این مساله، به صورت ناخودآگاه به «خودبسندگی جنسی» و اختلال و آمیختگی هویت جنسی در بین اعضای گروه اشاره دارد.
در ماجرای قوم لوط، خداوند قوم لوط را از این رو عذاب می کند که برای رفع نیاز غریزی، مردان به مردان و زنان به زنان اکتفاء می کردند و به هر دو گروه، ابلیس بود که همجنس بازی را آموزش داد.[15]
یکی از معروفترین نمادهای لوسیفر یا ابلیس در فرهنگ غربی، «بافومت»، موجودی با سر بز و بالدار و پیکره انسانی است که روی پیشانی آن نماد پنتاگرام یا ستاره پنجپر دیده می شود. از خصوصیات بافومت، داشتن خصوصیات فیزیکی توامان مردانه و زنانه است.
اما بی تی اس فقط یک گروه کی پاپ از پسران دخترنمای شیکپوش که اشعار رمانتیک با ریتمهای تند و ملغمهای کرهای و انگلیسی محاورهای می خوانند، نیست. از قضاء، متن ترانهها، صحنهپردازی، نمادها و داستانهای بههم پیوسته موزیک ویدیوهای این گروه، کاملا هدفمند و دارای لایههای پنهان طراحیشده است. پیامهای «زیرآستانهای» که بی تی اس سعی دارد به مخاطبان عمدتا نوجوان خود القاء کند، برآمده از دنیای «تاریکی» است.
به طور مشخص، تمام موزیک ویدیوهای گروه قطعات یک پازل هستند و یک داستان کلی را تعریف می کنند. حتی این که عضو کلیدی گروه نام «Jin» دارد، برای اهل فن قابل تامل است، چرا که این واژه در زبان انگلیسی به مفهوم «جن» است. حضور ثابت عناصری موتیفوار چون «آتش» و «مثلث» هم در ویدیوهای تصادفی نیست، چرا که برای محافل رازآمیز و مخفی، این عناصر کاملا معنادار و مهم هستند. این که سکانس پایانی موزیک ویدیوی «عشق جعلی»(Fake Love)، اعضای گروه را می بینیم که شنل کلاهدار سیاهرنگ پوشیدهاند و در فضایی کاملا شبیه فضای مناسک شیطانی حاضر می شوند، در همین پازل معنا می شود.
حتی آلبوم آخر آنها با نام «عاشق خودت باش»، باز یکی از آموزههای محوری آیین ابلیس یا لوسیفر است که «نفس پرستی» و تقدیس «ایگو»(خود در روانشناسی فرویدی) را تبلیغ می کند.
گروه بی تی اس در سال 2018 به سازمان ملل دعوت شد و سرپرست گروه، نامجون سخنرانی کرد که گزاره کلیدی ان چنین بود: عشق حقیقی اول از عشق به «خود» آغاز می شود.
حضور گروه در سازمان ملل(2018)
اولین آهنگ کاملا انگلیسی بی تی اس به نام «دینامیت»، مشخصا درباره «ستاره» و «روشنی» است و این مساله نیاز به توضیحی مختصر دارد. در سنت مسیحی، نام ابلیس قبل از سقوط از درگاه خداوند، «لوسیفر» بود. ریشه نام لوسیفر از زبان لاتین به معنی آورنده نور است. در متون لاتینی پیش از مسیحیت لوسیفر نامی بود که به سیاره زهره اطلاق شده بود. عناوین «ستاره? صبحگاهی» و «ستاره? شامگاهی» تنها برای نورانیترین سیاره یعنی سیاره? زهره(ناهید) به کار میرفت. سیاره? زهره بسیار درخشانتر از ستارههای حقیقی آسمان بوده، چشمک نمیزند بلکه با نوری ثابت و نقرهفام نورافشانی میکند. علاوه بر این، در سنتهای مسیحی، در تطبیقی بین لوسیفر و ماجرای «پرومته»(پرومتئوس) در اساطیر یونان که علیه خدای خدایان یا زئوس، طغیان کرد و آتش را برخلاف نظر زئوس به آدمیزاد هدیه داد، لوسیفر را کسی می دانند که «آتش» را از بهشت دزدید به آدم هدیه داد. حال شاید روشنتر باشد که وقتی مرتب در این موزیک ویدیو، بر جمله «من آتش آوردم و شب را روشن کردم» تاکید می شود، منظور چیست.
