دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
هنوز زمان زیادی از آغاز قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی نگذشته بود که در یازدهمین روز از نهمین ماه سال 2001 حادثهای در نیویورک اتفاق افتاد. دو برج مرکز تجارت جهانی در نیویورک موسوم به برجهای دوقلو، با برخورد دو هواپیمای مسافربری که ظاهرا ربوده شده بودند، آتش گرفته و در طی 100 دقیقه کاملا منهدم و حدود 3000 نفر کشته شدند.
ادعا شد که هواپیمای دیگری نیز به دیواره ساختمان اصلی پنتاگون برخورد کرد که البته هیچ نشانهای از بقایای آن ارائه نشد. هواپیمای چهارمی هم در کار بود که گویا ربایندگانش مورد حمله مسافرین آن قرار گرفته و در منطقهای دیگر سقوط کرد.
اما تحقیقات این حادثه عجیب، بسیار با سرعت خاتمه یافت و«افبیآی» اعلام کرد که ربایندگان هواپیماها، از گروههای اسلامگرا موسوم به القاعده به سرکردگی فردی با نام بن لادن بوده است. «کمیسیون بررسی وقایع 11 سپتامبر»، «سازمان مدیریت بحران فدرال» و «موسسه ملی استاندارد و فناوری» نیز این ادعا را تایید کردند. چندی بعد تعدادی از همدستان کسانی که گفته میشد، ربایندگان هواپیماها بودند، در کشورهای مختلف دنیا دستگیر شدند. اما اقدام اصلی از حدود یک ماه بعد آغاز گردید که ایالات متحده آمریکا به افغانستان حمله کرد و آن را اشغال نمود و سپس یک سال و نیم بعد، در آوریل 2003 به عراق یورش برد و آن کشور را نیز بهاشغال خود درآورد.
اما در کنار روایتهای رسمی دولت ایالات متحده و افبیآی، تصاویر، فیلمها و مستندات متعددی انتشار یافت که کلیت آن روایتها را زیر علامت سؤال میبرد. گروههای متعدد علمی و تحقیقاتی، جزء به جزء حادثه را مورد بررسی و موشکافی مستند قرار داده و کارشناسان و متخصصان متعددی وارد ماجرا شدند.
بیش از 70 نفر فیزیکدان و محقق و استاد دانشگاه در «گروه روشنفکران حقیقتیاب» متشکل شدند و حتی خاکهای باقیمانده از برجهای فروریخته را مورد آزمایشهای دقیق قرار داده و به این نتیجه رسیدند که در تخریب برجهای دوقلو از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» استفاده شده است.
پرفسور «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام و رئیس«گروه روشنفکران حقیقتیاب» که همراه دیگر همکارانش بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو تحقیق علمی نمودند، اعلام کردند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، به هیچ عنوان انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها را ایجاد نمیکرد.
پروفسور جونز گفت: «... امکان نداشت برجهای دو قلو با برخورد دو هواپیمای مسافربری به این شکلی که دیدید فرو بریزد. سوختن سوخت هواپیماهای جت، دمای کافی برای ذوب کردن فولاد را تامین نمیکند و دود سفیدی که در اطراف این برجها دیده شد، از نشانههای انفجارهای کنترل شده برای فروریختن آنهاست.»1
برجها هنگام فروریختن مانند یک ساختمان چند طبقه به طور عادی خراب نشدند، یعنی طبقه به طبقه فرونریختند بلکه هر دو برج با سرعت سقوط آزاد و در طول فقط 9/2 ثانیه تخریب شدند! بنا به اعتقاد کارشناسان و متخصصان سازه و معماری، چنین تخریبی بدون انفجارهای کمکی در قسمتهای مختلف آن برجها امکان نداشته، یعنی یک سیستم تخریب درون هر طبقه از آنها وجود داشته است.
کارگران درون ساختمان نیز این فرضیه را با مشاهدات خود تایید کردند. یکی از آنها به خبرنگاران گفت:
«... وقتی آمدیم بیرون و از ساختمان دور شدیم، به چشم دیدیم که طبقه به طبقه منفجر میشد. انگار در هر طبقه بمب گذاشته بودند تا ساختمان را منهدم کنند...»2
نظافتچیهایی که در لحظه فروریختن برجها، در محل حادثه بودند، اظهار کردند ابتدا انفجاری آنها را از زیر به بالا پرتاب کرده و سپس به طور مسلسلوار صداهای انفجار از اطراف شنیدهاند.3
ویلیام رودریگز یکی از همان خدمه برجهای مرکز تجارت جهانی که به عنوان قهرمان ملی 11 سپتامبر هم نامیده شد، در فیلم مستند «ما آنجا بودیم» گفت:
«در همان لحظهای که من را از زیر آوار درآوردند، گفتم که من صدای انفجارها را شنیدم... هفده نفر از ماموران آتشنشانی هم که جان سالم به در بردند، همین را روایت کردند. وقتی ساختمانها میسوختند، احدی فکر نمیکرد که فرو بریزند و این طور به نظر نمیرسید که مثل یک عملیات «مهندسی تخریب» از پیش طراحی شده، به آن ترتیب پایین بیایند.»4
اما گاف بزرگ ماجرا در خبر فروریختن ساختمان شماره 7 داده شد که در کنار دو برج یاد شده قرار داشت. گاف بزرگ این بود که آن خبر را شبکههای BBC و CNN دقیقا 12 دقیقه پیش از فرو ریختن ساختمان شماره 7 اعلام کردند!
در تصویری که BBC پخش کرد، در حالی که خبرنگارش در حال گزارش فروریختن ساختمان شماره 7 بود، ساختمان یاد شده، صحیح و سالم پشت سر وی خودنمایی میکرد! در اینجا بود که تصاویر خبرنگار فوق و ساختمان شماره 7 ناگهان قطع شد و مجری برنامه ناشیانه اعلام کرد ارتباطش با نیویورک قطع شده است. اما ده دقیقه بعد خبر فروریختن ساختمان شماره 7 دوباره پخش شد!
پس از ارائه گزارش رسمی دولت آمریکا و روایت سؤال برانگیز متهم کردن چند تروریست بینام و نشان، تظاهرات مختلفی در آمریکا برگزار شد که دولت بوش را به چالش پاسخگویی فراخواندند. درباره یکی از این تظاهرات که از شبکه MSNBC پخش شد، مجری برنامه اینچنین گزارش داد:
«اینجا مردمی که جمع شدهاند، معتقدند روز یازده سپتامبر، تروریستها به ما حمله نکردند و ریشه توطئه انفجارها، جایی در کاخ سفید بود. مردم معتقدند دیک چنی بود که آن ساختمانها را منفجر کرد و حالا مردم میخواهند که در این مورد تحقیقات دقیقی صورت بگیرد.»5
تییری میسن، محقق و روزنامه نگار معروف فرانسوی و نویسنده کتاب «یازده سپتامبر، دروغ بزرگ» طی تحقیقاتی که به عمل آورد، معلوم نمود، هواپیماهایی که به برجهای دوقلو برخورد کردند، اساسا مسافربری نبودند 6. این ادعا را برخی از شاهدان عینی نیز تایید کردند. از جمله شاهدی در گفتوگو با شبکه فاکس نیوز گفت: «یقینا هواپیمای مسافربری نبود، چون پنجره نداشت....دیدم که هواپیما ارتفاعش کم هست... یک پرواز عادی به نظر نمیرسید. مشابه این را ندیده بودم.»7
تییری میسن در کتاب خود به نام «دروغ بزرگ» نوشته امکان نداشت که آن هواپیماها بتوانند بدون زمینهسازی و کمک، به درون برجها نفوذ کنند. او با تحقیقات مفصل و مستند، تصاویری را نشان داده که قبل از برخورد با برجها، هر هواپیما با شلیک موشک، شکافی در بدنه برج ایجاد کرده که بتواند از درون شبکه آهن و فولاد و بتن به درون آن رخنه کند.8
میسن، تصاویر کانال یک تلویزیون نیویورک از حادثه 11 سپتامبر و برخورد هواپیمای دوم به برجهای دو قلو را به دقت و فریم به فریم بررسی کرده و با نمایش آنها میگوید:
«کسی به این تصاویر توجه نکرده، ولی اگر تصاویر را خیلی آرام نگاه کنیم، میبینیم که یک موشک از میان دودهای برخاسته از برج اول به طرف شما میآید...این تصاویر را به چند متخصص ارتشی نشان دادیم و آنها همه مطمئن هستند که این یک موشک است!.»
