عمده اتکای این خدمت‌رسانی به بودجه‌های دولتی است و حمایت‌هایی که دولت می‌کند. البته عرض کردم سرانه این حمایت برای هر طلبه حدود 4 میلیون تومان در طول یک سال است که نصف آن هم به بیمه پایه برمی‌گردد نصف دیگر هم صرف هر طلبه در سال می‌شود. حالا مقایسه کنید با حقوق تمام شده یک کارمند در یک ماه که بین 6 تا 7 میلیون تومان است! آن وقت ما سالانه 2 میلیون تومان برای هر شهروند طلبه­ از دولت می‌گیریم. یعنی 4 میلیون که نصف آن بیمه است. 2 میلیون تومان در سال با حجم انتظاری که از حوزه است نمی‌خواند و تناسبی ندارد! مثل این­که یک نفر را بیاوریم و بگوییم شما فلان کار را برای من انجام بده ولی همه پشتیبانی تو هم با خودت است! ما انتظار داریم شما برای ما افق­‌های کلان را فتح کنید ولی خدا تو را خیر بدهد من جایی دیگر کار دارم پول­‌های خود را می‌خواهم جای دیگر هزینه کنم و اولویت­‌های دیگر دارم!

حدود 15 هزار نفر از روحانیانی که عمرشان را در خدمت به اسلام گذرانده‌اند و به همان دلایلی که عرض کردم از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند و بیمه نداشتند، امروز به مرحله 70 تا 75 سالگی رسیده‌اند و دیگر توان کار ندارند

بالاخره این بودجه هرچند اندک است، اما از دولت گرفته می‌شود و باید نظارتی روی هزینه‌کرد آن وجود داشته باشد. شاید یکی از مواردی که بسترساز این شبهات شده این است که کسی به حوزه‌ها سرک نمی‌کشد که بداند چگونه این بودجه دولتی خرج می‌شود.

اتفاقاً جالب است ما می‌شنویم که این بودجه که به مرکز خدمات داده می‌شود، هیچ نظارتی بر آن نیست و هیچ اطلاعی از آن وجود ندارد.  در حالی که این بودجه به شدت شفاف است؛ یعنی هم بخش بیمه‌ای آن که عرض کردم از دولت می‌گیریم و به سازمان‌های دولتی پرداخت می‌کنیم، کاملاً شفاف است و اسناد آن از سوی دیوان محاسبات، بررسی می‌شود، هم بودجه‌ای که در حوزه مستمری هزینه می‌شود.

مگر به طلاب، مستمری هم داده می‌شود؟

حدود 15 هزار نفر از روحانیانی که عمرشان را در خدمت به اسلام گذرانده‌اند و به همان دلایلی که عرض کردم از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند و بیمه نداشتند، امروز به مرحله 70 تا 75 سالگی رسیده‌اند و دیگر توان کار ندارند. یک مستمری 600 ـ 700 هزار تومانی، که در حد مستمری معمول در کشور هم نیست در اختیار این طلبه پیرمرد قرار می‌گیرد که بتواند سال‌های باقیمانده از عمر خود را با یک آب باریکه سر کند. این هم حاصل زحمت چند ده سال خدمت طلب به دین و دیانت است که این سال‌های آخر عمر را با یک مبلغ حداقل این چنینی سر کند. شما تأیید می‌کنید که واقعاً در این اوضاع و احوال اقتصادی، 600 هفتصد هزار تومان، اصلاً پولی نیست که بشود اعتنا کرد ولی واقعاً طلاب سالخورده با همان مناعت طبع طلبگی و با همین پول و شهریه حداقلی طلبگی دارند گذران معاش می‌کنند و به قول معروف صورت­شان را با سیلی سرخ نگه داشته‌اند!

در واقع برای کسانی که شغل طلبگی دارند، یک مستمری جزیی در نظر گرفته شده است.

طلبگی شغل نیست؛ یک خدمت اجتماعی فرهنگی است. اتفاقاً یکی از شبهاتی که امسال در مورد بودجه مرکز خدمات مطرح شده بود درباره بیمه طلاب و روحانیون غیرشاغل بود. شیطنتی کرده بودند و گفته بودند دیگر طلاب و روحانیون بی­کار نگران نباشند؛ در حالی که منظور از کلمه غیرشاغلی که در این قانون آمده این است که طلاب و روحانیونی که شغل اداری و استخدامی ندارند. چون ممکن است یک طلبه، کارمند یک اداره هم باشد؛ در این صورت نمی‌شود که هم مثل دیگر کارمندان حقوق بگیرد و هم از مزایای طلبگی استفاده کند. این خبرها نیست! طلبه و روحانی که جایی به‌کارگیری بشود و در استخدام دستگاهی باشد دیگر زیر پوشش مرکز خدمات قرار نمی‌گیرد. منظور از غیرشاغل این است نه آن که طلبه‌ها بی‌کار هستند. در واقع طلاب مبلغ و مدرسی و محصلی که هیچ درآمد پایداری ندارند و صرفاً  به کار طلبگی و آخوندی خودشان مشغول هستند، شامل حمایت می‌شوند.

