روایتهای تکاندهنده از «قحطی بزرگ» در ایران!/ گزارشهایی درباره «آدمخواری»
«قحطی بزرگ» در سال 1296 شمسی، اتفاقی هولناک در تاریخ ایران است. خیلیها یادشان رفته ولی تاریخ فراموش نمیکند که خارجیها چه بلایی بر سر ایرانیان آوردند؛ بلای سیاهی که برخی را به حد جنون رساند و به خوردن گوشت انسان واداشت!

گروه تاریخ خبرگزاری فارس- امین رحیمی: از سال 1293 شمسی جنگ جهانی اول شروع شد و ایران اعلام بیطرفی کرد، دوره احمدشاه قاجار بود و قاجاریه در دوره زوال بود و ایران مملکتی ضعیف و بیدفاع بود. اما بعد خیلی راحت و البته برخلاف قوانین بینالمللی ایرانِ بیطرف در جنگ، توسط انگلیس از جنوب و روسیه تزاری از شمال اشغال شد. معلوم است این همه سرباز که خارجیها آوردند نان برای خوردن میخواستند و اینطوری بود که غله ایران را در شهرهای مختلف و بهروشهای مختلف مصادره کردند و خواربار و غله که غذای اصلی ایرانیان بود بهشدت گران شد.
انگلیسیها خودشان بعدا اعتراف کردند که میتوانستند از سایر نقاط دنیا نیز برای سربازانشان غذا بیاورند اما: «اگر محصولات غذایی ایران را جمعآوری نمیکردیم باید خودمان میآوردیم که بخش بزرگی از ناوگان کشتیرانی را اشغال میکرد»!
بعد هم زورگویی خارجیها برای چنگاندازی بر غله ایران کار را به جایی رساند که از سال 1296 شمسی در ایران قحطی شد؛ «قحطی بزرگ» که 2 سال طول کشید و با بیماری و گرسنگی و هزار مکافات همراه بود و از جمعیت 20 میلیونی ایران حدود 8 میلیون نفر کم کرد! برآورد میشود که بیش از 3 میلیون نفر فقط بهدلیل گرسنگی جان باخته باشند.
در دوره «قحطی بزرگ» بنا به تخمین حدود 40درصد جمعیت ایران از گرسنگی و بیماری جانباختند
داستان «جمالزاده» درباره قحطی
در دوره قحطی بزرگ در ایران واقعا چه خبر بود؟ «محمد علی جمالزاده» که به «پدر داستاننویسی مدرن ایران» مشهور است داستان قحطی بزرگ را اینطوری تعریف کرده است: «جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرومیریختند.
هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که میتوانستند بجوند و بخورند. بهزودی گربه، سگ و کلاغ را نمیشد، یافت. حتی موشها نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بیکسوکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند».
انگلیسیها بعدها اعتراف کردند که هنگام اشغال ایران میتوانستند برای سربازانشان از سایر نقاط دنیا غذا بیاورند ولی این کار را نکردهاند!
روایتهای «داناهو» از گرسنگی
باقی داستان قحطی بزرگ ایران را به قلم «مارتین هنری داناهو» خبرنگار و افسر اطلاعاتی بریتانیا بخوانیم که در سال 1297 شمسی یعنی در میانه قحطی بزرگ به ایران آمد و از شهرها و روستاهای مختلف گذشت و مشاهداتش را در کتابی با عنوان «مأموریت به پرشیا» نگاشت. روایتهایی که «داناهو» تعریف میکند داستانی است سزاوار گریستن و سزاوار عبرت؛ «در آن سوی جبهه درباره اوضاع اقتصادی وخیم ایران و کمبود ارزاق بسیار شنیده بودم، اما اکنون پس از روبرو شدن با این واقعیت هولناک، برای نخستینبار معنی کامل آن را در مییافتم... پشتههای اجساد چروکیده مردم فلکزده، از زن و مرد، در معابر عمومی افتاده است. میان انگشتان سفت و خشکیده آنها علفهایی که از کنار جاده کنده یا ریشههایی که از مزارع درآورده و میخواستهاند با آن از عذاب قحطی و مرگ از گرسنگی کم کنند، هنوز پیداست.
گام آدمنماهایی از پوست و استخوان، با چشمان گودافتاده، چهاردستوپا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک میشد، میخزیدند و بیآنکه نای حرفزدن داشته باشند با اشاراتی برای لقمه نانی التماس میکردند...