براساس تحقیقات او که هرگز از سوی مقامات آمریکایی پاسخ داده نشد، در طی مدت زمان ربایش هواپیماهای یاد شده و برخوردشان به برجهای نیویورکی، هیچ جنگنده آمریکایی به مقابله با آنها نرفت و حتی هیچ یک از جتهای جنگی که در همان زمان در مانور نظامی شرکت داشتند، برای ردیابی هواپیماهای یاد شده اعزام نشدند!9
به جز امثال تییری میسن و اساتید و کارشناسان «گروه روشنفکران حقیقتیاب»، جمع کثیری از متخصصان مختلف هواپیما و سازه و مواد منفجره نیز فیلمها و تصاویر سانسور شدهای که تنها بر روی اینترنت انتشار یافته بود را در فیلم مستند افشاگرانهای به نام «تغییر بیقاعده» تحلیل و بررسی کردند.
مجله تایم در گزارشی درباره مستند «تغییر بیقاعده»، آن را یکی از افشاگرترین فیلمهایی معرفی نمود که درباره 11 سپتامبر ساخته شده است. در ادامه گزارش مجله تایم آمده بود:
«فیلم یاد شده پر از آمار، تصاویر، مدارک و گفتههای شاهدان عینی است. متخصصان در مصاحبه هایشان دلایل خود را ارائه میدهند و نوای موسیقی هیپهاپ در سرتاسر فیلم به گوش میرسد. آنها یازدهم سپتامبر را از نو بازسازی کردهاند. نقطه به نقطه و فریم به فریم. یک گوینده لحظه به لحظه ماجرا را شرح میدهد. آماتورها، شماری از انسانهای سخت کوش (که بعضی حتی 20 سالهاند) با سرمایه شخصی و لپتاپهایشان و تصاویری که در اینترنت موجود بوده، این فیلم را ساختهاند.»10
کوری رووه، یکی از سازندگان فیلم که تنها 23 سال داشت، در مصاحبه با همان شماره مجله تایم گفت:
«هدف فیلم تنها یک چیز است: مردم باید متقاعد شوندکه داستانهای دیگری هم از ماجرا وجود دارد. داستانهایی که رسانههای اصلی و دولت هیچگاه تعریف نمیکنند.»
او ادامه داده بود:
«آن 19 هواپیماربا در 2 ساعت، از تمامی بخشهای امنیتی به راحتی گذشتند و 4 هواپیمای مسافربری را به چنین ساختمانهایی کوبیدند و در تمام این مدت ارتش هیچ کاری برای متوقف کردن آنها انجام نداد، آن هم در محافظتشدهترین فضای هوایی سراسر جهان در ایالات متحده. این به نظر من توطئه دولت آمریکا است، دم و دستگاه بوش.»
رووه در ادامه افزوده بود:
«دولت در این فیلمنامه نقش وطنپرستی تحسینآمیزش را به خوبی بازی کرد که اگر میخواهید سلاحهای کشتار جمعی ساختگی را در یک کشور دیگر ریشهکن کنید، بهترین کار راه انداختن چنین حملات تروریستی ساختگی به کشورتان است!»
او در این جملات به حمله آمریکا به عراق و آغاز یک جنگ تاریخی اشاره کرد که جرج بوش نام آن را جنگ صلیبی نوین گذارد.
جنگی که قرار بود پس از لشکر کشی آمریکا و هم پیمانانش به عراق و افغانستان، به نتیجهای برسد که قرنها مدنظر تئوریسینهای غرب صلیبی/ صهیونی قرار داشت. چنانچه وسلی کلارک، فرمانده سابق سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در اروپا در یک برنامه تلویزیونی گفت:
«آمریکا در سال 2001 میلادی تصمیم گرفته بود به عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران حمله کند و قرار بود طی 5 سال این کشورها اشغال شوند. اما...»
___________________________________
1- مجموعه مستند «... و اینک آخرالزمان» – قسمت 25- شبکه خبر- تیرماه 1391 2- فیلم مستند «جعبه سیاه»- محمدرضا اسلاملو – مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی - 1389 3- فیلم مستند «ما آنجا بودیم»– نادر طالبزاده 4- همان 5- همان 6- تییری میسن – 11 سپتامبر، دروغ بزرگ – ترجمه و ناشر: فریدون نوبهار – چاپ اول - 1382 7- فیلم مستند «جعبه سیاه»– پیشین 8- تییری میسن - پیشین 9- همان 10- مجموعه مستند «... و اینک آخرالزمان»- پیشین
نگاهی به پیشینه و کارنامه «زلمی خلیلزاد» مرد شماره یک واشنگتن در امور افغانستان
بسیاری، نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان که از حامیان استراتژی جنگ و براندازی واشنگتن بویژه در منطقه غرب آسیا بوده را مسئول وضع نابسامان به جا مانده در افغانستان میدانند.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «زلمی خلیلزاد» نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان یکی از کسانی است که نقشی کلیدی در توافق دولت ترامپ با طالبان که به خروج آمریکا از افغانستان و سلطه دوباره این گروه بر افغانستان منتهی شد، داشته است. اما مرد شماره یک واشنگتن در امور افغانستان به رغم این نقش مهم و این ادعا که اگر تنها یک نفر بتواند صلح را به افغانستان آورد، خود اوست، در روزهای اخیر که خروج غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان به هرج و مرج در این کشور همزمان با تسلط طالبان منجر شده، سکوت اختیار کرده است.
پرسشهای زیادی پیرامون نقش بحثبرانگیز این دیپلمات مرموز آمریکایی در تحولات اخیر افغانستان مطرح است، کسی که پس از بیش از یک سال دیپلماسی شدید رفت و آمد، رفتن به پایتختهای خارجی، حضور در اجلاس هتلهای پر زرق و برق و سخنرانی در اتاقهای فکر معتبر، به مخاطبان خود اطمینان میداد که طالبان آماده مذاکره برای سازش با دولت افغانستان است. وی در ماه مه 2021 به کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا گفت که پیشبینیها مبنی بر اینکه طالبان به سرعت نیروهای دولتی افغانستان را پشت سر میگذارد و کابل را فتح میکند، بیدلیل بدبینانه است.
زلمی خلیلزاد کیست؟
زلمی خلیلزاد شهروند 70 ساله آمریکایی افغانتبار متولد شهر مزار شریف در شمال افغانستان است که در خانوادهای ثروتمند و دیوان سالار در کابل پایتخت افغانستان بزرگ شد و پس از بازگشت از یک برنامه تبادل دانشجو از آمریکا، دبیرستان را در کابل به پایان رساند.
بنابر گزارشها، واقعیتی که خیلیها درباره خلیلزاد نمیدانند این است که او در واقع همکلاسی اشرف غنی رئیسجمهور فراری افغانستان بود و هر دو در یک برنامه تبادل دانشجو حضور داشتند که به آنها برای اولین بار فرصت تجربه غرب از نزدیک را داد.
وی مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه آمریکایی بیروت لبنان و سپس دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه شیکاگو در سال 1979 دریافت کرد.
خلیلزاد بعد به تدریس علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا مشغول شد و در سال 1985 به وزارت امور خارجه آمریکا پیوست و زیر نظر «پال ولفوویتز» (معاون وزیر خارجه در امور شرق آسیا و اقیانوسیه) فعالیت کرد که در آن زمان یکی از سرسخت ترین طرفداران سرنگونی صدام حسین بود.
