ماجرای تمجید امام خمینی(ره) از پیشبینی آیتالله مصباح و دستورات محرمانه به او
آیتالله مصباح یزدی در نامهای که در دهه 40 و پس از دستگیری امام خمینی(ره) برای ایشان مینویسد، رخدادی را پیشبینی میکند و حضرت امام پس از تحقق آن از این پیشبینی آیتالله مصباح یزدی تمجید میکنند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله محمّدتقی مصباح یزدی از روحانیون مبارزی بود که در اندیشه و عمل با نهضت اسلامی پیوند داشت. یکی از مهمترین فرازهای زندگی مبارزاتی آیتالله مصباحیزدی، نامه ایشان به امام خمینی در دهه 40 است. آیتالله مصباح یزدی در این نامه ضمن اشاره به موانع پیشروی نهضت، تحلیل خود از شرایط حاکم بر جامعه و پیشبینی آینده نهضت اسلامی را ارائه میکند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، علامه مصباحیزدی ماجرای نگارش این نامه را از شیرینترین خاطرات خود خوانده و میگوید: «ارتباط بنده با امام قبل از شروع نهضت، ارتباط شاگرد و استاد بود و ویژگی خاصی نداشت؛ اما پس از شروع نهضت، رابطه بنده با ایشان بیشتر شد، به حدی که گاهی دستورات محرمانهای که داشتند، نیمه شب به بنده و آقای هاشمی ابلاغ میفرمودند. ما هم در حد توان آنها را انجام میدادیم و ایشان هم حسن نظر خاصی داشتند.
پس از 15 خرداد، که ایشان را دستگیر کردند، مدتی در قیطریهی تهران تحت نظر بودند و فقط مرحوم آیتالله سید صادق لواسانی از دوستان نزدیک حضرت امام و بعضی از افراد خانواده حق ملاقات با ایشان را داشتند، لذا آقای هاشمی رفسنجانی به بنده پیشنهاد کردند که تحلیلی از اوضاع بنویسیم و برای ایشان بفرستیم.
آقای هاشمی، نامهی مفصلی متضمن تحلیل اوضاع از زمان دستگیری امام و نقش افراد و گروهها از مراجع و غیر مراجع و فعالیت و خدمات افراد و طرز فکر مؤثرها و عملکرد اصناف گوناگون مردم و حوزههای شهرستانها نوشتند. من هم نامهای تنظیم کردم که در اواخر آن نوشته بودم: پیشبینی میکنم به زودی شما را آزاد میکنند و إنشاءالله به قم تشریف میآورید، خوب است برای آینده این مطالب را در خاطر مبارک داشته باشید. پیشنهادهایی هم در مورد اقداماتی که در حوزه و فعالیتهایی که در داخل و خارج از کشور ـ حتی در ارتش ـ باید صورت پذیرد به عرضشان رسانده بودم.
در آن نامه چکیدهای از فعالیت هایی که در غیاب امام انجام شده بود، تنظیم کرده، توضیح دادیم که کارها به کجا رسیده است؛ چه افرادی، همفکر ایشان هستند و چه اشخاصی اختلافنظرهایی دارند و طلاب چه فعالیتهایی داشتند؛ موضوع سخنِ سخنوران و واعظان چه بود؛ علما چه تصمیماتی گرفتند؛ دانشجویان و دیگران ـ حتی ارتشیها ـ در چه کارند؛ دولت در مقابل هر یک از این طبقات، چه موضعی گرفته و برای آنان چه خط و نشانهایی کشیده است. بنده در پایان نامه نوشته بودم که ان شاءالله شما به زودی آزاد خواهید شد و به قم تشریف خواهید آورد؛ زمانی که تشریف آوردید، به این نکتهها توجه خواهید فرمود؛ از مردم، طلاب و علما چگونه قدردانی بشود؛ از جمله دربارهی ارتشیها مطالبی را یادآور شدیم؛ البته ما ـ به اصطلاح ـ فضولی یا بهتر بگویم، کمطاقتی کرده بودیم؛ زیرا فکر میکردیم که امام، در جریان همهی آن مسائل نیستند؛ از این رو بنده و آقای هاشمی، این دو نامه را به طور مبسوط نوشتیم و برای ایشان فرستادیم. نامهها به دست امام رسیده بود. آقای شیخ حسن صانعی پس از چند روز پیغام آورد که امام فرمود: «از فلانی (یعنی بنده) برای این نامهاش تشکر کنید». امام از کار ما خرسند بود؛ البته آن جمله هم تشویقی پدرانه بود.
بعدها این نامه در منزل ایشان به دست ساواک افتاد و همین نامه از جمله دلایلی بود که مرا به سبب آن تعقیب کردند. به هر حال، امام از این نامه بسیار خوشحال شدند و همان زمان آقای شیخ حسن صانعی را فرستادند که از فلانی به واسطهی نامهاش تشکر کنید. من این را حمل بر بزرگواری و ذرهپروری ایشان کردم، ولی ظاهراً چیزی بیش از این بود. اتفاقاً خدا خواست و پس از مدتی نه چندان طولانی، ایشان را آزاد کردند.