یعنی طلبه مدرس و مبلغ از دولت حقوق نمی‌گیرد؟

نه، نمی‌گیرد. در واقع طلبه مبلغ و مدرس ما با همان شهریه طلبگی و حمایت سازمان‌هایی مثل مرکز خدمات یا سازمان تبلیغات، دارد زندگی خودش را می‌گذارند.

در ترکیه که حزب­‌های مختلف با هم رقابت می‌کنند مدتی است حزب عدالت و توسعه توانسته نظر مردم را بیش­‌تر جلب کند. ولی آن هم اسم خودش را حکومت اسلامی نمی‌گذارد. ولی می‌بینیم وزارت دیانت دارند

ولی الآن بخشی از بودجه­ دانشگاه‌­ها را حقوق اساتید و هیئات علمی و امثال این­‌ها تشکیل می‌دهد. یعنی در حوزه‌های علمیه و مراکز حوزوی ما این ردیف بودجه را نداریم؟

متأسفانه این یکی از معضلات حوزه است. همان طور که عرض کردم؛ چون نظام به‌کارگیری دانش‌آموختگان حوزه آن طور که باید نیست و باید باز تعریف بشود. این از دغدغه‌های مهم طلاب و روحانیون ماست. ما به دلیل این­که بتوانیم آن حالت نهادی حوزه و غیررسمی آن را حفظ کنیم از یک طرف، استاد و مبلغ و دیگر مشاغل حوزوی را استخدام نکردیم که درست هم بوده. چون بالاخره طلبه، کارمند نیست؛ ولی از طرف دیگر پشتیبانی و حمایت ما در حد حداقل­‌ها هم نبوده است. آن منزلت اجتماعی را هم در نظر بگیرید که الآن طلبه و روحانی ما با حجم انتظارات بسیار فراتر از یک کارمند روبرو است. انتظارات اجتماعی که از یک طلبه وجود دارد، اصلاً قابل مقایسه با یک کارمند نیست. هیچ تناسبی هم بین این انتظار و حجم پشتیبانی حوزه از طلبه و روحانی هم وجود ندارد. یعنی مجموع شهریه و حمایت‌های مجموعه‌های حوزی از یک طلبه فعال در حوزه‌های اجتماعی به یک حداقل حقوق کارگری هم نمی‌رسد! در حالی که ما انتظار داریم این روحانی نقش‌آفرینی­های آنچنانی هم در جامعه داشته باشد و قله‌های علم و فرهنگ دنیا را برای ما فتح کند! البته عرض کردم خیلی از طلبه‌های ما با همین حداقل­‌ها و با همین پشتیبانی­‌های حداقلی دارند کار خودشان را به خوبی انجام می‌دهند و البته با مشکلات فراوانی هم دست و پنجه نرم می‌کنند.

آیا این مدل حمایتی در دیگر کشورهای اسلامی هم وجود دارد یا مخصوص ایران است؟

حمایت­ از عرصه‌های دینی در سایر کشورها از آن بحث­‌های خیلی جالب است. ما به کشورهای دور و بر خودمان که نگاه می‌کنیم که ادعای حکومت اسلامی هم ندارند؛ مثلاً در ترکیه که حزب­‌های مختلف با هم رقابت می‌کنند مدتی است حزب عدالت و توسعه توانسته نظر مردم را بیش­‌تر جلب کند. ولی آن هم اسم خودش را حکومت اسلامی نمی‌گذارد. ولی می‌بینیم وزارت دیانت دارند. یعنی یک وزارتخانه با عرض و طول قابل توجه و یک بودجه بسیار بیش­تر از آن چیزی که ما در کشور داریم در حوزه دین­داری مردم. یا در عربستان که اصلاً بحث حمایت از مجموعه‌های دینی را با تعریفی که خودشان دارند انجام می‌دهند. یا حتی شما کشورهای اروپایی و آمریکا را نگاه می‌کنید. در همان­‌ها هم برای حمایت از مجموعه‌های دینی بودجه‌های خاصی را کنار می‌گذرند. چرا این طور نگاه می‌کنند؟ چرا این کار را می‌کنند؟

در خبری خواندم که فرانسه 29 درصد بودجه مناسبات فرهنگی خودش را در سال 2015 افزایش داده است.