«نگاهم کن، برایم آتش بیاور و شب را نورانی کن!»
در بخشی از این ترانه، آمده است:
" سعی می کنم از خودم پاک بشوم و عروسک تو باشم."
ترجیع بند این ترانه «از آن بیشتر و بیشتر می خواهم" است. یکی از اصول و مبانی کلیسای شیطان(که توسط فردی به نام آنتوان زاندور لاوی در آمریکا تاسیس شد) این است که برای راضی کردن نفس یا «ایگو»، هر کاری انجام دهی، کم است و همیشه باید بیشتر بخواهی. این درست در نقطه مقابل تعالیم اخلاقی ادیان ابراهیمی مبنی بر کفّ نفس و کنترل شهوات و تمنیات نفسانی است. جالب اینجاست که وقتی اولین بار این جمله را در ترانه می شنویم، در موزیک ویدیو ضیافت شامی «آیینی» می بینیم که اعضای گروه در لباس سفید دور میزی نشستهاند(طعنه به شام آخر مسیح) و در بشقاب هر عضو گروه، یک «سیب سرخ» است.
«بیشتر و بیشتر می خواهم»
«سیب سرخ»، نماد مقدس شیطانپرستان، در سنت مسیحی همان میوهای است که شیطان یا لوسیفر به آدم و حوّا تعارف کرد و با خوردن آن، حس عریانی پیدا کردند و از بهشت رانده شدند. در روایت کابالیستی، سیب سرخ، میوه «درخت زندگی»(مفهوم محوری در کیهان شناسی کابالیستی) بود که لوسیفر برای دانایی به آدم و حوا داد، اما (نعوذ بالله) چون خدا نمی خواست بشر به دانایی برسد، بر آدم و حوا خشم گرفت و ایشان را از بهشت راند!
ادامه دارد...
[1] https://www.allure.com/story/k-pop-stardom-dark-side
[2] https://www.koreaboo.com/lists/8-disturbing-stories-trainees-kpops-dark-side/
[3] https://www.grunge.com/92002/disturbing-truth-behind-k-pop-music/
[4] https://www.theguardian.com/global/2020/mar/29/behind-k-pops-perfect-smiles-and-dance-routines-are-tales-of-sexism-and-abuse
[5] https://www.bbc.com/news/stories-51476159
[6] http://novasiagsis.com/kpop-scandal/
[7] https://unitedkpop.com/2019/07/op-ed-sickness-starvation-and-solitude-a-critique-of-the-kpop-slave-contract/
[8] https://meaww.com/k-pop-seungri-lawyer-big-bang-ex-member-son-byung-ho-protect-actress-burning-sun-scandal
[9] https://www.bbc.com/news/world-asia-48702763
[10] https://www.billboard.com/articles/columns/k-town/8502216/jung-joon-young-confesses-filming-women-without-consent-south-korean-sexual-crime-ring
[11] https://www.bbc.com/news/world-asia-50596943
[12] https://people.com/music/inside-heartbreaking-kpop-suicides-the-loneliness-settles-in-says-singer-amber-liu/
[13] https://theculturetrip.com/asia/south-korea/articles/the-extreme-and-sometimes-deadly-pressures-of-being-a-k-pop-star/
[14] https://www.theguardian.com/music/2019/oct/18/k-pop-under-scrutiny-over-toxic-fandom-after-death-of-sulli
[15] https://www.hawzahnews.com/news/938845
ریگان چگونه همدست صدام در جنایت شیمیایی علیه ایران شد؟+اسناد
بررسی مجموعهای از اسناد موجود آمریکا تلاشهای واشنگتن برای عادیسازی استفاده رژیم بعث عراق از سلاحهای شیمیایی در جنگ با ایران را نشان میدهند.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، مجموعه اسناد محرمانه که از طبقهبندی خارجشدهاند نشان میدهند دولت «رونالد ریگان»، رئیسجمهور اسبق آمریکا تصمیم گرفته در سازمان ملل متحد استفاده رژیم بعث عراق از سلاحهای شیمیایی در زمان جنگ تحمیلی عراق به ایران را محکوم نکند.