شبی نزدیک به ایام حج در منزل آقای هاشمی با «گروه یازده نفری» مشغول تهیهی اعلامیهای مفصل برای مکه با عنوان «أجیبوا داعی الله» (دعوت کنندهی به سوی خدا را اجابت کنید) بودیم که خبر رسید حضرت امام را آزاد کردند. بعضی از دوستان گفتند خوب است همین الان به دیدار ایشان برویم. گفتم: خستهاند، تازه از راه رسیدهاند، صحیح نیست مزاحم ایشان بشویم.
به هر حال، صبح اول وقت، من رفتم که خدمت ایشان شرفیاب شوم. دیدم جمعیت انبوهی آنجا هستند که به سختی باید وارد شد. ایشان جلوی یکی از دربهای اتاق که مشرف به حیات بود، نشسته بودند. از میان جمعیت سلامی کردم. ایشان لبخندی زدند و همانجا گفتند: «حدس شما صائب بود.» این جمله بسیار در من اثر گذاشت. هیچ وقت آن لبخند و طنین کلام امام را فراموش نمیکنم.
این خاطره از خاطرههای بسیار شیرین زندگی من است و در آن دوران، علاقهی مرا به ایشان زیادتر کرد. نمیدانستم که ایشان تا این حد به تمام دقایق توجه دارند، آنها را مورد ارزیابی قرار میدهند و پیگیری میکنند. پس از این هم، در اعلامیههایی که ایشان مینگاشت یا در کارهایش که میخواست انجام بدهد یا زمانی که لازم بود سخنرانی مهمی ایراد بکند، به طور معمول به دوستان میفرمود که اگر مطلبی به نظر شما میرسد، یادداشت کنید و به من بدهید؛ البته این را هم میفرمود که انتظار نداشته باشید، هرچه میگویید، انجام بدهم؛ در عین حال، اگر نکتهای به نظرتان میرسد، بگویید. هنگامی که سخنرانی مهمی داشتند، اگر مطلب و یا نکتهای به نظر میرسید که گفتنش لازم بود به طور کتبی خدمت ایشان تقدیم میکردیم.»
متن نامهای که آیتالله مصباح یزدی در خاطرات خود به آن اشاره دارند و توسط ساواک از منزل امام خمینی کشف شد، به شرح زیر است:
«باسمه تعالی
محضر مقدس حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی دامت برکاته
جعلت فداک، سلامتی مزاج شریف و مزید توفیقات و تأیید آن جناب را در سایه توجهات خاصه حضرت ولیعصر(عج) از پرودگاد مسئلت دارم و امیدوارم بزودی ابرهای تیره زایل و خورشید فیضبخش روحالهی ظاهر و پیکر افسرده و فرسوده اجتماع را جانی نوین بخشد. اگر از مراتب تأثرات خود و سایر مسلمانان بخواهم عرض کنم سخن به درازا میکشد. اجمالا ذکر نام حضرتعالی در مجالس خصوصی چشمها را پر اشک و در مجالس عمومی فضا را از صدای صلوات پر میکند. زینت منابر و اعلامیههایی که از طرف طلاب و جمعیتهای دیگر منتشر میشود نام مبارک سرکار است.
باور کردنی نبود که بعد از کشته شدن هزارها جوان رشید و فداکار که برای بازداشت حضرتعالی دست به تظاهرات زده بودند دیگر روحیه عموم مردم تا این درجه قوی و نیرومند بماند ولی خوشبختانه ثابت شد که علاوه بر اینکه ضعف و فتوری در مردم روی نداده روز به روز بر شدت علاقه و ایمانشان افزوده میشود. بنده که این عشق عجیب مسلمانان را نسبت به شخص جنابعالی جز با یک نیروی غیبی و غیرعادی نمیتوانم تحلیل کنم. راستی مایه شگفتی است که پیرمردی جوانش کشته شود و بگوید ای کاش خودم هم با سایر فرزندانم فدای آقای خمینی شده بودیم. یا پیرزنی در وادیالسلام قم بر مزار جوان ناکامش بنشیند و رو به آستانه حضرت معصومه(س) کرده بگوید: ای بیبی شاهد باش که فرزندم را در راه آقا دادم. همینطور کسانی که در این جریانات به انواع شکنجهها مبتلی شدهاند حالشان به همین منوال است. اگر بخواهم بعضی از آنها را شرح دهم ممکن است موجب تأثر خاطر مبارک شود. مسلما اینگونه مطالب کم و بیش به حضورتان عرض شده و تکرار آن ضرورتی ندارد.