از زمان حمله شوروی به افغانستان در دهه 1970، خلیلزاد ارتباطات مهمی با آنچه واشنگتن در آن زمان مجاهدین افغان مینامید برقرار کرد و سیاست حمایت از آنها برای جلوگیری از پیشرفت کمونیسم را پیش گرفت. طالبان که در سال 1994 تأسیس شد ریشه در همین مجاهدین دارد. او با موفقیت، برای تامین موشکهای استینگر دوشپرتاب که در پیروزی مجاهدین افغان بر شوروی نقش مهمی داشت، لابی کرد.
خلیلزاد در دوران بوش پدر و اولین جنگ خلیج فارس به کار زیر نظر ولفوویتز ادامه داد. در دولت کلینتون، او در اندیشکده «رند» واشنگتن کار میکرد و با روی کار آمدن جورج دابلیو بوش به خدمات عمومی بازگشت و مدیریت تیم انتقالی پنتاگون را برعهده گرفت.
پس از حملات 11 سپتامبر 2001، مدافع تمامعیار جنگ به اصطلاح «علیه تروریسم» جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا شد. او بخشی از جنبش نومحافظهکار بود که از تغییر رژیم در کشورهایی مانند عراق، افغانستان و ایران از طریق نیروی نظامی حمایت میکرد.
پس از حملات 11 سپتامبر، وی هم در افغانستان و هم در عراق به عنوان نماینده ایالات متحده فعالیت و تأثیر بسزایی در ساختن دولت افغانستان تحت اشغال آمریکا داشت که در همه چیز از نظارت قانون اساسی این کشور گرفته تا استقرار سیستم ریاستجمهوری آن دخیل بود.
دولت ترامپ خلیلزاد را در سال 2018 به عنوان نماینده ویژه نظارت بر مذاکرات با طالبان معرفی کرد. او برای رساندن این طرح به هدف که همان خروج آمریکا از باتلاق جنگ افغانستان بود، گزینه مناسبی به نظر میرسید زیرا به دنبال حملههای پی در پی ایالات متحده، دولتهای اولیه در افغانستان و عراق را شکل داده بود و مهارت خود را در آوردن گروههای متفاوت روی میز مذاکره نشان داده بود.
نقش و عملکرد خلیلزاد در تحولات اخیر افغانستان
نتیجه این مذاکرات که در نوامبر 2018 به تشویق دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت آمریکا آغاز شد، پس از نُه دور مذاکره، توافق دوحه در فوریه 2020 بود که به امضای خلیلزاد و «عبدالغنی برادر» معاون سیاسی طالبان با حضور «مایک پامپئو» وزیر امور خارجه دولت ترامپ رسید. خلیلزاد کسی بود که آزادی «ملا عبدالغنی برادر» را از زندان پاکستان برای آغاز مذاکرات تضمین کرد.
وی با درخواست طالبان برای کنار گذاشتن دولت افغانستان از مذاکرات منتهی به توافق دوحه موافقت کرد، به رغم این که از قدرت انتخاب و اهرم لازم برای تعیین مذاکرهکنندگان برخوردار بود. در نتیجه، دولت غنی در طول مذاکرات به شدت به او مشکوک بود.
حقانی به خبرگزاری فرانسه گفت: او مذاکرات ضعیفی انجام داد، طالبان را جسور کرد و وانمود کرد که مذاکرات یک توافقنامه تقسیم قدرت را به همراه خواهد داشت، هر چند که طالبان قصد تقسیم قدرت را نداشتند.
«حسین حقانی» یکی از اعضای ارشد موسسه «هادسون» معتقد است که خلیلزاد به روسایجمهور پی در پی ایالات متحده که مشتاق عقبنشینی نیروهای خود از افغانستان بودند، میگفت که او یک توافقنامه صلح دارد، اما در واقع این یک تسلیم بود.
«کیت کلارک» از شبکه تحلیلگران افغانستان در گزارشی نوشت: خلیلزاد فقط یک تعهد قوی-این که آنها (طالبان) به ایالات متحده و متحدانش حمله نکنند - قائل شد و وعدههای طالبان برای کنار گذاشتن القاعده و دیگر گروههای مسلح بینالمللی و آغاز گفتوگو با دولت افغانستان مبهمتر بود.
به باور تحلیلگران، اگرچه این توافقنامه طالبان را مجبور به توقف حملات علیه نیروهای آمریکایی و ائتلاف کرد، اما صراحتاً آنها را ملزم به بیرون راندن القاعده یا توقف حملات علیه ارتش افغانستان نکرد. در عین این که ملاقات با «مایک پامپئو» وزیر خارجه وقت آمریکا برای آنها مشروعیت به همراه داشت، ضمن این که بحثهایی هم درباره حضور آنها در آمریکا برای دیدار با ترامپ مطرح بود.
ایالات متحده بدون آتشبس و حتی چارچوبی برای روند صلح در آینده، چیزی که برای محکم کردن حل و فصل پایان جنگ ضروری بود، افغانستان را ترک کرد. خلیلزاد در این بین به جای تأمین سازش از سوی طالبان در ماههای پس از توافق، فشارهای بیشتری را بر دولت افغانستان وارد و دولت را مجبور کرد تا هزاران زندانی طالبان را آزاد کند. در مجموع این توافق با توجه به زمانبدی خروج اعلام شده از سوی ترامپ و بعد بایدن، زمان و فضای کمی برای مانور دولت افغانستان باقی گذاشت.
دو روز قبل از 15 اوت (24 مرداد) که کابل به تصرف طالبان درآمد، «مایکل والتز» قانونگذار آمریکایی و کهنهسرباز جنگ افغانستان، در نامهای به بایدن، عملکرد خلیلزاد را مورد تردید قرار داد.
او نوشت: خلیلزاد مشاوره ضعیفی به شما ارائه کرده و استراتژی دیپلماتیک او به طرز چشمگیری شکست خورده است. با توجه به این فاجعه، نماینده (خلیلزاد) باید فوراً استعفا دهد یا از سمت خود برکنار شود.
در همان روز، خلیلزاد وقتی که دیگر کار از کار گذشته بود، در توییتی از طالبان خواست که جنگجویان خود را در حالی که به کابل نزدیک میشدند، عقب بکشد.
تردید درباره بیطرفی خلیلزاد
گرچه برخی از تحلیلگران به همین بسنده میکنند که اقدامات وی بالاخره پایانی بر جنگ دو دههای آمریکا در افغانستان بود، اما بسیاری معتقدند ماموریت او شکست خورد و در فوریه 2020 در دوحه توافقی را امضا کرد که در ایجاد آشتی و حل و فصل سیاسی ناکام ماند. طبق این باور، توافق حرکتی هوشمندانه از سوی طالبان برای کسب مشروعیت و اعتبار سیاسی بود.
برخی دیگر معتقدند که خلیلزاد برنامه سیاسی خاصی را برای ارتقاء منافع شخصی و خانوادگی خود دنبال میکرد.
گفته میشود طی ماهها مذاکرات در قطر، خلیلزاد با هیأت طالبان رابطه نزدیک برقرار کرده بود. تصاویری که از این مذاکرات منتشر شد و خلیلزاد را در حین لبخند زدن و دست دادن با مذاکرهکنندگان طالبان نشان میداد، باعث نارضایتی در افغانستان درگیر جنگ شد.
طبق این باور، در عین حال، معاملات تجاری قبلی وی با طالبان وجود دارد که صداقت و بیطرفی او را زیر سوال میبرد. خلیلزاد قبل از اینکه چهره تعیین شده ایالات متحده در امور افغانستان شود، در اواسط دهه 1990 به عنوان مشاور برای غول نفتی آمریکایی «یونوکال» کار و درباره معاملات با طالبان مذاکره میکرد. در آن زمان، او در مذاکرات با طالبان درباره احتمال ایجاد خطوط لوله گاز و نفت از طریق افغانستان شرکت کرد.
به نوشته پایگاه اینترنتی شبکه دولتی «تیآرتی» ترکیه، در سال 2014، منابع مالی خلیلزاد تحت تحقیقات اتریش قرار گرفت که به مسدود شدن حسابهای همسر وی در این کشور اروپایی بر اساس اطلاعات وزارت دادگستری ایالات متحده مبنی بر مشکوک بودن وی به پولشویی مربوط به فعالیتهای تجاری در عراق و امارات، منجر شد.