مجموعهای از اسناد موجود روی وبگاه سازمان «آرشیو اسناد ملی» آمریکا نشان میدهند دولت وقت آمریکا به دنبال آن بوده ضمن چشم بستن به روی استفاده رژیم تحت امر «صدام» در عراق از سلاحهای شیمیایی تأکید کند که هر دو کشور ایران و عراق را مقصر جنگ قلمداد میکند.
در یکی از این سندها که مربوط به سال 1984 است و توسط خبرنگار خبرگزاری فارس بررسی شده سیاست هیئت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد در خصوص پیشنویس قطعنامهای از ایران برای محکوم کردن استفاده رژیم بعث عراق از سلاحهای شیمیایی تشریح شده است.
این دستورالعمل پس از آن صادر شده که ایران با ارائه پیشنویس قطعنامهای به شورای امنیت سازمان ملل متحد خواستار محکومیت استفاده رژیم بعث از تسلیحات شیمیایی شده بود.
دولت ریگان در آن سند از هیئت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل خواسته دیپلماتها با هیئتهای دیگر کشورهای غربی لابی کرده و به یک تصمیم واحد مبنی بر «عدم تصمیم» در خصوص آن قطعنامه برسند.
دولت ریگان از دیپلماتهای آمریکایی خواسته بود چنانچه رسیدن به چنین موضع واحدی امکانپذیر نبود آمریکا به قطعنامه ایران رأی ممتنع بدهد.
ایران در پیشنویس این قطعنامه خواستار آن شده بود که شورای امنیت استفاده رژیم بعث عراق از تسلیحات شیمیایی را محکوم کند، اما رسانههای آمریکا گزارش دادهاند رژیم بعث عراق پس از ارائه این قطعنامه از سوی ایران چندین بار با دولت آمریکا تماس گرفته و خواستار آن شده بود که موضعی نرم در قبال قطعنامه مذکور اتخاذ کرده و از هیچ کشوری در ارتباط با انجام حمله شیمیایی نام نبرد. درخواست دولت آمریکا از دیپلماتهایش در سند مذکور منطبق با خواست رژیم بعث عراق است.
جمهوری اسلامی ایران تابستان سال 1983 استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی را گزارش داده بود. پروتکل ژنو جامعه جهانی را به مقابله با استفاده از جنگافزارهای شیمیایی ملزم میکند با این حال شکایتهای ایران مورد اعتنایی جامعه جهانی واقع شد. سرانجام ایران نوامبر سال 1983 خواستار تحقیق شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره استفاده رژیم بعث از سلاحهای شیمیایی شد.
سندی از وزارت خارجه آمریکا به تاریخ 1 نوامبر 1983 نشان میدهد دستگاه اطلاعاتی آمریکا از «استفاده تقریباً روزانه» رژیم بعث عراق از سلاحهای شیمیایی با خبر بوده است.
در این سند که عکس آن در بالا قرار داده شده آمده است: «اخیراً اطلاعات بیشتری در تأیید استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی دریافت کردهایم. ما همچنین میدانیم که عراق از طریق شرکتهای غربی و از جمله یکی از شرکتهای تابعه آمریکایی به توانایی تولید سلاحهای شیمیایی دست یافته است.
پاسخ دولت ریگان به این اقدامات چه بوده است؟ دولت او در تاریخ 26 نوامبر 1983 بعد از انجام بررسیهای لازم دستورالعملی در خصوص سیاست واشنگتن منتشر کرده است. تیم امنیت ملی ریگان در این سند خواستار افزایش همکاریهای منطقهای برای دفاع از تأسیسات نفتی و انجام اقداماتی برای تقویت توانمندیهای نظامی آمریکا در خلیج فارس شده است. این سند همچنین از وزیران خارجه و دفاع آمریکا میخواهد تدابیر لازم را برای پاسخ دادن به تنشها در منطقه اتخاذ کنند. با وجود این در سند مذکور اشارهای به سلاحهای شیمیایی نشده است.