چیزی که نمیدانم تا چه حدود به معرضتان رسیده دو دسته از مطالب است. یکی فواید مستقیم و غیر مستقیمی که تا کنون بر این نهضت مترتب شده، دیگری توقع عموم مردم و طلاب آزاده و روشنفکر نسبت به آینده. به نظر قاصر بنده بزرگترین فایده عمومی این نهضت بیدار شدن مسلمانها از خواب خمودی و غفلت و متوجه شدن ایشان به وضع دنیا و موقعیت مسلمین در برابر کفار بود. مسلمانان تهران و بیشتر شهرستانها به خوبی درک کردهاند که غیر از آنچه تا کنون تشخیص داده بودند وظایف دیگری نسبت به اجتماع دارند که همانند وظایف روزانه و فرائض مرتبه باید انجام دهند. بعد از آنکه از درک فیض حضوری و کسب تکلیف از جنابعالی محروم شدند با سایر مراجع تماس گرفتند و در مطالب روز با ایشان به بحث پرداختند و از همگی ایشان جز آقای میلانی مأیوس شدند تا اینکه ایشان اجبارا به مشهد برده شدند. هم اکنون نیز علاقه مردم و روحانیین مبارز به ایشان بیش از دیگران است و انصافا ایشان هم تا حدوی که برایشان میسر بود کوتاهی نکردند. و مخصوصا برای شخص جنابعالی خیلی فداکاری نمودند و در گفتاری که در آغاز شروع درس در مشهد ایراد کردند تبعیت خود را از حضرتعالی صریحا اعلام داشتند و چنین بنایی در میان مراجع شاید خیلی کمسابقه بود. در نامهای که برای یکی از بازاریها نوشته بودند سفارش کرده بودند که این کلمه امیرمومنان علیهالسلام اشاعه داده شود: « السکوت اخ الرضا، من لم یکن معنا کان عدوا لنا» و همچنین نامههای زیادی برای آشنایان روحانی و غیرروحانی خود مشتمل بر تشویق و ترغیب به ادامه مبارزه نوشتهاند.
در هر صروت منظور من این بود که متوجه شدن مردم به وظایف اجتماعی و علاقمندی عجیب دانشجویان به درک مسائل اجتماعی اسلام یکی از برکات آنی نهضت مقدس است که میتواند در آینده نقش بزرگ و ریشه داری را در نهضتهای دینی داشته باشد. فایده مهم دیگر آنکه بسیاری از متجددین و دانشگاهیان در اثر بعضی از روشهای غلط نسبت به روحانیت بلکه نسبت به دین، بدبین شده بودند و بعد از این جریانات رسما علاقمند به امور دینی شدند و حتی بسیاری از کسانی که نسبت به انجام فرائض دینی تکاهل میورزیدند راغب و ملزم به انجام آنها شدند و سد بزرگی که میان دانشگاهیان و روحانیت به وجود آمده بود شکسته شد. و اما فایدهای که این نهضت برای روحانیت داشت بسیار فایده ارزندهای بود که تحصیل آن در طول سالهای دراز میسر نبود و آن این بود که جامعه روحانیت از صدر تا ذیل یک روش خشک و جامدی را دنبال میکرد و روی اصل مسلم و تغییرناپذیر «صرفیین چنین کردند ما هم چنین میکنیم» قدمی برای اصلاح وضع تحصیل و تبلیغ و تهذیب اخلاق و بحث کافی در مسائل اساسی و اجتماعی اسلام و ... برنمیداشتند و بدون کمترین توجهی به وضع دنیا و احتیاجات جامعه اسلامی در برابر کفار عصر و بیدینان به همان روش سلف صالح اکتفا میکردند و راستی قاعدهای که مبنای فقه اهل تسنن است مبنای عمل قرار گرفته بود.
سهم مبارک امام(ع) در موارد شرمآوری به نام تشیید اساسی دین و حفظ بیضه اسلام صرف میشد و هر وقت صحبت از مصارف ضروری دین به میان میآمد یک پاسخ کلی شنیده میشد و آن این بود که «اینها کار آخوند نیست» گویا آیهای نازل شده بود که وجوهات باید فقط صرف یک مشت بیکاره بیعرضه بیسواد بیاطلاع از حقایق دین شود تا مجالس درسی از ارباب لحیه انباشته گردد و بدینوسیله آبروی اسلام محفوظ بماند. منظور این نیست که نسبت به مراجع گذشته یا بعضی از مراجع فعلی توهینی شود، شاید شرایط محیط و غفلت از نیازمندیهای جامعه اسلامی چنین وضعی را بهوجود آورده بود ولی اکنون که پروردگار متعال بر ما منت نهاده و از آن غفلتها نجات داده دیگر عذری نخواهیم داشت و اگر در ایجاد شرایط مساعد برای تحصیل و تبلیغ کوتاهی کنیم مسئول خواهیم بود.