در قصرشیرین که توقف کوتاهی داشتیم، جماعت گرسنه ما را محاصره کردند و غذا میخواستند. زن بدبختی با طفلی در بغل به ما التماس میکرد که بچهاش را نجات دهیم. نصف قوطی گوشت کنسرو و مقداری بیسکویت به او دادیم و او از خدا برای ما درخواست آمرزش کرد. ما تحت تاثیر نگرانی مادرانه او قرار گرفتیم؛ با اینکه معلوم بود از گرسنگی مفرط عذاب میکشد اما تا بچه سیر نشد لقمهای از گلوی خودش پایین نرفت».
و این روایتی دیگر از شهری دیگر: «در حاشیه رودخانه کنار جاده گردان گرسنهها بیتوته کرده بودند... بهنظر میرسید همه در آخرین مرحله فرسودگی جسمی گرسنگی بودند. معلوم بود کار برخی از آنها تمام است. دیگر توان هیچکاری نداشتند، روی زمین دراز کشیده، منتظر فرشته رحمت مرگ بودند که بیاید و خلاصشان کند. برخی از آنها هنوز نومیدانه به ریسمان سست زندگی آویزان بودند. آنها روی زمین کز کرده مشتی ریشه گیاه یا علف زمخت را میجویدند تا شاید از درد هولناک و بیپایان گرسنگی کم کنند».
و روایتی دیگر: «همدان شهر وحشت بود. اجساد دفننشده قربانیان قحطی، اعم از زن و مردم و کودک، در خیابانها و اطراف مقرهای انگلیسیها ریخته بود... بازماندگانی که گرسنگی آنها را به پوست و استخوان تبدیل کرده، گیاهخوار شدهاند و علفهای روی زمین را میخورند. به تجربه ثابت شده که تغذیه به این شکل در یک دوره کوتاهمدت، میتواند همانند نخوردن غذا کشنده باشد، زیرا باعث التهاب صفاق شده و مرگی عذابآور و تدریجی را در پی خواهد داشت».
«داناهو» افسر اطلاعاتی بریتانیا در کتاب «مأموریت به پرشیا» از وضعیت اسفبار گرسنگی در دوره قحطی بزرگ گزارشهای مهمی ارائه کرده است
روایت آخر
در میان روایتهای «داناهو»، این آخری هولناکتر است؛ تلخ مثل زهر. خودش هم میدانست و نوشته است: «اما حوادث بدتری در راه بود. مردم گرسنه که رنج بیغذایی آنها را دچار جنون کرده بود به خوردن گوشت انسان روی آورده بودند. آدمخواری جرمی است که تاکنون در ایران ناشناخته بوده و از این رو مجازاتی برای آن در قوانین این کشور وجود ندارد. مجرمین اغلب زنان هستند و قربانیان، کودکانی که از جلوی خانههایشان ربوده میشوند یا در شلوغی بازار قاپیده میشوند. مادران از اینکه برای گدایی تکه نانی کودکشان را تنها بگذارند، میهراسند. زیرا ممکن است در غیبت آنان کودکانشان ربوده و خورده شوند.
هر وقت در بازار یا معابر باریک و پر از چالهوچوله راه میرفتم، دیدن این همه بدبختی علنی آدمیزاد در آنجا حس ترس مشمئزکنندهای به من میداد. کودکانی که پوست و استخوان بودند دور آدم جمع میشدند و برای لقمه نانی یا پولی که بتوانند با آن نان بخرند، التماس میکردند و هنگامی که چند پول سیاه به آنها میدادی، نمیتوانستی این فکر عذابآور را از ذهنت بیرونی کنی که شاید سرنوشت آنها هم، دیر یا زود، سردرآوردن از دیگ غذاست...
نظمیه تعدادی خاطی را دستگیر کرده است. هشت زن را بازداشت کردهاند که اعتراف کردهاند تعدادی کودک را ربوده و خوردهاند و عذرشان این بود که گرسنگی، آنها را به چنین جرم هولناکی وادار کرده است... روز بعد در هشتم می، مورد هولناکتر دیگری از آدمخواری کشف شد. دو زن، مادر و دختر، با دستان خونآلود دستگیر شدند. آنها دختر هشتسالهای را کشته و مشغول پختن او بودند که نظمیه ادامه این ضیافت وحشتناک را متوقف میکند. قطعات نیمپخته باقیمانده در یک سبد ریخته شده و جماعت خشمگین دو مجرم بیچاره را به نظمیه بردند... زنان دیگری نیز بهدلیل بچهدزدی دستگیر شدند».