با این حال، دولت ریگان در دستورالعمل سال 1984 که شرح آن در بالا آمد تصمیم گرفته دست رژیم بعث عراق برای استفاده از سلاحهای شمیایی را باز بگذارد.
اما حمایتهای دولت ریگان از جنایت شیمیایی صدام به این محدود نشد و او در سال 1988 مصوبهای از مجلس سنا (قانون جلوگیری از نسلکشی) که خواستار تنبیه رژیم بعث عراق بابت استفاده از سلاحهای شیمیایی بود را به وتو تهدید کرده و موجبات شکست آن را فراهم آورد.
انتهای پیام
معرفتگریزی، در روزگار «شعر لایکخور» / پروین با «نشان لیاقت» دربار پهلوی چه کرد؟
روزهای آخر سال که نزدیک میشود، در بحبوحه شتابها و سرخوشیهای دم عید، غربت «بانوی بزرگ شعر فارسی» بیش از هر زمان دیگری به چشم میزند.

خبرگزاری فارس - لیلا حسین نیا: به گزارش فارس، سخن از پروین اعتصامی است، کسی که به قول دکتر شفیعیکدکنی «با کمترین عمر و کمترین مجال برای شعر گفتن، بیشترین توفیق ممکن را در زبان فارسی، از آن خویش کرده و از این بابت، هیچکدام از بزرگان قرن حاضر و حتی قرون گذشته بعد از حافظ، به پای او نمیرسند.» (با چراغ و آینه، نشر سخن، صفحه 465)
پروین با «نشان لیاقت» دربار پهلوی چه کرد؟
پروین، 25 اسفند 1285 در تبریز به دنیا آمد. کودک بود که فارسی و انگلیسی و عربی را از پدر دانشمندش «یوسف اعتصامالملک» آموخت. نوجوان بود که استعداد ادبی خود را در محضر ملکالشعرای بهار و دهخدا به کمال رساند. در 28 سالگی، ازدواج ناموفقی تجربه کرد. به رغم این شکست عاطفی، آوازه او محیط فرهنگی ایران را فرا گرفت. در 30 سالگی مورد توجه دربار پهلوی قرار گرفت، اما حاضر نشد «نشان لیاقت» را از دربار بپذیرد و حتی پیشنهاد رضاشاه برای تدریس ولیعهد را هم رد کرد. در 31 سالگی، سوگوار پدر شد و در 35سالگی، پس از یک دوره بیماری درگذشت.
در 30 سالگی مورد توجه دربار پهلوی قرار گرفت، اما حاضر نشد «نشان لیاقت» را از دربار بپذیرد و حتی پیشنهاد رضاشاه برای تدریس ولیعهد را هم رد کرد. در 31 سالگی، سوگوار پدر شد و در 35سالگی، پس از یک دوره بیماری درگذشت.
گفتهاند فوت پروین، در اثر بیماری حصبه بوده، اما چند سال پیش «دکتر محمدرضا سنگری» مدعی شد که پروین به قتل رسیده است. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در توضیح ادعای خود، به سرودههای شاعر در خفقان پهلوی اول اشاره کرد و پروین را از «شهیدان شعر فارسی» خواند. دکتر سنگری، امتناع پزشک معالج برای رفتن بر سر بالین شاعر را دلیل دیگر ادعای خود خواند.
دو دلیل مظلومیت شعر پروین
بیش از 600 شعر در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده، از پروین اعتصامی به یادگار ماندهاست. شعر پروین، در محیطی گل کرد که از خاستگاههای «سنت ایرانی» است. محیطی سرشار از حکمت و آموزش و پند و اخلاق و آموزش. شعر او آینه همین محیط است. شعری که جامه اندرز و حکمت به تن دارد و به ندرت وارد فضاهای عاشقانهپسند میشود. بدیهی است که در روزگار مدرن که چنین فضیلتهایی به حاشیه رانده شده، شعر پروین، مشتری «استوریپسند» نداشته باشد.
بیش از 600 شعر در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده، از پروین اعتصامی به یادگار ماندهاست. شعر پروین، در محیطی گل کرد که از خاستگاههای «سنت ایرانی» است.