در اثر این نهضت جامعه روحانیت هم تکانی خورد و از آن خواب سنگین تا اندازهای به هوش آمد و در ضمن مطالعه جراید داخلی و خارجی به منظور اطلاع از وضع سیاسی دنیا و روشن شدن نسبت به وضع داخل متوجه بعضی از نقاط ضعف خود شد. امید است که در اثر کمکهای فکری و غیرفکری یا لااقل عدم مخالفت بعضی از مراجع، این بیداری کامل و دائم گردد و آثار حسنه آن یکی پس از دیگری ظاهر شود.
اما توقعی که مردم مبارز و دیندار ایران از روحانیت دارند این است که بعد از دادن قربانیهای بیشمار و صرف اموال زیاد و دیدن شکنجهها و رنجهای طاقتفرسا و تحمل ضررهای جانی و مالی و عرضی، و در نتیجه، مفتضح شدن دستگاه در دنیا و رسیدن آن به لب پرتگاه سقوط ابدی، دست از مبارزه نکشند و مصالح جامعه اسلامی بلکه موجودیت اسلام را فدای مصالح حوزه(به خیال خام خودشان) از قبیل شهریه دادن و نرفتن طلاب به سربازی ننمایند. این مردم فداکار تهران و بعضی از شهرستانهای دیگر بودند که در آن وضع عجیب کسادی بازار سیل پولها را به خانه مراجع روانه کردند و در برابر بازداشت رهبر نهضت بدون اینکه امری از طرف هیچ مرجعی برسد جانهای خود را بر کف دست نهادند و با کمال شهامت به استقبال رگبار مسلسل رفتند، آیا چنین مردمی حق ندارند که از ما توقع فداکاری و از خود گذشتگی و ... داشته باشند. اما توقعی که روحانیون و طلاب بیدار و آشنا به وضع زمان از مراجع و رهبران عالیمقام خود دارند. امنیت که از نعمی که پروردگار متعال در دسترس ایشان قرار داده برای بهبود وضع حوزههای علمیه استفاده کنند و احتیاجات علمی و تبلیغی مسلمین را با در نظر گرفتن شرایط و امکانات موجود مرتفع سازند. در این جریانات بخوبی معلوم شد که یکی از بزرگترین معایب جامعه روحانیت نداشتن تشکیلات منظم و بیاطلاعی بعضی از بزرگان در برابر خطرهای احتمالی، مجهز به نیروهای علمی و روحی بیشتر میکنند و برای مبارزه با جنود شیطانی حربههای تازه و متناسب با وضع حاضر و آینده دنیا به دست ایشان دهند و تشکیلات عقلانی منظمی برای تحصیل و تبلیغ در مراکز علمی به وجود آورند و با کمال دقت و واقعبینی و بدون تعصب نسبت به روشهای گذشتگان و سنن سلف صالح آنچه الزم و اصلح و انفع برای اسلام و مسلمین است با نظر متخصصین با غرض انتخاب و به مرحله اجرا درآورند چنین کسانی اگر خدایی نکرده در این راه کوتاهی نمایند موقعیت بزرگ و حساسی را برای ترویج دین از دست داده و به ضعف و عقب افتادن روحانیت و اسلام کمک کردهاند. متاسفانه دست ما که فعلاً به گرد پای حضرتعالی هم نمیرسید و سایر آیات هم که یا اساساً با اینگونه افکار مبتدعه مخالفند و یا اینکه اجراء آنها را منوط به ریاست مطلقه خودشان میدانند و یا همانطور که عرض کردم یکی از فوائد غیرمستقیم این نهضت، بیدار شدن اکثریت روحانیین بخصوص طبقه جوان از محصلین و مدرسین است که روزنه امیدی به روی دلها گشوده و امید است با تشریففرمائی حضرتعالی که انشاءالله وقت آن خیلی نزدیک شده جامه تحقق بپوشد.
بدیهی است ادامه وضع فعلی مخصوصاً با توجه به اینکه دولت درصدد تاسیس دانشگاه اسلامی است فوقالعاده خطرناک میباشد و با تشکیل چنین دانشگاهی (که انشاءالله موسسین آن آرزویش را به گور خواهند برد) محصلینی که از وضع با سروسامانی و با بند و باری روحانیت ناراضیند فوج فوج بیرون خواهند رفت و روسای روحانیت که تاکنون روش عاقلانهای برای اصلاح وضع تحصیل اتخاذ نکردهاند و همچنین وسائلی برای تقویت ایمان و تهذیب اخلاق فراهم نیاوردهاند مسئول خواهند بود. در خاتمه از جسارتهائی که برای اولینبار به حضورتان نمودم معذرت میخواهم و خدا را گواه میگیرم که در نوشتن این نامه منظوری جز رضای او نداشتم و مطالب آن صرفاً محصول فکر و نظر خودم میباشد و از هیچ ناحیهای از نواحی امکانی القاء و تلقین نشده است. وکفی بالله شهیداً. خادم کوچک: محمدتقی مصباح یزدی».