قبل از انتصاب وی به عنوان نماینده ایالات متحده در افغانستان، برخی از هموطنانش در افغانستان با امضای طوماری، وی را به «اقدامات قبلی با انگیزه قومیتگرایی» در اشاره غیرمستقیم به «حمایت وی از تسلط جامعه پشتون پس از حمله آمریکا»، متهم کردند.
«کمال عالم» از اعضای ارشد غیر مقیم اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک در گفتوگو با این شبکه ترکیهای، خلیلزاد را یکی از مسئولان هرج و مرج و ویرانیهای سراسر افغانستان خواند و افزود وی نباید پس از روشن ساختن جاهطلبیهای سیاسی خود در افغانستان، هرگز در مقام میانجی بین ایالات متحده و طالبان قرار میگرفت. گفته میشود که خلیلزاد میخواست در انتخابات 2009 افغانستان حامد کرزی را به چالش بکشد، اما مهلت ثبت نامزدی خود را از دست داد.
وی گفت: چگونه یک مقام آمریکایی میتواند بیطرف باشد وقتی نامزد ریاستجمهوری کشور دیگری به نام افغانستان میشود؟ در حالی که او یکی از شرکت کنندگان فعال در «بازی بزرگ افغانستان» بوده، به هیچوجه نمیتواند کار مشاور مستقل را انجام دهد.
طبق این گزارش، خلیلزاد همچنین برای پست وزیر خارجه آمریکا از سوی دولت ترامپ در نظر گرفته شد.
به باور این تحلیلگر، خلیلزاد نشاندهنده شکست شدید سیاست آمریکا در عراق و افغانستان در 15 سال گذشته است. به گفته وی، «بزرگترین شکست خلیلزاد دروغ گفتن به مردم و گفتن داستان متفاوت برای همه فقط به منظور جلب رضایت ترامپ بود زیرا ترامپ به او گفته بود فقط مرا از اینجا (افغانستان) خارج کن. به هیچ چیز دیگری اهمیتی نمیدهم.»
وی در اشاره به ادامه فعالیت خلیلزاد در دولت بایدن به عنوان نماینده آمریکا، گفت حتی پس از خروج شتابزده آمریکا، ارزش سیاسی خلیلزاد در واشنگتن افزایش مییابد زیرا او تنها مردی است که میتواند با طالبان صحبت کند.
انتهای پیام
حضور آقای رئیسی در خوزستان جلوهای از مردمی بودن است/ مطالبه دولت کنونی آمریکا همان مطالبه ترامپ است/ در افغانستان طرفدار «مردم» هستیم
حضرت آیتالله خامنهای فرمودند: دولت کنونی آمریکا هیچ فرقی با دولت قبلی ندارد. مطالبه اینها همان مطالبه ترامپ است و هیچ تفاوتی نکرده است. در پشت صحنه سیاست خارجی آمریکا یک گرگ درنده است که برخی مواقع به یک روباه حیلهگر تغییر میکند. نمونهاش وضعیت امروز افغانستان است.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، همزمان با ایام شهادت محمّدعلی رجایی و محمد جواد باهنر، رئیسجمهور و نخستوزیر شهید جمهوری اسلامی ایران و هفته دولت، رئیس جمهور و اعضای دولت سیزدهم، صبح امروز (شنبه 6 شهریور) با حضور در حسینیه امام خمینی (ره) با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
این نخستین دیدار دولت سیزدهم با مقام معظم رهبری است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار با تأکید بر لزوم استفاده کامل دولت از هر ساعت فرصت گذران خدمت به مردم، تمرکز دولت بر بازسازی «انقلابی، عقلانی و خردمندانه» در همه عرصههای مدیریتی کشور را ضروری خواندند و با اشاره به اولویت مسائل اقتصادی، نکات و توصیههای مهمی را درباره «مردمی بودن»، «عدالتورزی»، «فسادستیزی»، «احیای امید و اعتماد مردم» و «انسجام و اقتدار و اشراف دولت» بیان کردند.
ایشان همچنین آمریکا را در صحنه دیپلماسی، گرگی درنده و وحشی خواندند و با اشاره به اوضاع به شدت متأثرکننده افغانستان گفتند: جمهوری اسلامی در همه احوال طرفدار ملت مظلوم و مسلمان افغانستان است و روابط ما با دولتها، به روابط و رفتار آنها با ایران بستگی دارد.
حضرت آیتالله خامنهای در آغاز سخنانشان همه اعضای دولت را به قدردانی عمیق از توفیق خدمت توصیه کردند و با تشکر از اقدام سریع و بهموقع مجلس در بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی ابراز امیدواری کردند تشکیل دولت جدید، سرآغاز مبارکی برای ملت و کشور باشد.
ایشان با گرامیداشت یاد شهیدان رجایی و باهنر گفتند: مدت خدمت آن دو بزرگوار کم بود اما در همین مدت نشان دادند که با اخلاص و قصد خدمت به میدان آمدهاند و از روشهای مردمی و مجاهدتآمیز استفاده میکنند که این برای همه مسئولان درس بزرگی است.
رهبر انقلاب شرایط کشور را دشوار خواندند اما تأکید کردند: اگر تلاش شبانهروزی، مجاهدانه و خستگیناپذیر را همراه توکل و توسل به پروردگار سرمایه خود قرار دهید، قطعاً بر مشکلات فائق خواهید آمد.
رهبر انقلاب افزودند: همانگونه که به همه مسئولان گذشته گفتهام فرصت چهار سال خدمت به سرعت تمام میشود و نباید گذاشت حتی یک ساعت از این فرصت که متعلق به مردم و اسلام است، هدر برود. البته ضمن پرکاری و پشتکار مدام، نباید به خانواده بیتوجهی شود.
ایشان، حرکت بر ریل انقلاب و ایجاد تحرک انقلابی در همه بخشهای «مدیریت اقتصادی، سازندگی، خدمترسانی، سیاست خارجی، فرهنگ، آموزش و دیگر بخشها» را ضروری خواندند و در عین حال تأکید کردند: انقلابی بودن حتماً باید با عقلانیت و اندیشهورزی و خردمندی همراه باشد و این شیوه جمهوری اسلامی از آغاز بوده است.
رهبر انقلاب در تبیین نخستین توصیه مهم خود به دولتمردان، به جلوههای مختلف «مردمی بودن» اشاره کردند و افزودند: رفتن به میان مردم و گفتوگوی بی واسطه با آنها از ابعاد بسیار خوب مردمی بودن است که آقای رئیسی دیروز با سفر به خوزستان آن را نشان داد.
حضرت آیتالله خامنهای اتخاذ سبک زندگی مردمی، رفتار بیتکلف، دوری از اشرافیگری و پرهیز از نگاه از بالا به مردم را از دیگر جلوه های مردمی بودن برشمردند و گفتند: باید مشکلات و راهحلها را با مردم در میان گذاشت و ضمن پرهیز از بیان حرفهای غیر واقعی و ناامید کردن مردم، از آنها کمک فکری و عملی خواست.
«عذرخواهی سریع از مردم در مواقع بروز اشتباه» و بیان گزارش صادقانه و بدون مبالغه از فعالیت ها به مردم ، از دیگر روشهایی بود که رهبر انقلاب در بیان جلوههای مختلف مردمی بودن به آن اشاره کردند.
ایشان با توصیه به رئیس جمهور و اعضای دولت برای مطالعه دقیق فرمان بسیار مهم امیرمؤمنان به مالک اشتر افزودند: در این فرمان تاریخی، ابعاد مختلف بیان شده چرا که براساس اسلام، رابطه حاکمیت با مردم باید برادرانه و دوستانه باشد.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین «عدالتورزی» به عنوان دومین توصیه اساسی خود به دولتمردان، اساس ادیان الهی و مبنای تشکیل حکومت را اقامه عدل خواندند و افزودند: ما در این زمینه عقبیم و باید خیلی تلاش کنیم.
ایشان تأکید کردند: هر مصوبه، لایحه و تصمیم دولت باید «پیوست عدالت» داشته باشد و کاملاً مراقبت شود که این دستور یا تصمیم و مصوبه، به طبقات محروم و به عدالت ضربه نزند.
