پهلوی دوم: بحرین، دیگر مروارید ندارد پس مال خودتان! 23 مرداد سال 1350 شمسی، بحرین اعلام استقلال کرد. از کجا؟ از ایران. با اجازه کی؟ با اجازه انگلیس و محمدرضا پهلوی. بدون اجازه کی؟ بدون اجازه مردم ایران و مردم بحرین. ماجرا از چه قرار بود؟ پهلوی دوم: بحرین، دیگر مروارید ندارد پس مال خودتان! همین دیروز| گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: داستان از آنجا شروع شد که از اوایل دوره قاجار، انگلیس بحرین را اشغال کرد. بهانهاش این بود که دزدان دریایی، امنیت تجارت در خلیج فارس را مختل میکنند و برای مقابله با دزدی دریایی باید در جزیرهها نیرو داشته باشد. انگلیس آنموقع ناوگان مجهزی هم در خلیج فارس داشت و حکومت قاجاری در هیچدورهای نه از نظر نظامی توان مقابله با انگلیس را داشت و نه از نظر سیاسی. تا آخر دوره قاجار همینطوری بود و بود و اعتراض و پیغام و نامه و خواهش و هیچی تأثیری نداشت در وضعیت بحرین. معلوم است انگلیسیها بیکار هم ننشسته بودند و حاکمان بحرین را بهنفع خودشان تغییر میدادند. از سال 1199 شمسی نیز با حاکمان خودسر بحرین قرارداد امضاء کرده بودند و عملا بحرین تحتالحمایه انگلیس شده بود. تصویری از یک نقشه قدیمی مربوط به امپراتوری عثمانی که بحرین را منطقهای بزرگتر و متعلق به ایران نشان میدهد. بحرین، هزاران سال جزو خاک ایران بود تلاشهای بینتیجه قاجار و پهلوی بحرین که یک جزیره بزرگ و بیش از 30 جزیره کوچک دارد، همیشه تاریخ و حتی پیش از ورود اسلام به ایران جزو ایران بوده و تا اوایل دوره قاجار هم حاکمانش را حکام ایالت فارس تعیین میکردند. بحرین جزیرهای نفتخیز است و به صید مرواریدهای اعلاء شهرت داشت و در مسیر تجارت و دریانوردی جهانی قرار داشت و بخشی از اراضی استراتژیک ایران محسوب میشد. معلوم است که ایرانیها و نمایندگان مجلس و برخی دولتمردان همواره به این اشغال اعتراض داشتند و تاریخ را انباشتند از اعتراضها و سخنرانیها و دادخواهیهای سیاسی نسبت به اشغال بحرین. تاریخ میگوید تا پیشاز سال 1300 شمسی دولتهای قاجاری 11 بار برای بازپسگیری بحرین به روشهای مختلف تلاش کردند که بهدلیل کارشکنی انگلیس ناکام ماند. وضعیت بحرین همچنان بلاتکلیف ماند و در دوره پهلوی اول که هیچی و در دوره پهلوی دوم 2 بار بهصورت جدی شد. یکبار هنگام ملیشدن صنعت نفت در اوایل دهه 30 شمسی که دولت مصدق ادعا کرد بحرین را پس خواهد گرفت و یکبار دیگر در سال 1336 شمسی که مجلس شورای ملی تصویب کرد که بحرین استان چهاردهم ایران است. بحرین در نقشه؛ هنگامی که استان چهاردهم ایران معرفی میشد بحرین دیگر مروارید ندارد! در این سالها پهلوی دوم نیز مدام و مدام درباره لزوم بازگرداندن بحرین به ایران سخن میگفت و در روزنامهها مطلب و سخنرانی چاپ میکرد و هیچی! انگلیس بحرین را پس نداد که نداد. گذشت تا اینکه از اواسط دهه 40 شمسی معلوم نیست پهلوی دوم یک هو چی شد که دیگر مثل سابق لااقل در مقام حرف، مدافع سرسخت بازپسگیری بحرین نبود و در یک مصاحبه با روزنامه گاردین در سال 1345 حرف عجیبی زد: «بحرین با توجه به اینکه ذخایر مروارید در سواحل آن به پایان رسیده است، از نظر ایران اهمیتی ندارد»! در دهه 40 شمسی چون اعلام شده بود انگلیس از سال 1350 بهتدریج نیروهایش را در منطقه کاهش خواهد دهد، صحبتهایی بود مبنیبر اینکه بحرین به ایران بازخواهد گشت ولی پهلوی دوم اصلا معلوم نبود چه در سر دارد و در سال 1347 نیز اعلام کرد که تمایلی به بازگشت بحرین ندارد و یک اِفِه دیپلماتیک هم آمده بود که به زور متوسل نخواهد شد و نتیجه همهپرسی در بحرین برای پیوستن یا نپیوستن به ایران را میپذیرد! گزارش نشریه دوره پهلوی درباره رهبری مبارزه برای نجات بحرین. پهلوی دوم مدام در رسانهها خود را قهرمانی ملی برای بازپسگیری بحرین معرفی میکرد ایران تبریک گفت، شوروی اعتراض کرد! پشت پرده صحبت از این بود که ایران، بحرین را بیخیال شود و انگلیس هم جزیرههای تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی را که پس از جنگ جهانی اول اشغال کرده بود، خالی کند. عاقبت، پهلوی دوم در همراهی با انگلیسیها کار را سپرد به سازمان ملل و یک نمایش سیاسی اجرا شد که بله، مردم بحرین چه میگویند؟ در سال 1349 شمسی نیز به جای همهپرسی رفتند و از حدود 40 خانواده که طرفداران حاکم خودخوانده بحرین بودند «نظرسنجی» کردند و به سازمان ملل گزارش دادند که مردم بحرین طرفدار استقلال هستند. باقی گزینههای نظرسنجی چه بود؟ پیوستن به ایران یا تحتالحمایه انگلیس باقیماندن. سال 1350 هم دولت پهلوی اعلام کرد از حاکمیت بحرین چشم پوشیده و بحرین هم اعلام استقلال کرد. پهلوی دوم در سخنانی عجیب گفت که بحرین دیگر مروارید ندارد و برای ایران مهم نیست! قسمت تلخ ماجرا اینکه دولت پهلوی نخستین دولتی بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت و تبریک گفت و «اسدالله علم»، وزیر دربار پهلوی در خاطراتش نوشته «شوروی به دلیل رقابت با انگلیس به جدایی بحرین از ایران اعتراض کرد» و نوشته «شاه هیچ اعتراضی درباره بحرین را نمیپذیرفت و به صراحت گفته بود این بحث و جدلها در شأن من نیست» و نوشته هنگام اعلام خبرهای مربوط به استقلال بحرین از رادیو «گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گویی هماکنون بحرین را فتح کردهایم». اعتراضها به جدایی بحرین از ایران در ایران به جایی نرسید و در بحرین سرکوب شد و تمام. این بود دفاع از تمامیت ارضی ایران بهسبک پهلوی دوم!
.: Weblog Themes By Pichak :.