انتهای پیام/
اما و اگرهای مراحل پیچیده فرزندخواندگی/ چه کسانی میتوانند از بهزیستی فرزند بپذیرند؟
سعید بابایی مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی گفت: سختترین تجربه برای کودکان فسخ فرزندخواندگی است. برخی خانوادهها که به هر علتی با احساس پیش میآیند و بعد تاب شنیدن حرف اطرافیان را ندارند یا دلشان را میزند، بزرگترین لطمه را به کودک وارد میکنند. برای همین باید از ابتدا دقیق بررسی شوند.

گروه خانواده؛ زهره سعیدی: فرزندخوانده کسی است که دیگری (غیر از پدر و مادر واقعی) او را به فرزندی پذیرفته باشد. بر اساس فرزندخواندگی، رابطه خاصی میان فرزندخوانده و پدرخوانده و مادرخوانده به وجود میآید. در اصطلاح فقهی، فرزندخواندگی این است که شخص بر اساس ادعا و بدون دلیلی برای اثبات فرزندی، فرزند دیگری را فرزند واقعی خود بگیرد؛ چه این فرزند، نسبتش با والدینش ناشناخته باشد، مانند بچه سرراهی یا معلوم باشد، مثل بچه یتیم. نزول آیاتی درباره فرزندخواندگی، نشان میدهد که در عصر نزول قرآن نیز فرزندخواندگی رواج داشته است.
قرآن، در دو جا با جمله «شاید به ما سودی برساند یا او را به فرزندی بپذیریم» به سابقه این موضوع در پیش از اسلام اشاره میکند. مورد اول آیه نهم سوره قصص است؛ هنگامی که حضرت موسی را از آب گرفتند همسر فرعون (آسیه) این جمله را درباره موسی میگوید. مورد دوم آیه 21 سوره یوسف است؛ وقتی که عزیز مصر یوسف را خرید، به همسرش زلیخا این جمله را درباره یوسف میگوید.
در ایران نیز براساس قانون و لوایح آن بحث فرزندخواندگی با احکام شرعی و و بررسی ویژگی زن و مرد و همسران صورت می گیرد و این اتفاق از سوی سازمان بهزیستی رقم می خورد. با توجه به آمار ناباروری بیش از 25 درصد زوجین در ایران خیلی از مردم تمایل به گرفتن فرزند از بهزیستی دارند که البته عدم آگاهی با آگاهی نادرست درباره آن آنها را دچار مشکل می کند همینطور ذهنیت نادرست خیلی از خانواده ها اجازه چنین کاری را به زوجین نمی دهد.
در ارتباط با مراحل، راه ها و موانع گرفتن فرزند از بهزیستی و سوالاتی که عموم مردم در این رابطه دارند و با توجه به سوژه ای که مردم در زمینه رسیدگی به تأخیرهای بیش از حد مراحل فرزندخواندگی در سامانه فارس من ثبت کرده بودند، با سعید بابایی مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور به گفت وگو نشستیم که در ادامه می خوانیم:
*لطفا در ابتدا درباره مراحل گرفتن فرزند از بهزیستی از ثبت نام تا دریافت فرزند برایمان بگویید؟
ابتدا زوجین می بایست در سامانه ملی فرزندخواندگی به آدرس http://adoption.behzisti.net/ ثبت نام کنند. در ثبت نام باید مدارک مورد نیاز در سامانه آپلود شود. بهتر است متقاضیان از قبل مدارک را آماده داشته باشند و مدارک را با کیفیت مطلوب از روی اصل سند درخواستی بارگزاری کنند و سپس پیامکی به متقاضی مبنی بر دریافت کد مربوطه توسط متقاضیان ارسال می شود.
مدارک مورد نظر شامل 1.تصویر کلیه صفحات شناسنامه ایرانی متقاضیان 2.تصویر کارت ملی متقاضیان 3.تصویر کارت پایان خدمت یا کارت معافیت از خدمت (برای آقایان) 4.تصویر سند ازدواج زوجین متقاضی 5.تصویر آخرین مدرک تحصیلی متقاضیان 6.تصویر سند مالکیت یا مبایعه نامه منزل یا اجاره نامه 7.اصل یا تصویر گواهی مربوط اشتغال به کار یا تعیین میزان تقریبی درآمد متقاضیان مانند حکم کارگزینی، فیش حقوقی، پروانه کسب و ... 8.تصویر مدارک بیمه پایه اجتماعی 9.اصل گواهی پزشک متخصص زنان و زایمان مبنی بر عدم امکان بچهدار شدن (برای زوجین فاقد فرزندی که پنج سال از ازدواج آنان گذشته باشد و بخواهند از اولویت اول برخوردار شوند. البته متعاقباً متقاضیان مذکور در این خصوص باید از پزشکی قانونی نیز گواهی دریافت کنند)- توجه کنید که تصویر مدارک فوق باید خوانا باشد و بعد از اعلام بهزیستی باید در یکی از دفاتر اسناد رسمی توسط شما برابر اصل شود.