حضرت آیتالله خامنهای برخی روشهای رایج مدیریتی را نافی عدالت دانستند و افزودند: در توزیع یارانهها و هر مسئله دیگر باید به گونهای عمل کرد که فاصله طبقات محروم با طبقات برخوردار کم شود و هر چه ممکن است امکانات عادلانه توزیع شود.
«فسادستیزی و مقابله دقیق و جدی با فساد» توصیه مهم دیگر رهبر انقلاب به رئیسجمهور و دولت جدید بود.
ایشان گفتند: فسادستیزی مکمّل عدالتورزی است زیرا فساد و مظاهر آن از جمله ویژهخواری، برخورداری های بیجا و عزیزشدگان بی جهت، جزو بلاهای مهم ضد عدالت هستند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به مقابله آقای رئیسی با فساد در منصب ریاست دستگاه قضا گفتند: این کار خوب، امید مردم و محبوبیت ایشان را افزایش داد اما باید توجه داشت که جای اصلی مقابله با فساد و فسادستیزی قوه مجریه است تا زمینههای فساد از بین برود و اگر با وجود این مراقبتها، مواردی اتفاق افتاد آنگاه دستگاه قضا حتماً باید ورود و برخورد کند.
ایشان دولت را به حل موضوع تعارض منافع شخصی و عمومی در همه دستگاهها فراخواندند و افزودند: از جمله مظاهر فساد، تخلفات در اجرای سیاستهای اصل 44 است که اجرای صحیح آن میتوانست اقتصاد کشور را حقیقتاً شکوفا کند اما متأسفانه به طور صحیح اجرا نشد و فسادهایی در اجرای آن به وجود آمد.
رهبر انقلاب، سامانههای نظارتی و خدماتی را ابزارهای خوبی برای اشراف و هوشمندی دولت در مقوله نظارت بر عملکرد دستگاهها و مبارزه با فساد برشمردند و گفتند: مکرر توصیه کردهایم که این سامانه ها را تهیه و به هم متصل کنند اما این کار جلو نرفته است.
توصیه بعدی رهبر انقلاب، موضوع بسیار مهم «احیای اعتماد و امید مردم» بود.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است که متاسفانه تا حدی آسیب دیده است و راه ترمیم آن، «یکی شدن حرف و عمل مسئولان» است.
ایشان افزودند: باید در وعدهها و صحبتها بسیار مراقب بود و اگر وعدهای داده شد، حتماً به آن عمل شود زیرا دادن وعده و عمل نکردن به آن موجب سلب اعتماد مردم خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به قولها و دستورهای روز گذشته رئیسجمهور در سفر به اهواز، خاطرنشان کردند: باید دقت شود که این قولها حتماً محقق شود.
حضرت آیتالله خامنهای تاکید کردند: اگر وعدهای دادید و بواسطه برخی مشکلات، امکان تحقق آن میسر نشد این موضوع را به مردم توضیح دهید و از آنان عذرخواهی کنید تا اعتماد مردم خدشهدار نشود.
ایشان با اشاره به کثرت قانون و طرح و برنامه گفتند: یکی از مشکلات کشور، نبود پیگیری جدی است، بنابراین برای وعدهها، روز شمار تعیین شود تا پیگیری و در موعد محقق شوند.
رهبر انقلاب، «انسجام، اقتدار و اشراف دولت» را از دیگر مسائل مهم برشمردند و افزودند: انسجام دولت یعنی از درون دولت حرفهای مختلف بیرون نیاید و در عمل نیز همه دستگاهها با انسجام اقدام کنند، زیرا هرگونه نبود انسجام و اقتدار در دولت حالت رها شدگی امور را در مردم القاء میکند و مانع پیشرفت برنامهها و سیاستهای دولت خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنه ای، اشراف را به معنای اطلاع دقیق از بخشهای مختلف دولت دانستند و با اشاره به برنامه های آقای رئیسی برای ایجاد تحول در قوه مجریه خاطرنشان کردند: لازمه تحول و حرکت به سمت پیشرفت، قانونگرایی، شفافیت، انضباط مالی، جلوگیری از تعارض منافع و جدیت در انجام تصمیمها و مصوبات است.
ایشان «جوان سازی دولت» را یکی دیگر از الزامات تحول برشمردند و افزودند: جوانگرایی در بدنه و بخشهای میانی دولت موجب خواهد شد احساس انسداد در کشور از بین برود و همچنین ذخیره ارزشمندی برای مدیران ارشد و مجرب آینده فراهم خواهد کرد.
رهبر انقلاب یکی از نکات مهم در مقوله تحول را «استفاده از خرد جمعی و عقلانیت» دانستند و گفتند: در باب تحول باید از دیدگاههای نخبگان خارج از دولت بدون در نظر گرفتن بحثهای سیاسی و جناحی استفاده شود.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: این توصیهها باید تبدیل به برنامه عملیاتی شود تا تحول امکانپذیر شود و گرنه صرف نصیحت و اکتفاء به یادداشت کردن فایدهای ندارد.
رهبر انقلاب سپس به بیان سرفصل اولویتهای کاری کشور پرداختند و گفتند: مهمترین اولویت کشور ابتدا اقتصاد و بعد از آن، فرهنگ و رسانه و علم است. البته یک موضوع فوری هم وجود دارد که عبارت است از کرونا و سلامت مردم.
ایشان با اشاره به تلاشهای خوبی که در دولت گذشته در موضوع سلامت از جمله واکسن و واردات آن انجام شد، موضوعات مربوط به درمان، پیشگیری، مراقبت و غربالگری و واکسیناسیون عمومی را بسیار مهم برشمردند و گفتند: یکی از موارد ضروری، قرنطینه هوشمند و مراقبت جدی در بخش مربوط به مرزها و جلوگیری از ورود گونههای جدید بیماری است.
رهبر انقلاب اسلامی به وظایف مردم برای مقابله با بیماری کرونا نیز اشاره و خاطرنشان کردند: مردم باید چهار مسئولیت یعنی «ماسک زدن»، «رعایت فاصله»، «اهمیت به تهویه و گردش هوا» و «شستشوی دستها با صابون» را قبول کنند و قطعاً رعایت این موارد در کاهش تلفات سنگین کنونی مؤثر خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای درخصوص موضوع اقتصاد به عنوان یکی از اولویت های اصلی کشور، «تورم بالا، کسری بودجه، مسائل معیشتی مردم، کاهش ارزش پول ملی، کاهش قدرت خرید مردم، مسائل فضای کسب و کار و نظام بانکی» را از مشکلات مهم اقتصادی برشمردند و افزودند: باید برای حل هر یک از این مشکلات برنامهریزی شود و در مرحله بعد، مسئولان اقتصادی دولت هماهنگ عمل کنند که این هماهنگی یکی از مصادیق انسجام دولت است.
ایشان گفتند: اینکه آقای رئیسجمهور، معاون اول را مسئول هماهنگی بخش اقتصادی دولت کردهاند، کار بسیار مهمی است و امید میرود به خوبی محقق شود اما اگر اختلاف نظری هم پیش آمد نباید آن را به میان مردم کشاند زیرا تأثیر خود را بر محیط اقتصادی خواهد گذاشت.
رهبر انقلاب اسلامی توجه به پیشرانهای اقتصادی و به حرکت درآوردن آنها همچون بخش مسکن، صنایع فولاد، خودروسازی و بخش های انرژی و پتروشیمی را بسیار ضروری خواندند و بر لزوم هماهنگی متولیان این بخشها تأکید کردند.
حضرت آیتالله خامنهای درخصوص کنترل نظام بانکی به موضوع خلق پول و تولید نقدینگی اشاره کردند و گفتند: صاحبنظران اقتصادی معتقدند خلق پول باید در نسبت با تولید انجام شود و اگر این نسبت وجود نداشت، جلوی خلق پول گرفته شود که اگر در این زمینه درست اقدام شود، نتیجه آن جلوگیری از تورم، رونق تولید و اشتغال و تقویت قدرت پول ملی خواهد بود.