تصویری از مرگ گرسنگان در دوره قحطی بزرگ
انتهای پیام
مرجع تقلیدی که شعر میگفت و چایریز روضهها بود/ راضی نیستم «کمپانی» صدایم کنید!
79 سال است از درگذشت یکی از علمای بزرگ جهان تشیع آیتالله شیخ محمدحسین غرویاصفهانی میگذرد. او که علامهای ذوالفنون بود در عرصه شعر به خصوص مدح و منقبت اهل بیت(ع) ید طولایی داشت.

خبرگزاری فارس ـ حوزه مسجد و هیأت ـ امیرحسین کسائی: امروز 23 آذرماه سالروز درگذشت یک عالم ذوالفنون است که 79 سال قبل درگذشت. آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، از فقها و اصولیین، عارف، حکیم، شاعر و فیلسوف که در سال 1296 قمری در کاظمین (برخی منابع محل تولدش را نجف ذکر کردهاند) به دنیا آمد. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرد. سعید نسیمی شاعر و کارشناس تاریخ تشیع میگوید: «آیتالله غروی اصفهانی به دلیل ذوالفنون بودن یعنی فقیه، فیلسوف، اصولیین، حکیم، شاعر، عارف و حتی خوشنویس بودن، به علامه شهرت یافت. او از بزرگترین علمای قرن چهاردهم بود. این ذوالفنون بودن در آثار و شاگردانش هم مشهود است.»
آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی متخلص به مفتقر
به او میگفتند «کمپانی» شاید برای طعنه!
پدرش حاج محمدحسن معین التجار بود که در یک شرکت حوزه ریلی و حملونقل مشغول به کار بود که به همان نام انگلیسی شرکت یعنی «کمپانی» شهرت یافته بود. آیتالله غروی اصفهانی را هم به همین نام خطاب میکردند و حتی دیوانش هم بعدها با نام دیوان «کمپانی» منتشر شد اما خودش گفته بود راضی نیستم مرا به این نام خطاب کنید.
سعید نسیمی شاعر و کارشناس تاریخ تشیع
اهل بیت (ع) به دل پدرش انداختند تا به حوزه برود
پدرش دوست داشت محمدحسین هم در کار تجارت وارد شود و به او اصرار میکرد، تا اینکه متوسل به اهل بیت (ع) به خصوص حضرت باب الحوائج امام موسی بن جعفر (ع) میشود و از آنان میخواهد تا به دل پدر بیندازند که او اجازه ورودش به حوزه را بدهد و همین هم میشود. او تحصیلات مقدماتی را در محضر شیخ محمدحسن تویسرکانی شروع کرد. در حدود 20 سالگی، بعد برای ادامه تحصیل حوزوی از کاظمین به نجف اشرف رفت و آنجا به تحصیل فقه و اصول پرداخت. از اساتیدش میتوان به آیتالله سیدمحمد طباطبایی فشارکی، حاج آقا رضا همدانی، حکیم محمدباقر استهباناتی شیرازی، شیخ احمد شیرازی و شیخ محمدکاظم خراسانی اشاره کرد، که مرحوم غروی اصفهانی یکی از مشهورترین شاگردان صاحب کفایة الاصول در طی سیزده سال بود و بعد از فوت مرحوم آخوند، شروع به تدریس کرد و چندین بار دورههای اصول و فقه مکاسب را درس داد و بسیاری از علمای منقول را تربیت کرد.
نسیمی شاعر و کارشناس تاریخ تشیع میگوید: «ذوالفنونی او در آثارش هم مشهود است. او اصول شرح بر کتاب کفایه مرحوم آخوند با عنوان «نهایةالدرایه فی شرح الکفایه» را مینویسد. در فلسفه، منظومهای به نام طرفةالحکیم دارد. در فقه هم سه منظومه درباب اعتکاف، روضه و نماز جماعت دارد. در تفسیر فعال بود اما آثارش کامل نشد. در شعر هم دیوانی داشت که به اشتباه به نام دیوان کمپانی از او معروف شده است و دیوانی هم به زبان عربی دارد.»