3. مصاحبه و بازدید مددکاری اولیه که در صورت تایید ابتدایی خانواده باید منتظر باشد تا کودک واجد شرایط واگذاری در استان یافت شود. این فاصله زمانی شاید همان نکته اصلی باشد که عوامل مختلفی دارد که جلوتر عرض خواهم کرد.
4. بعد از پیدا شدن کودکی که اجازه واگذاری را داشته باشد، متقاضیان باید به روان شناس معتمد سازمان مراجعه کنند تا تاییدیه وی را اخذ کنند. همچنین گواهی های عدم اعتیاد و عدم سوء پیشینه در این مرحله اخذ می شود.5. طبیعتا دیدارهایی بین متقاضیان و کودک انجام می شود تا پذیرش طرفین مورد ارزیابی قرار گیرد. در برخی موارد در صورت عدم تعامل مناسب بین آنها تا 3 کودک نیز به خانواده پیشنهاد می شود.
6. در صورت نهایی شدن گرفتن فرزند دوره 6 ماهه موقتی حکم قاضی صادر می شود و پس از تایید کارشناسان بهزیستی این حکم به حکم قطعی تبدیل می شود.
* سئوال عموم مردم این است که چرا با وجود این همه کودک، بهزیستی کودک را تحویل متقاضیان فرزندپذیری نمیدهد؟
این پرسش شما پاسخ های ساده ای دارد: نخست این که بهزیستی متولی تامین کودک برای فرزندپذیران نیست. کودکی باید باشد که بشود او را به متقاضیان حائز شرایط واگذار کرد. در ضمن بی سرپرست بودن یا بدسرپرست بودن کودک باید مورد تایید مقام قضایی قرار گیرد. این پروسهای است که باعث می شود همیشه صف متقاضیان طولانی باشد.
مورد دیگر احراز شرایط خانواده فرزندپذیر است. صلاحیت های این خانواده باید برای بهزیستی و دادگاه مورد تایید قرار گیرد. این کودکان امانتی هستند که باید به بهترین خانوادهای که می تواند آینده آنان را تامین کند سپرده شود. البته این بهترین آینده الزاما مالی نیست و شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده متقاضیان نیز مورد توجه جدی قرار می گیرد.ممکن است گاهی با برگزاری یک جلسه تایید روان شناس حاصل شود اما ممکن است در بعضی موارد نیاز به جلسات بیشتری در این زمینه باشد.
* به نظر شما چرا عده ای الان معترض هستند که فرایند اداری و بوروکراتیک گرفتن فرزند برای برخی سهل و برخی سخت است آیا در این بین پارتی بازی معنا دارد ؟
سازمان در تایید صلاحیت خانواده های متقاضی نباید ذره ای کوتاه بیاید. اگر کوتاه بیاید خیانت در حق این کودکان معصوم است که برخی هایشان بالاخره یک بار در زندگی سختی کشیده اند و نباید بار دیگر این اتفاق برایشان تکرار شود. از سخت ترین تجربه برای این کودکان فسخ فرزندخواندگی است. برخی خانواده ها که به هر علتی با احساس پیش می آیند و بعد تاب شنیدن حرف اطرافیان را ندارند یا دلشان را می زند، بزرگ ترین لطمه را به کودک وارد می کنند. برای همین باید از ابتدا دقیق بررسی شوند. فسخ فرزندخواندگی به مرور سال ها کمتر شده است اما یک موردش هم زیاد است چون ضربه بزرگی به کودک وارد می کند و متاسفانه شاهد این اثر نامطلوب روی کودک هستیم.
از اردیبهشت ماه امسال سامانه ملی فرزندخواندگی راه اندازی شده و کاملا شفاف روند فرزندخواندگی توسط استان ها قابل ارزیابی و رصد است. درصد خطا صفر نبوده است اما با این سامانه به صفر میل می کند. یکی از مواردی که ممکن است برخی خانواده ها فرض کنند پارتی بازی به قول معروف صورت گرفته، این است که نمی دانند شرایط هر خانواده با خانواده دیگر متفاوت است. برای مثال عرض کنم ممکن است خانواده ای در استانش 4سال منتظر نوزاد دختر باشد و این اتفاق نیفتد اما خانواده ای دیگر با قبول پذیرش سرپرستی پسری 6 ساله یا کودکی دارای معلولیت یا بیماری خاص در مدت کوتاهی به انتهای مسیر برسد. خلاصه این که شرایط هر مورد با مورد دیگر متفاوت است.