ایشان در زمینه اقتصاد با تأکید بر همت، تدبیر و کار جهادی، دو نکته مهم را گوشزد کردند: 1- برای حل مشکلات اقتصادی به دنبال راهحلهای موقتی و مُسکّن نروید و پیگیر راهحلهای اساسی باشید. 2- حل مشکلات اقتصادی را موکول به رفع تحریمها نکنید و برنامهریزیها برای رفع مشکلات با فرض وجود تحریمها انجام شود.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه با تأکید بر اهمیت مسئله «فرهنگ و رسانه»، ساختار فرهنگی کشور را دارای اشکال و نیازمند بازسازی انقلابی خواندند و افزودند: حرکت انقلابی یعنی حرکتی بنیانی، خردمندانه، عاقلانه و برخاسته از اندیشه و حکمت، نه حرکت بیهوا و بیحساب.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به نقش زیربنایی و نرامافزاری فرهنگ، بسیاری از خطاها مانند اسراف، تقلید کورکورانه و سبک زندگی تجملاتی را ناشی از ریشههای فرهنگی دانستند و با تأکید بر ضرورت اصلاح این انحرافها با استفاده از ابزارهای فرهنگی، گفتند: ابزارهای فرهنگی و هنری مانند سینما، رسانههای صوتی و تصویری، مطبوعات و کتاب را واقعاً شکوفا کنید.
ایشان با ابراز خرسندی از رویش لشکر عظیمی از جوانان علاقهمند در حوزه فرهنگ، بخشهای فرهنگی دولت را موظف به حمایت هوشمند از این جوانان و طرحهای ابتکاری آنان خواندند و خاطرنشان کردند: استعدادهای جوان را کشف، و آزادی آنها را در چارچوب قانون تضمین کنید، البته با فساد اخلاقی و فساد در زمینه فرهنگ نیز بدون رودربایستی مقابله کنید.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: راه اصلی مواجهه با جنگ نرم دشمن، حمایت از حرکتهای صحیح در زمینه فرهنگ و تشویق آنها، و ایستادن در مقابل حرکتهای غلط است، چرا عرصه فرهنگ و رسانه آوردگاهِ «صلاح و فساد، و حق و باطل»، و عرصهی جنگ فرهنگی با گسترشدهندگان فساد در دنیا است.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان، مسئله مهم و پر تأثیر سیاست خارجی را مورد توجه قرار دادند و با تأکید بر لزوم تحرک مضاعف در سیاست خارجی، گفتند: جنبه اقتصادی در دیپلماسی باید تقویت شود و همچنانکه در بسیاری از کشورها شخص رئیسجمهور دیپلماسی اقتصادی را دنبال میکند، باید دیپلماسی اقتصادیِ کشور با این نگاه تقویت شود.
ایشان گسترش تجارت خارجی با 15 کشور همسایه و همچنین بسیاری دیگر از کشورهای جهان به جز یکی دو مورد را ضروری و امکانپذیر دانستند و تأکید کردند: دیپلماسی را تحت تأثیر و متصل به مسئله هستهای نباید قرار دارد زیرا هستهای موضوع جداگانهای است که باید به شکل مناسب و شایسته کشور حل شود.
رهبر انقلاب در همین زمینه افزودند: آمریکاییها در قضیه هستهای واقعاً وقاحت را از حد گذراندهاند و با وجود آنکه جلوی چشم همه از برجام خارج شدند، اکنون جوری صحبت و طلبکاری میکنند که گویا جمهوری اسلامی از برجام و تعهداتش خارج شده است، در حالیکه تا مدتها پس از خروج آمریکا، کاری از طرف ایران انجام نشد و پس از مدتی و با اعلام و با توجه دادن، برخی از تعهدات و نه همه آنها کنار گذاشته شد.
ایشان سهم کشورهای اروپایی همراه آمریکا در کارشکنی و بداخلاقی را کمتر از آمریکاییها ندانستند و خاطرنشان کردند: آنها هم مانند آمریکا هستند اما در مقام زبانبازی و حرف زدن همیشه طلبکارند، گویا این ایران بوده است که مدتها مذاکره را مسخره کرد و زیر پا گذاشت.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: دولت کنونی آمریکا هیچ فرقی با دولت قبل ندارد زیرا چیزی که در هستهای از ایران مطالبه میکند، با یک زبان دیگر همان چیزی است که ترامپ مطالبه میکرد و آن روز مسئولان دولتی با تأکید بر عاقلانه نبودن، پذیرش آن را ممکن نمیدانستند.
رهبر انقلاب، آمریکاییها را در پشت صحنه دیپلماسی و در پس لبخند و حرفهای حق به جانب، گرگهای وحشی و درنده خواندند و افزودند: البته گاهی نیز مانند روباه حیلهگر هستند که مظهر آن وضعیت امروز افغانستان است.
حضرت آیتالله خامنهای، افغانستان را کشور برادر، همزبان، همدین و همفرهنگ ایران خواندند و با ابراز تأسف عمیق از مشکلات مردم از جمله حادثه روز پنجشنبه فرودگاه کابل، گفتند: این مشکلات و سختیها کار آمریکاییها است که 20 سال کشور را اشغال و انواع ظلم را به مردم آن تحمیل کردند.
بمباران مجالس عروسی و عزا، کشتار جوانان، زندانی کردن بیدلیل بسیاری از مردم و افزایش دهها برابری تولید مواد مخدر، بخشی از آثار منفی حضور آمریکاییها در افغانستان بود که رهبر انقلاب به آنها اشاره و گفتند: آمریکا یک قدم هم برای پیشرفت افغانستان برنداشت و افغانستانِ امروز اگر از لحاظ پیشرفتهای مدنی و عمرانی از 20 سال قبل عقبتر نباشد، جلوتر نیست.
ایشان با اشاره به خروج فضاحتبار آمریکاییها و انتقال همکاران افغانستانی آنها به مناطق دارای وضعیتی بدتر از افغانستان، در خصوص موضع جمهوری اسلامی ایران، تأکید کردند: ما طرفدار ملت افغانستان هستیم چرا که دولتها همچون گذشته میآیند و میروند اما ملت افغانستان است که باقی میماند و نوع رابطه ایران با دولتها نیز بستگی به نوع رابطه آنها با ایران دارد. از خداوند خیر و نجات از این وضع را برای مردم افغانستان مسألت میکنیم.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان سخنانشان با دعا برای توفیق ملت ایران و دولت جدید گفتند: امیدواریم با عمل به آنچه گفتهاید، مردم را از مشکلاتشان خلاص و آنها را از خود راضی کنید.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، رئیسجمهور در سخنانی با تشکر از مجلس شورای اسلامی در همکاری با دولت در مرحله بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی، رسیدگی به مسئله «کرونا» و «حل مشکلات اقتصادی و معیشتی» را اولویتهای اصلی دولت سیزدهم برشمرد.
حجتالاسلام والمسلمین رئیسی، تسریع در واکسیناسیون عمومی و تأمین داروهای مورد نیاز مردم را برنامه مهم دولت خواند و با اشاره به چالشهای اقتصادی فراروی دولت از جمله کسری بودجه بسیار بالا گفت: حل مشکل تورم و تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز، دو اولویت دیگر دولت در زمینه مسائل اقتصادی است.
رئیس جمهور با اشاره به تجربه دولتهای گذشته، بر ضرورت شناخت ضعفهای دولتهای قبل و عبرت گرفتن از آنها از جمله لزوم پرهیز از دلبستن به بیگانگان و همچنین استفاده از تجارب مثبت و مفید دولتهای قبل تأکید کرد.
انتهای پیام/
از قضا آقای رئیس جمهور واژه را درست ادا کرده است
اخیرا کلیپی از دکتر رئیسی در صحن مجلس شورای اسلامی دست بهدست میشود که تهیهکنندگان کلیپ قسمتی از سخنان ایشان در خصوص معرفی وزیر کشور و تعریف از وی با عبارت «تدبیر المدن» را برجستهسازی و با استفاده سواد اندک رسانهای و علمی خود اقدام به تخریب آقای رئیس جمهور کردند.