دلیل دیگر مظلومیت پروین عزیز را شاید بتوان در تقویم تولد و مرگ او بیان کرد. پروین چند روز مانده به عید دیده به جهان گشوده و چندی پس از عید نوروز، بدرود حیات گفتهاست. همین تلاقی باعث شده، در میان شتاب روزهای آخر سال و رکود روزهای پس از نوروز، نام و یاد شاعر، به چشم نیاید. البته هیچیک از این دو دلیل، چیزی از سستی و فرصتسوزی متولیان فرهنگی نمیکاهد.
با پنج حکمت مهم شعر پروین آشنا شویم:
پروین، از جمله سخنورانی است که شعرش، مشحون از دقیقههایی است که میتواند در رشد جامعه و شخصیتهای انسانی موثر واقع شود. چند حکمت معروف و محوری شعر پروین را مرور میکنیم:
یتیمنوازی
سیمای یتیم در شعر پروین اعتصامی از جمله عناوین پرتکرار است. او یتیم را همواره در سیمایی مظلوم تصویر کردهاست و نیازمندی ایتام را مدام متذکر شدهاست. نکته جالب توجه در شعر او این است که پروین یتیم بودن را بیشتر از جانب مادر برجسته میکند. در داستانی که دخترک یتیم مورد طعنه دوستانش قرار میگیرد، میگوید:
مادرم دست بشست از هستی
دست شفقت به سر من نکشید
شانه موی من انگشت من است
هیچکس شانه برایم نخرید
تلاش و تکاپو
شعر پروین، مدام به مخاطب گوشزد میکند که بار و بر داشته باشد. او دانش و حکمت را مهمترین میوه و ثمر انسان میداند. در نگاه پروین، سپیدار به این دلیل طعمه تبر و تنور میشود که بی بر و بار است.
آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد
فرجام به جز سوختنش نیست سزاوار
جز دانش و حکمت نبود میوه انسان
ای میوه فروشِ هنر! این دکه و بازار
فروتنی
دوری از خودپسندی، یکی از پندهای دائمی پروین اعتصامی است. بانوی شعر فارسی بسیار از خودپسندی دور است و فروتنی را در اغلب شعرهایش میستاید. میتوان گفت پروین خود، آموخته این پند بود و در سلوک و رفتار شخصیاش این نکته را بسیار رعایت کرده بود.
خود پسندیدن وبال است و گزند
دیگران را کی پسندد خودپسند
صبر و پایمردی
ثبات قدم و پایبندی در طریق، یکی از توصیههای مداوم پروین است. او معتقد است انسان برای رسیدن به هدف باید از دشواریهای راه نهراسد و پایبند به هدف خود باشد. پروین داستانهای زیادی را به تصویر کشیده است که در ضمن آن به مخاطب توصیه میکند از دشواری راه نهراسد. این نکته را در روایتی از زبان مادری برای فرزند بازگو میکند:
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد
به هم برآمد و از پویه باز ماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است
ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست
فرصتشناسی
فرصتها را غنمیت شمردن و متوجه کوتاهی حیات بودن یکی از پندهای پروین است. در دیدگاه او حیات به قدری کوتاه است که انسان باید در استفاده از آن ها کوتاهی و کاهلی نکند.
از چه وامانم چو فرصت رفتنی است
چون نگویم کاین حکایت گفتنی است
خودبین چنان شدی که ندیدی مرا به چشم
پیش هزار دیده? بینا چه میکنی
یادش گرامی باد.