با این حال اگر خانواده ها موردی داشتند که احساس اجحافی داشتند می توانند از بخش پرسش و پاسخ سامانه فرزندخواندگی یا از طریق سامانه دیدبان سازمان بهزیستی با شماره تماس 1482 این مورد را باستاد کشوری مطرح نمایند.
* چه خانواده های می توانند و چه خانواده های نمی توانند فرزند بگیرند؟
گروههای ذیل میتوانند متقاضی سرپرستی از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی باشند: 1.زن و شوهر بدون فرزند 2.دختران و زنان بدون شوهر3.زن و شوهر دارای فرزند.
موارد فوق بر اساس اولویت است و تا زمانی که خانواده های بدون فرزند دارای صلاحیت متقاضی وجود داشته باشند، فرزندخواندگی به اولویت های 2 و 3 نمی رسد. مگر آن که متقاضی کودکان با سن بالاتر یا کودکان دارای معلولیت یا بیماری خاص باشند که البته در سال های اخیر میزان این متقاضیان افزایش یافته است. ضمنا خانواده هایی که در جلسات مشاوره حائز صلاحیت شناخته نشوند یا از منظر مددکاری و گواهی سوء پیشینه یا اعتیاد و... مورد تایید قرار نگیرند نیز از فهرست متقاضیان خارج می شوند.
* در ایام کرونا شنیدیم که همه فرایند ثبت تا مراحل دیگر اینترنتی شده در این زمینه آیا همه زیرساخت ها فراهم است ؟ چون خیلی ها الان معترض اند که روند بررسی ها کند شده یا اصلا امسال پیش نرفته است.
بله ثبت نام بر اساس سایت اینترنتی است و نوبت دهی بر آن اساس صورت می پذیرد اما در جریان این نیز باید بود که همان طور که بالاتر عرض کردم صف تابعی از تعداد کودکانی است که واجد شرایط واگذاری هستند که این امر از عهده بهزیستی خارج است.
* یک روند عادی گرفتن فرزند از بهزیستی چقدر زمان لازم دارد ؟
در صورت وجود کودک واجد شرایط واگذاری، فرایند زیر6 ماه قابل انجام است. اگر متقاضیان درخواست کننده کودک با سن بالاتر از 6سال(به ویژه پسر) باشند یا کودکان دارای معلولیت و بیماری های خاص، قطعا این زمان نیز کاهش می یابد. اکثر خانواده هایی که در صف های طولانی می مانند متقاضی نوزاد دختر هستند که طبیعتا شکل گیری آن بر عهده بهزیستی نیست.
* چه آماری از بچه ها در بهزیستی می توان ارایه داد (منظور به لحاظ سنی و جنسیتی) الان شرایط به چه صورت است و خانواده ها در چه رنج سنی و جنسیتی بهتر می توانند فرزند قبول کنند.
99درصد متقاضیان در مرحله اول نوزاد دختر می خواهند. وقتی که می بینند باید مدت زمان طولانی در صف بمانند به ناچار به سمت دختر با سن بالاتر یا نوزاد پسر متمایل می شوند. در نهایت اگر هیچ کدام از این ها میسر نشد به سمت کودک پسر رضایت می دهند. حدود 80درصد فرزندخواندگی در سال های اخیر در محدوده سنی 0 تا 3 سال صورت می گیرد و فرزندخواندگی در سنین بالای 3سال متقاضی بسیار کمتری دارد.
یکی از علت های عمده آن این است که بر اساس شرایط جامعه خیلی از خانواده ها مایلند این حقیقت را از کودک و اطرافیان خود پنهان نگه دارند در صورتی که ثابت شده است که این امر، اشتباه است و به همین علت کودکانی که در سنین بالاتر از این واقعیت با خبر می شوند، لطمه سنگینی میخورند، در صورتی که اگر از ابتدا با این واقعیت بزرگ می شدند، آسیب پذیری آنان اندک بود.
* خیلی ها اعتقاد دارند روند گرفتن فرزند در این سال ها نسبت به گذشته سختتر شده علت چیست و چه ضرورتی برای آن است در حالیکه خیلی ها چشم انتظار گرفتن یک بچه از بهزیستی هستند .
روند سخت تر نشده است. قانونمندتر شده است. در گذشته شاید خیلی از شرایط خانواده ها به درستی بررسی نمی شد و الان شرایط بهتر و سختگیرانه تر بررسی می شود. متقاضی هر کودک بیش از یک خانواده است و وظیفه داریم به نمایندگی از همین مردم، کودک را به بهترین خانواده واگذار کنیم. برخی معترضان محترم یک روی سکه را می بینند اما ما شاهد کودکانی هستیم که بعد از فسخ فرزندخواندگی از سوی خانواده فرزندپذیر چه لطمات روحی شدیدی به آنان وارد می شود.