به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، اخیرا کلیپی از آقای رئیسی در صحن مجلس شورای اسلامی دست بهدست میشود که تهیهکنندگان کلیپ قسمتی از سخنان ایشان در خصوص معرفی وزیر کشور و تعریف از وی با عبارت «تدبیر المدن» را برجستهسازی و با استفاده سواد اندک رسانهای و علمی خود و با هدف تخریب آقای رئیس جمهور،کلمه مدن را با «مدون» اشتباه گرفتهاند و متاسفانه مخاطبان نیز بدون توجه به معنای اصلی کلمه این کلیپ را بازنشر میدهند.
کلمه «مدن» به ضم میم و دال جمع کلمه مدینه و به معنی شهرها است، امروزه در علوم انسانی «تدبیر المدن» یعنی همان «مدیریت حکمرانی» و یکی از علوم امروزی و نوین است که آشنایی با آن یکی از شرایط اخذ سمتهای مرتبط است.
این واژه از قدیمالایام مورد استفاده قرار گرفته و یکی از شرایط فرمانروا به شمار رفته است.
تدبیر داشتن در کتب اندیشمندان قدیمی همچون ابنخلدون، خواجه نصیرطوسی در اخلاق ناصری، ابن سینا در نه رساله «اقسام العلوم» رساله پنجم ابونصر فارابی و حتی در نظریات ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخوس» و افلاطون در «جمهوریت» در مورد اخلاق و سیاست به عنوان یکی از شرایط فرمانروا ذکر شده است که در ترجمه عربی به عبارت «تدبیر المدن» برگردانده شده است، شیخ بهایی در «جامع عباسی» هم از این واژه در سیاست حکمرانی استفاده کرده است.
«ابن میثم» در شرح کلام حضرت علی (ع) درباره صفات حاکم، صراحتا به کلمه «تدبیر المدن» به عنوان یکی از شرایط حاکم اشاره میکند:
.... ابنمیثم در شرح این سخن در کتاب شرح نهجالبلاغه ابن میثم بحرانى ج 3 ص 34، مکتب الاعلامالاسلامى مینویسد:
"اقوى الناس علیه وهو الاکمل قدرة على السیاسة والاکمل علما بمواقعها وکیفیاتها تدبیر المدن و الحروب و ذلک یستلزم کونه اشجع الناس».قویترین مردم در امور حکومتى یعنى کاملترین بر امور سیاسى و کاملترین به مسائل سیاسى و کیفیت آن و چگونگى تدبیر شهرها و جنگها، مستلزم آن است که حاکم اسلامى شجاعترین مردم نیز باشد. «مقاله شرایط و صفات حاکم از دیدگاه امام علی (ع) نوشته علیاکبر ذاکری»
در روزنامه ایران شماره 5391 مورخ 27 خرداد 1392 نیز مقالهای با همین نام «تدبیر المدن» در خصوص فلسفه سیاسی چاپ شده است.
نهایت کلام آنکه آقای رئیس جمهور از این واژه کاملا علمی و دارای سابقه پژوهشی زیاد به خوبی و در جای خودش استفاده کرده و اصل استفاده از فرهنگ غنی فارسی را رعایت کرده است.
آنچه سواد علمی و احاطه کلامی رئیس جمهور را نشان داده است در مقابل سواد اندک و بیاطلاعی منتقدان ناآگاه و خبث طینت و پلیدی مخالفان را آشکارتر کرده است.
============================
حسین شعبانی کارشناس ارشد حقوق و قضا
============================
انتهای پیام
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
ناوگان انگلیسی تحت فرماندهی دریاسالار «سر جفری اربونوب»»در ساعت 4 بامداد سوم شهریور، کشتیهای ایرانی را در بندر شاهپور غافلگیر و به سختی بمباران کرد. در همان ساعت نیروی موتوریزه امپراتوری بریتانیا مرکب از نیروی هندی و انگلیسی در بندر شاهپور پیاده شده و به سمت اهواز و آبادان شروع به پیشرفت نمودند. قسمت دیگری از نیروی هندی انگلیسی در همان تاریخ از راه خانقین و قصر شیرین شروع به تعرض در داخل ایران نمودند.
نیروهای شوروی هم در همان ساعت 4 بامداد سوم شهریور از راه جلفا و ماکو و سایر نقاط سرحدی و سواحل دریای خزر به داخل خاک ایران هجوم آورده و ارتش را به طرز بیسابقه غافلگیر نمودند.
ارتش ایران بنا به دستور رضاخان تسلیم شد اما قوای متفقین بازهم از زمین و هوا و دریا شهرهای ایران را مورد حمله قرار دادند و علاوهبر خرابیهای بسیار، دهها تن از هموطنان را به خاک و خون کشیده، کشته و زخمی کردند.
به این ترتیب ارتش صد و بیست هزار نفری ایران که با میلیاردها ریال هزینه از مالیات بیوه زن، دهقان زحمتکش، کارگران و کارمندان تأمین شده بود، ظرف 4 روز چون گلوله برفی ذوب شد و از بین رفت و به دنبال آن فرمانده کل قوایش یعنی رضاخان به اسارت و تبعید به جزیره موریس فرستاده شد. ارتشی که فقط برای سرکوبی مردم و عشایر و زحمتکشان به وجود آمده بود، سه روز نتوانست حالت دفاعی به خود بگیرد، یا عقب نشینی کرد یا فرار.
اگرچه این ارتش رضاخانی در سرکوبی ملت ایران و تحکیم حکومت کودتا و تعمیق اختناق و دیکتاتوری موفقیت بسیاری داشت اما همین ارتش در شهریور سال 1320 قادر به کمترین مقاومت در برابر هجوم بیگانه و دفاع از کشور نبود.
سپهبد امیراحمدی از فرماندهان ارتش رضاخان در خاطراتش، فروپاشی ارتش شاهنشاهی و فرار افسران و امیران آن را پس از آغاز حمله متفقین اینگونه شرح میدهد:
«در همه جا ارتش ایران، بدون استثناء، این عمل را کرد که فرماندهان قشون تا آنجا که توانستند نقدینه و اشیاء سبک وزن قشون را با خود برداشته و فرار کردند و سایر افسران و درجهداران و افراد هم اسلحه و مهمات و آذوقه موجود را برداشته و به این و آن فروختند. و اگر در چند نقطه هم زد و خورد شد، قابل بحث و نقل نیست.»1
سپهبد امیراحمدی در بخش دیگری از خاطرات خود، روحیه رضاشاه و افسران را پس از متلاشی شدن ارتش اینگونه روایت میکند:
«.... متوجه شدم که سربازخانه متلاشی شده و فرماندهان نالایق و ناصالح سربازها را لخت کرده و از سربازخانهها بیرون کردهاند...رضاشاه درنظر گرفته بود که شبانه به جانب اصفهان حرکت کند، ولی افسران ارشد و امراء ارتش همینکه بوی جنگ شنیدند، هر یک از گوشهای فرار کردند و رضاشاه در قصر سعدآباد درصدد حرکت به اصفهان بود که افسران با عجله تمام به فرار میپرداختند. وقتی من اول شب به باشگاه افسران رفتم، عدهای از افسران عالی رتبه را دیدم که آخرین چاره را فرار میدانستند. گفتم این مردم سالها از ما نگهداری کردند و به ما احترام گذاشتند برای چنین روزی و اکنون اگر شما هم فرار کنید، لکه ننگی بر دامان تاریخ این مملکت خواهید گذاشت...» 2
با کنار کشیدن و تسلیم ارتش رضاخان، سربازان بیگانه از چند جبهه خاک میهن ما را لگدکوب چکمههای خود کردند و هیچ ارتش و نیروی نظامی نبود تا در مقابل آنها بایستد. حتی آن نیروهای ایلیاتی و عشایری مانند تنگستانیها و دشتستانیها که در طی جنگ جهانی اول علیرغم مجهز نبودن به سلاح کافی و پیشرفته اما مردانه در مقابل تجاوز بیگانه ایستادند و به شهادت رسیدند، دیگر وجود نداشتند. چرا که طی سالهای حاکمیت رضاخانی به دستور انگلیس و توسط رضاقلدر، قلع و قمع شده بودند تا دیگر نیرویی نباشد در برابر هجوم خارجی و بیگانه ایستادگی و مقاومت نماید. با ورود ارتشهای بیگانه در شهریور 1320، سرزمین ایران عملا بهاشغال خارجی درآمد.