بله! چرا این طوری نگاه می‌کنند؟ چون می‌گوید آقا فرض کنید من اصلاً کاری به نگاه‌های دینی و تکالیف قانونی هم نداشته باشم که البته نگاه کاملی نیست، اما به لحاظ کارکردی می‌گوید آقا من می‌خواهم این همه در حوزه آسیب‌ها، در حوزه خانواده، در حوزه طلاق، در حوزه فضای مجازی و در حوزه زندان هزینه کنم و آسیب‌ها را کاهش بدهم؛ خب می‌آیم به جای آن از این مجموعه‌های دینی و فرهنگی حمایت می‌کنم که کمک می‌کنند این آسیب‌ها کاهش پیدا ‌کند.

حدود 2 سال برآوردی کرده بودند که سالانه 55 میلیون تومان بهای تمام شده نگهداری یک زندانی است. حالا این فرد مثلاً 10 تومان بدهکار بوده، سالی 50 تومان خرج می‌کنند که این را در زندان نگه دارند! پس آنها با نگاه کاملاً کارکردی، دو­ دو تا چهارتای ریاضی که البته نگاه کاملی هم نیست باز پشتیبانی بیش­تر و کامل‌­تری دارند. پس باید از مجموعه‌های دینی در کشور و علی‌الخصوص حوزه‌های علمیه حمایت شود. این طور عرض کنم بعضی وقت‌ها ما از نعمت­‌هایی که در اختیار داریم غافل هستیم. یکی از این نعمت‌­ها در کشور ما حوزه و روحانیت است. اگر کشور دیگری که چنین ظرفیتی ندارد مطمئن باشید با هزینه‌های بسیار گزاف باز نمی‌تواند یک موجودیت اجتماعی مثل حوزه و روحانیت را برای خودش به وجود بیاورد. ولی ما غافل هستیم و عده‌ای هم یا از سر غفلت یا از سر غرض‌ورزی این حرف­ها و شبهات را بیان می‌کنند.

مجموع بودجه‌ای که در اختیار کل حوزه‌های علمیه با قریب به هزار مدرسه در سطح کشور و مرکز خدمات حوزه‌های علمیه با جامعه هدف چند صد هزار نفری قرار می‌گیرد به اندازه بودجه دو سه تا دانشگاه کلان کشور نیست

در مجموع به نظر شما آیا این همه هجمه علیه حوزه و بودجه آن به ضعف حوزه به ویژه در اطلاع‌رسانی برنمی‌گردد؟

عرض کردم وجود این شیطنت‌ها و غفلت‌ها به هیچ وجه نافی ضرورت رشد، ارتقا، به‌روزرسانی و تحول روز به روز و مستمر حوزه‌ها نیست. این قطعی است که حوزه امروز باید بتواند خودش را رشد و ارتقا بدهد و خودش را به تراز حوزه انقلاب اسلامی برساند و الآن ما فاصله داریم. این سر جای خودش درست است، ولی اینکه شندرغاز حمایتی که دارد از حوزه‌های علمیه می‌شود را شانتاژ کنند، اصلاً درست نیست. مجموع بودجه‌ای که در اختیار کل حوزه‌های علمیه با قریب به هزار مدرسه در سطح کشور و مرکز خدمات حوزه‌های علمیه با جامعه هدف چند صد هزار نفری قرار می‌گیرد به اندازه بودجه دو سه تا دانشگاه کلان کشور نیست و اصلاً قابل مقایسه با بودجه دانشگاه نیست. البته بودجه دانشگاه‌ها در جای خود درست است چون آنجا هم عرصه علم آموزی است و باید تقویت بشود. با این همه تفاوت باز آن شیطنت می‌آید و این را پررنگ می‌کند. این که می‌فرمایید ضعف اطلاع‌رسانی، از نشانه‌های مظلومیت حوزه همین است که خیلی وقت‌ها برای حفظ منزلت اجتماعی خودش و ملاحظاتی که در پشتیبانی از نظام و توقعات اجتماعی که از حوزه هست، مجال کافی برای پاسخ به این شبهات را هم ندارد. یعنی این­که بخواهد خیلی عریان و بدون ملاحظه به این شبهات پاسخ بدهد، این مجال، این قدرت رسانه‌ای و این بازو‌های رسانه‌ای قابل توجه را در اختیار ندارد. ما باید اوضاع و احوال کشور را ملاحظه بکنیم. باید کیان نظام را ملاحظه کنیم. این هم از مظلومیت حوزه است که خیلی برای پاسخ به این شبهات نمی‌تواند از آن بستر­های لازم و آن زمینه­‌هایی که وجود دارد، استفاده‌های لازم را بکند.

انتهای پیام/




تاریخ : شنبه 98/10/14 | 8:3 صبح | نویسنده : مرتضی | نظر


  • paper | خرید لینک | اخبار
  • خرید Reports | مقاله سورس باز نیو