واقعا ناگفتنی است و هر کدام برای خود داستانی دارد. مثلا در گذشته اگر دو خواهر بودند شرایطی بود که بسیار پیش می آمد دو خواهر از هم جدا می شدند، و به دو خانواده می رفتند و مشکلات بعدی... در صورتی که الان پافشاری می کنیم نباید این اتفاق جدایش در سنین پایین اتفاق بیفتد و ارتباط خواهری یا برادری کودکان بر اساس حقوق آنان باید حفظ شود.
* آقای بابایی اینکه از شرایط فرزند گرفتن به نام زدن ملک و املاک به نام بچه است هنوز هم هست یا خیر؟
از شرایط هست اما قاضی می تواند به علت رعایت مصالح کودک این شرط را در حکم نیاورد. دادگاه شرایط خانواده متقاضی را در این مورد می سنجد.
ماده 14 قانون حمایت از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بدین شرح است که دادگاه در صورتی حکم سرپرستی صادر می کند که درخواست کننده سرپرستی بخشـی از اموال یا حقوق خـود را به کودک یا نوجـوان تحت سرپرستی تملیک کند. تشخیص نوع و میزان مال یا حقوق مزبور با دادگاه است. در مواردی که دادگاه تشخیص دهد اخذ تضمین عینی از درخواست کننده ممکن یا به مصلحت نیست و سرپرستی کودک یا نوجوان ضرورت داشته باشد، دستور اخذ تعهد کتبی به تملیک بخشی از اموال یا حقوق در آینده را صادر و پس از قبول درخواست کننده و انجام دستور، حکم سرپرستی صادر می کند.
یک تبصره هم اینجا وجود دارد که در صورتی دادگاه تشخیص دهد اعطای سرپرستی بدون اجرای مفاد این ماده به مصلحت کودک یا نوجوان می باشد، به صدور حکم سرپرستی اقدام می کند .علت هم این است که این کودکان از ارث بهره نمی برند به همین علت قانونگذار در این ماده تلاش نموده تا آینده کودک فرزندخوانده را در برابر سایر اعضای خانواده تضمین نماید.
*در بحث محرمیت فرزند خواندگی هم برای فرزند دختر و پسر براممان توضیحی بفرمایید
در بحث محرمیت هر خانوادهای می تواند از احکام مرجع تقلید خود تبعیت کند و در این میان محدودیتی وجود ندارد.
*چند درصد فرزندان بهزیستی دختر و چند درصد پسر هستند؟
تعداد فرزندان بهزیستی از نظر جنسیت حدودا 50، 50 است اما با توجه به اینکه بیشتر درخواستها به دنبال نوزاد دختر است و همین مسئله باعث ماندن کودکان با سن بالاتر به ویژه پسران در مراکز شبه خانواده میشود.
* این هم یک سوال دردناک است که میخواهم بپرسم درباره بچه هایی که در بهزیستی میمانند و کسی به فرزندی قبولشان نمیکند ، مثلا بعضی از اینها حتی یک مشکل یا بیماری کوچیکی دارند درحالیکه خانواده ها حتما بچه صدرصد سالم میخواهند هم یک توضیحی بدهید، چرا این فرهنگ سازی در کشور ما هنوز این اندازه ضعیف است؟
فرهنگ سازی یک امر کُند اجتماعی است و به مرور به دست می آید. رسانه ها به ویژه آن هایی که با فیلم و سریال سر و کار دارند خیلی می توانند در این امر تاثیرگزار باشند. هر چند انتقادهایی به سریال بچه مهندس در فصل های 1 و 2 بود اما تاثیر آن بر علاقه مندی طیفی از جامعه برای پذیرش کودکان به فرزندخواندگی خوب استکه مورد سنجش قرار گیرد که به نظر تاثیرگزار نیز می توان ارزیابی کرد.
باید امثال این سریال ها و فیلم ها با مشاوره های خوب کارشناسان بیشتر ساخته شود. اگر با این دید به فیلم ها و انیمیشن های خارجی نگاه کنید می بینید که بسیاری از آنان به عنوان خط اصلی داستان یا به عنوان یکی از خطوط فرعی بحث فرزند خواندگی را دنبال می کنند و برای جامعه خود فرهنگ سازی می کنند.
*به عنوان سوال نهایی میتوانید از آخرین میزان فرزندخواندگی آماری به ما بدهید؟
در 6 ماهه نخست سال 99، 539 فرزند بهزیستی در سراسر کشور به فرزندخواندگی رفتهاند، همچنین 28 فرزند بهزیستی که دارای معلولیت هستند در سراسر کشور وارد خانوادهها شدند. استان تهران بیشترین آمار فرزندخواندگی را در 6 ماهه نخست سال داشته است. 155 فرزند بهزیستی در استان تهران به خانواده راه پیدا کرده اند.
انتهای پیام
.: Weblog Themes By Pichak :.