انتهای پیام/
در تاریخ آمده است، دلیران تنگستان که با دست تقریبا خالی و بدون پشتیبانی دولت مرکزی در برابر ارتش تا دندان مسلح انگلستان مقاومت میکردند اما به درخواست کنسول انگلیس (ماژور هوور) از والی فارس، دولت مرکزی هم در سرکوب آنها مشارکت ورزید! شاید موجب تعجب برخی باشد که والی فارس در آن زمان «مصدقالسلطنه» یا همان دکتر محمد مصدق بود که خودش در این مورد در مجلس دوره چهاردهم چنین توضیح میدهد:
«... بنده مأمورین خوب از انگلستان دیده ام. من مأمورین بسیار شریف و وطن دوست از انگلستان دیده ام. من مذاکراتی در شیراز و تهران با اینها دارم. یک روز ماژور هوور، قنسول انگلیس آمد و به من گفت: ما حکم دادهایم تنگستانیها را تنبیه بکنند... گفتم شما پلیس جنوب را مأمور تنبیه تنگستان بکنید برمنفوریت آنها افزوده میشود. تنگستانیها اگر شرارت میکنند، من تصدیق میکنم. اگر بعضی از آنها راهزنی میکنند، من تصدیق دارم. اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند، آنها جزو شهداء وطنپرست میشوند و من راضی نیستم. ولی اگر من والی هستم، آنها را تنبیه کنم، به وظیفه خودم عمل کردهام و کار صحیحی کردهام. گفت توضیحات شما، مرا قانع کرد، شما کار خودتان را بکنید. من از شما تشکر میکنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و ماژور هوور آمد از من تشکر کرد...»!!1
همکاری مصدقالسلطنه با پلیس جنوب و تجهیز قوای دولتی در سرکوبی دلیران تنگستان و دشتستان سبب شد، سفارت انگلیس از نخستوزیر جدید بخواهد که مصدق را در سمت والی فارس باقی نگه دارد. عین نامه چنین است:
«... سفارت انگلیس، 4 نوامبر 1920 میلادی
پس از استعلام از صحت مزاج، تقدیم ارادت، زحمت میدهد از قرار تلگرافی که قنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کردند، آقای مصدقالسلطنه از سقوط کابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید، قدری مضطربند که مبادا این کابینه در مواقع لازمه، همراهی و مساعدت مقتضی از ایشان ننمایند وگویا خیال استعفا دارند. از قرار راپرتهایی که از قنسول انگلیس در شیراز میرسد، حکومت معظمله در شیراز خیلی رضایتبخش بوده. اگر حضرت اشرف صلاح بدانند، بد نیست که دوستانه تلگرامی به معزیالیه مخابره فرموده، خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند. ایام شوکت مستدام. مستر نرمان...»2
مصدق پس از کودتای سیاه رضاخانی در 3 اسفند 1299 اگرچه از پست والی فارس برکنار شد ولی پس از به صدارت رسیدن قوامالسلطنه که دوستی دیرین با وی داشت به وزارت مالیه دولت پس از کودتای سیاه منصوب گردید و در کابینه دوم قوام در اول مهر 1300 به وزارت خارجه دعوت شد ولی آن را نپذیرفت تا مجدداً در همان پست وزارت مالیه قرار گرفت.
او در 28 بهمن 1300 به توصیه سِر پرسی لرن (وزیر مختار انگلیس) حکم انتصابش را بهعنوان والی آذربایجان دریافت کرد و هنگامیکه لرن بوسیله محمود جم به مصدق پیغام داد که «انتصاب شما به این ایالت روی نظریات من صورت گرفته است» 3 خود مصدقالسلطنه نیز با صراحت حیرتانگیزی ضمن تأکید مجدد براینکه انتصاب او به ایالت فارس با نظر انگلیس بوده، سخن لرن را نیز به این صورت مورد تایید قرار داد:
«... اعتراف میکنم که سیاست انگلیس نه فقط در انتصاب من به ایالت فارس بلکه در انتصاب من به ایالت آذربایجان نیز اثری به سزا داشت...»4
مصدق در دولت مشیرالدوله نیز پست وزارت خارجه را عهدهدار بود و سپس به نمایندگی در مجالس پنجم و ششم رفت. البته این همکاریها صرف نظر از فراماسون بودن محمد مصدق و عضویت وی در لژ آدمیت است که اسناد مختلف آن از منابع مختلف منتشر شده است. 5
مصدق و ملی شدن صنعت نفت