مجموعهای از اسناد موجود در آرشیو مجلس شورای اسلامی درباره جنگ جهانی دوم، اختصاص دارد به خساراتی که ارتش و نیروهای متفقین به مردم عادی، کسبه، بازرگانان و اهالی کوچه و بازار وارد آوردند. این نیروها غالبا با اتومبیلهای خود، مردم را زیر گرفته یا به طرفشان شلیک کرده و یا به انحاء مختلف این افراد را به قتل رساندند. بسیاری از این اسناد که به صورت عریضه و شکایت تنظیم شده، هیچگاه مورد رسیدگی قرار نگرفت و سالهای طولانی در آرشیو مجلس شورای ملی آن زمان، وزارت کشور و یا نهادها و ارگانهای دیگر باقی ماند.3
اگر لطمات این آسیبها بررسی شود، مشاهده میگردد عمده کسانی که در این حوادث به قتل رسیدند، خودشان سرپرست خانواده بوده یا چندین خانواده را سرپرستی میکردند و به غیر از آن هم یک آمار مفصلی به عنوان درماندگان و کسانی که احتیاج به کمک داشتند به آمارهای عاجزین دولت اضافه شد.4
در گزارش وزیر کشور وقت به وزارت امور خارجه در سال 1322 یعنی دو سال پس ازاشغال ایران توسط متفقین، مجموعهای از جنایات و تعرضات و آزار و اذیتهای مردم توسط ارتشهای متفقین به ویژه نیروهای آمریکایی فقط در ماه اردیبهشت همان سال 1322 ذکر شده است. مجموعهای از ضرب و شتم مردم توسط سربازان آمریکایی، تعرض به ناموس مردم از طریق ربودن زنها و دست درازی کردن به آنها، چاقوکشی در ملاء عام توسط سربازان مست آمریکایی، مجروح نمودن رهگذران، تصادف و زیر گرفتن مردم که منجر به ضرب و جرح شده و... یعنی کلکسیون شنیعی از رفتار غیر انسانیاشغالگران و ارتشهای بیگانه به خصوص آمریکاییان در شرایطاشغال و تصرف سرزمین دیگران در این گزارش ارائه شده است. در بخش انتهایی گزارش یاد شده خطاب به وزیر امور خارجه آمده:
«... به طوری که ملاحظه میفرمایند، سوء رفتار و مزاحمت سربازان آمریکایی و ارتکاب آنها به قتلهای عدیده و مخصوصا تجاوز به خانههای مردم بیش از همه جالب توجه و مایه بسی تاسف است...»
اردیبهشت 1322
وزیر کشور 5
وقتی قوای روس و انگلیس و آمریکا وارد خاک ایران شدند، در تهران و سایر شهرهای ایران برای خود، محل استقرار بوجود آوردند. بسیاری از ادارات و سربازخانهها و بیمارستانها در اختیار آنها قرار گرفت و غذا و خوراک خود را از شهرهای مختلف ایران تامین کردند. در واقع قوت و غذای مردم ایران برای تغذیه آنها اختصاص یافت.
از همین روی دو ماه بیشتر طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی شد. گرانی سرسام آور، سراسر مملکت را در بر گرفت به طوری که در سالهای 1321 و 1322 عده زیادی از مردم براثر فقر مردند و همه روزه در خیابانهای شهرها، شاهدان و رهگذران، عدهای را میدیدند که از بیماری جان میدهند. این وضع تا پایان جنگ در ایران ادامه داشت.
بر روی جادههایی به طول 27 هزار کیلومتر از سرزمین ایران، قسمت اعظم کمکهای متفقین به شوروی حمل شد. در مدتی کمتر از 4 سال جمعا بیش از 5 میلیون تن کالا از طریق جادههای شوسه ایران به شوروی انتقال یافت.
متفقین تمامی وسائل حملونقل خصوصی، دولتی ونظامی ایران را به تصرف خود درآورده بودند. آنها تمامی کامیونهای موجود،تانکرهای نفتکش، اتوبوسهای مسافری و حتی اتوبوسهای شهری را نیز متصرف شدند. تعداد کامیونهای غیر ارتشی متصرفی متفقین به 3000 دستگاه میرسید. متفقین شبکه راه آهن ایران را هم در اختیار خود گرفتند.6
محمد خان ملک یزدی در کتاب «ارزش مساعی ایران در جنگ» درباره خسارات راه آهن ایران مینویسد:
«... راه آهن ایران در جنگ جهانی دوم... 3 میلیون و 619 هزار و 728 تن مهمات به سوی شوروی حمل کرده و... یک میلیارد و 78 میلیون و 948 هزار ریال به این راه آهن خسارات وارد آمده است...»7
اشاعه بیماریهای واگیردار و خطرناک از دیگر ره آوردهای ارتشهای متفقین برای ایران در طولاشغال این سرزمین بود. آنها انواع و اقسام بیماریهای مسری همچون وبا و تیفوس و آنفولانزا و... را برای ایرانیان به ارمغان آورده و با قبضه کردن بیمارستانها و سیستم بهداشت و درمان کشور برای سربازان خود، راههای علاج را از هموطنان ما دریغ کرده و به این ترتیب میلیونها نفر را به کام مرگ فرستادند.
در آرشیوهای مختلف، آمار گوناگونی از این قتلها و کشتارها و همچنین مرگ و میری که از طریق جنگ جهانی دوم برای ملت ما به ارمغان آمد ارائه شده که رقمهایی بیش از 5 تا 6 میلیون نفر تلفات را نشان میدهد.8
به استناد پیمان تحمیلی اتحاد سه جانبه، انگلیسیها، اداره سانسور تشکیل داده و برای تمام درخواستهای خودشان در این زمینه به دولت ایران، دستورالعملهای لازم را اعلام کرده و سانسور شدیدی را در عرصههای مربوطه برقرار کردند. البته پیش درآمد آن، در اختیار گرفتن خطوط تلگراف و تلفن بود.
سفیر انگلیس با گستاخی و جسارت تمام از نخستوزیر ایران میخواست اخبار جنگ را در روزنامهها و نشریات ایران سانسور کند تا مطلب یا خبر و گزارشی علیه دولت متبوعش منتشر نشود. برقراری سانسور و خفقان در جامعه ایران تحتاشغال به آنجا رسید که به وزارت کشور و شهربانیها دستور دادند تمامی دستگاههای گیرنده رادیو را از اماکن عمومی و حتی اتومبیلهای شخصی جمعآوری کنند تا کاربران این دستگاهها، ایستگاههای رادیویی مخالفان متفقین را نگرفته و اخبار آنها را گوش ندهند. از همین روی شهربانی به طور گسترده اقدام به جمعآوری رادیوها از اتومبیلها و قهوه خانهها و سایر اماکن نمود.
در نهایت، متفقین، ایران را «پل پیروزی» اعلام کردند ولی امروز حتی در مکتوبات و نوشتهها و آرشیوهایشان، آثار آن پل پیروزی را هم حذف کردهاند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مجموعه مستند «اشغال» – قسمت 17 – شبکه خبر – مردادماه 1390
2- همان
3- آرشیو کتابخانه مجلس شورای اسلامی – اسناد جنگ جهانی دوم – عریضهها و نامههای مردم
4- اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم (4 جلد) – مرکز پژوهش و اسناد ریاستجمهوری– نشر خانه کتاب- چاپ اول- اردیبهشت 1390
5- اسنادی ازاشغال ایران در جنگ جهانی دوم (جلد چهارم) – پیشین – صفحه 16 و 17
6-همان
7- ارزش مساعی ایران در جنگ- محمد خان ملک یزدی- کتابخانه موسسه اطلاعات- دی ماه 1324- صفحه 170
8- اسنادی ازاشغال ایران در جنگ جهانی دوم (4 جلد) - پیشین
.: Weblog Themes By Pichak :.