وقتی ظلمستیزی، از پدر به پسر میرسد ««محمدحسن»، فرزند اولمان، خیلی زود در فعالیتهای انقلابی، پا جای پای پدرش گذاشت. درسش خوب بود؛ آنقدر که در دوره دبیرستان، زبان عربی و انگلیسیاش، کامل بود. از همین توانایی هم، در جهت اهداف انقلابی استفاده میکرد. مثلاً تابستانها که به مشهد میرفتیم، محمدحسن میرفت با زائران خارجی و گردشگرها دوست میشد. آنها را به مراکز دیدنی شهر میبرد و لابهلای صحبت درباره تاریخچه مکانهای تاریخی و گردشگری مشهد، به زبان انگلیسی برای آنها از واقعیتهای مملکت و ظلم شاه و رژیم پهلوی میگفت. *(شهید «محمدحسن قدوسی»)
قبولی در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه فردوسی باعث شد فعالیتهای انقلابی محمدحسن در مشهد جدیتر شود تا جایی که تابستان سال 57 در تظاهرات از ناحیه دست چپ بهشدت مجروح شد. بعد از پیروزی انقلاب هم، وارد جهاد سازندگی شد و بیشتر وقتش را برای خدمت به مردم مناطق محروم میگذراند. اما جنگ که جدی شد، دیگر اینجا نماند. رفت جبهه جنوب، پیش حسین علمالهدی، همدانشگاهیاش در مشهد.»*(آیت الله قدوسی در کنار رزمندگان در دوران دفاع مقدس)
ماجرای اولین و آخرین پارتیبازی آقای دادستان برای پسرش...اما پسر آقای دادستان کل را چه به جبهه جنگ؟ مسئول ردهبالای مملکت، با حضور فرزند ارشدش در خط مقدم، مخالفت نکرد؟ صحبتهای همسر شهید قدوسی، پاسخ قاطعی میدهد به سؤالهایی از این دست: «آقای قدوسی که خودش تمام عمر در حال مبارزه بود، هیچ مخالفتی با جبهه رفتن پسرش نداشت. محمدحسن رفت و بعد از 2 ماه برگشت. گفت: بچهها را آوردهایم دیدار امام. گفتهاند جز این آرزویی ندارند... رفتند جماران و چند ساعت بعد برگشت. بچهها بهزور از اتوبوس پیادهاش کرده و گفته بودند بعد از دو ماه باید بروی خانه تا مادرت از دلتنگی دربیاید. آمد اما چه آمدنی! مدام با حسرتی عمیق میگفت: میدونم عملیات در پیشه. حالا من از عملیات جا میمونم...آنقدر گفت تا عاقبت آقای قدوسی گفت: دلت میخواد به عملیات برسی؟ باشه، امشب میفرستمت بری... و شروع به پیگیری کرد. با هماهنگیهایی که آقای قدوسی انجام داد، آن شب محمدحسن با هواپیمای جنگی همراه نیروهایی که عازم منطقه بودند، به طرف اهواز پرواز کرد و خودش را به عملیات نصر رساند. در همان عملیات هم در روز 16 دی سال 59 همراه حسین علمالهدی و
تاریخ : دوشنبه 03/6/19 | 6:39 عصر | نویسنده : مرتضی | بدون نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.