در آذرماه 1323 که مقوله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در مقابل حاکمیتی که انگلیس بر منابع نفتی جنوب داشت، در مجلس مطرح شد، نمایندگان مجلس از جمله دکتر مصدق در عین اینکه به انگلیس حق دادند تا از امتیاز خود همچنان استفاده کند، اما با امتیازهای جدید به دولت شوروی مخالفت نمودند. در آن زمان غلامحسین رحیمیان، نماینده قوچان دست به یک ابتکار تاریخی زد و ماده واحدهای را به مجلس تقدیم کرد، دائر بر اینکه چون امتیاز نفت جنوب در دوران استبداد به شرکت «دارسی» داده شد و در موقع دیکتاتوری، آن را تمدید و تجدید نمودهاند، بایستی این امتیاز انگلیسی الغاء گردد. رحیمیان از نمایندگان مجلس و بهخصوص دکتر مصدق درخواست کرد:
«... حال شما که با لایحه تصویب شده، هرگونه امتیاز را منع کردهاید، بیایید امتیازی را که در گذشته به انگلیسیها داده شده و غیرمشروع است و ملت ایران، میلیاردها از آن متضرر گردیده، لغو نمایید...»6
رحیمیان خطاب به دکتر مصدق گفت:
«...شما که وطنپرست هستید و از فجایع شرکت نفت باخبرید، بیایید این طرح را امضاء کنید...»7
دکتر مصدق حاضر نشد که آن را امضاء کند و طرحی که میتوانست آغاز واقعی نهضت ملی شدن صنعت نفت باشد، در نطفه خفه شد! اما چه اتفاقی افتاد که ناگهان دکتر مصدق بهعنوان پیشوای جنبش ضداستعماری ملی شدن صنعت نفت معرفی گردید؟!
این در حالی بود که برای اولین بار آیتالله کاشانی سخن از ملی شدن صنعت نفت به میان آورد. او با اینکه از سوی مردم تهران به نمایندگی در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی انتخاب شده بود اما در زندان متفقین به سر میبرد. آیتالله کاشانی که به دلیل سابقه مبارزات طولانی علیه انگلیسیها چه در عراق و چه در ایران، به شدت مورد خشم و نفرت آنها قرار داشت و بدترین وضع را در زندان متفقین تحمل میکرد، نامهای برای نمایندگان مجلس شورای ملی دوره چهاردهم فرستاد که مصدق نیز جزو آنها بود. اما مصدق علیرغم مراجعه خانواده آیتالله کاشانی به او برای قرائت نامه در صحن مجلس، حاضر به خواندن آن نشد تا اینکه مهندس فریور از دیگر نمایندگان دوره چهاردهم در یکی از جلسات آن را خواند.
آیتالله کاشانی در آن نامه ضمن مخالفت با هرگونه حضور اجنبی در ایران، برای نخستین بار از ملی شدن صنعت نفت چنین سخن گفت:
«... اگر زنده ماندم و از زندان آزاد شدم، کاری میکنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهد...»8
و این آیتالله کاشانی بود که برای نخستین بار مسئله «نفت ایران برای ایرانی» را مطرح ساخت. در یکی از نخستین جلسات مجلس شانزدهم در اواخر سال 1328، پیام آیتالله کاشانی، مبنی بر اعتراض به تبعید غیرقانونی خود و قرارداد تحمیلی نفت، به وسیله دکتر مصدق قرائت شد. در قسمتی از این پیام آمده بود:
«... نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هرترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار میکند و قرارداد قانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمیتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند.»9
آیتالله کاشانی در 22 آذرماه 1329 نیز در پیامی«ملی شدن صنعت نفت در ایران را تنها چاره بیچارگیهای» ملت ایران دانست. 10 در همین ایام آیات عظام و علمای اعلام همچون آیتالله محمد تقی موسوی، آیتالله محلاتی، آیتالله عباسعلی شاهرودی، آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله صدر، آیتالله حجت، آیتالله فیض و آیتالله محمود روحانی قمی نیز به صدور بیانیه در حمایت از ملی شدن صنعت نفت اقدام کردند.11
بهدنبال این بیانیههای سراسری، روز 8 دیماه 1329 به دعوت آیتالله کاشانی، تظاهراتی چند هزار نفری در میدان بهارستان تهران برپا گردید و برای اولینبار شعار ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور در قطعنامه این تظاهرات مطرح شده و بهعنوان یک خواست عمومی در جامعه مورد استقبال گسترده قرار گرفت.12
اما وقتی مسئله ملی شدن صنعت نفت در میان نمایندگان مجلس شانزدهم به اوج خود رسیده بود، جلسه کمیسیونی که از طرف آن مجلس برای تصمیم نهایی درباره صنعت نفت و قراردادهای آن تعیین شد، در
13 آبان 1329 با رزمآرا (نخستوزیر وقت و از مخالفین سرسخت ملی شدن صنعت نفت) جلسهای گذاشت که در آن جلسه حتی وی نیز خواستار حل مسالمتآمیز قضایا گردید و بحث 51 درصد ایران و 49 درصد بقیه پیش آورده شد. در مقابل وی و در جلسه دیگری در همان آبان 1329 برخی از اعضای کمیسیون نفت از جمله آیتالله کاشانی تأکید داشتند که نفت ایران باید صددرصد و بهطور کامل ملی شود. اما مصدق در آن جلسات گفت: «جناب آقای حائری که فرمودند باید نفت ملی بشود، باید دید این عملی هست یا نیست»!13
حسین مکی از اعضای همان کمیسیون نفت مجلس شانزدهم، مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن صنعت نفت را چنین شرح میدهد:
«... دکتر مصدق اظهار میکرد که پیشنهاد ملی شدن، پیشرفت نخواهد کرد و اکثریت مجلس به آن رای نخواهند داد، اگر قرارداد دارسی از لحاظ مدت، ملاک عمل قرار گیرد، چون از مدت آن چیزی باقی نمانده و نسبت به قیمت هم روی پنجاه / پنجاه توافق بشود، پیشرفت خواهد کرد... اما همگی حضار تایید کردند که باید صددرصد ملی بشود و قبول کردند پیشنهادی که به خط من تهیه شده بود، امضاء نمایند. آخرین نفر هم دکتر مصدق امضاء نمود...»14
مطلب فوق را حائریزاده (از دیگر اعضای کمیسیون نفت مجلس) نیز در جلسه مجلس مورخ
29 اردیبهشت 1332 یعنی در اوج قدرت مصدق، تایید کرد.15
به این ترتیب ملاحظه میشود که علیرغم تبلیغات گسترده و پروپاگاندای عظیم رسانههای زنجیرهای خارجی و دنبالههای داخلیشان برای قهرمان جلوه دادن مصدقالسلطنه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، بر اساس اسناد و شواهد معتبر، وی در واقع از مخالفین سرسخت آن طی دوران مختلف بود و از آخرین نفراتی به شمار آمد که ناگزیر به آن پیوست.
برای اطلاع بیشتر از زندگی و فعالیتهای محمد مصدق به دو جلد کتاب کشف تاریخ (فراز و فرود زندگی دکتر مصدق) جلد 21 و 22 از مجموعه نیمه پنهان که توسط دفتر پژوهشهای موسسه کیهان تهیه شده، مراجعه فرمایید.
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
_____________________________________
1- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره چهاردهم- جلسه 3- سهشنبه 16 اسفند 1322 2- همان- چهارشنبه 17 اسفند 1322 3- ایرج افشار- خاطرات تالمات مصدق- صفحه 144 4- همان- صفحه 322 5- فراموشخانه و فراماسونری در ایران- جلد 1- اسماعیل رایین- انتشارات امیرکبیر- چاپ سوم- 1345- صفحه 255 6- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره چهاردهم- روزنامه ندای عدالت- شماره 132- 29 آذر 1323 7- همان 8- سید جلالالدین مدنی- تاریخ سیاسی ایران معاصر- جلد 1- صفحه 142 9- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص80. 10- مجموعه پیامهای آیتالله کاشانی- جلد 1- دهنوی- صفحههای 5 و 41 11- کشف تاریخ- فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق- جلد 1- صفحات 267 تا 271 12- همان- صفحه 282 13- حسین مکی- کتاب سیاه- جلد 1- صفحه 242 14- همان صفحه 138 15- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره هفدهم- جلسه 78- 29 اردیبهشت 1332
.: Weblog Themes By Pichak :.