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی به کمپانی مشهور بود
ماجرای تبعید از نجف به قم
شیخِ با تقوای اصفهانی که اجدادش سالها قبل از تولدش از اصفهان به عراق رفته بودند، با بزرگان دیگری همچون عارف بزرگ، آیتاللّه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فقیه اصولی، میرزا محمدحسین نایینی نیز رفیق گرمابه و گلستان قرب بوده است. برخی محقّقان، به حضور علامه غروی در صف انقلابیّون و مشروطه خواهان در کنار اساتیدش میرزای نایینی و آخوند خراسانی و حتی تبعید شدن او از نجف به قم، اشاراتی کردهاند.
علامه غروی اصفهانی از نگاه بزرگان
در تجلیل و تمجید از مقام علمی و معنوی مرحوم غروی اصفهانی سخنان رسایی از بزرگان و صاحبنظران نقل شده است که همه حاکی از اخلاص و نبوغ فکری اوست. آیتالله علامه سید محمدحسین طباطبایی درخصوص او میفرمود: «استاد بزرگ، حکیم خداشناس و فقیه پارسا و دایرمدار آسمان پژوهش و تحقیق و سالک و مرزبان سرزمین دانش و تدقیق، شیخ محمدحسین اصفهانی غروی است که خدا مقام بلندش را بلندتر سازد.» همچنین شهید استاد مرتضی مطهری هم درخصوص او میگفت: «حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، در تقوا و علم منقولاً و معقولاً یگانه بود... و اندیشهاش هماکنون جزو اندیشههای زندهای است که در میان علما و فضلای حوزههای درس فقه و اصول مطرح است.»
داستان آیت الله غروی اصفهانی و بسته شدن روزی در سخنرانی حجتالاسلام مسعود عالی
شاگردان و مراجع تقلیدی که به شاگردیش افتخار میکردند
پس از وفات میرزای نایینی اعلامیهای به امضای میرزا علیاصغر ملکی، سید ابوالقاسم خوئی، سید محمدهادی میلانی به این مضمون نوشته شد که پس از شیخ انصاری در این اواخر نظیر آیتالله اصفهانی در روحانیت شیعه پیدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظیر ایشان نیست. در بغداد برخی مقلدین به اصفهانی رجوع کردند. شاگردان این عالم عامل بسیار بودهاند، عجیب اینکه در میان شاگردان، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکر و نویسنده و عارف و واعظ و ... را میتوان دید که همگی به نوعی به شاگردی غروی اصفهانی مباهات میکردهاند. برخی از بزرگان این شاگردان به سیدمحمد حجت کوه کمری، سیدحسین طباطبایی بروجردی، سیدمحمدهادی میلانی، سیدابوالقاسم خویی، سیدعبدالاعلی سبزواری، شیخ محمدتقی بهجت فومنی رشتی، شیخ ابوالفضل خوانساری، شیخ ابوالحسن شیرازی، آقا میرزا کاظم دینوری تبریزی، سیدمهدی اشکوری نجفی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی، شیخ محمدرضا مظفر، شیخ محمدحسین مظفر، سیدامیر محمد کاظمی قزوینی، شیخ محمود شریعت مهدوی، میرزا یوسف ایروانی، امام زنجانی، اعتماد رشتی و ... میتوان اشاره کرد.
آیت الله بهجت از شاگردان آیتالله غروی اصفهانی
با تمام مقامات علمی، چایریز روضه سیدالشهدا بود
علامه شاعر، در سخن بسیار سریع الذّهن و حاضر جواب بود و لطیفه و مزاح، چاشنی سخنش. با وجود مقام والای خویش، برای همه حتی کودکان هم فروتنی داشت. بسیار آهسته صحبت میکرد. سالکی واصل و عارفی الهی و از همه رسته و به دوست پیوسته بود و عبادت عاشقانهاش رازی سربسته میان او و معشوق یگانه او. شبهای زیادی را با یک سجده طولانی سحر کرده بود. هر روز به زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) میرفت و ایستاده زیارت عاشورا میخواند. خودِ علاّمه در دستورالعملی به یکی از شاگردان میفرماید: «... هرکس خداخواه است، باید همیشه حاضرِ معاللّهی باشد و زبان او از ذکر، و قلب او از یاد او خالی نباشد». آیتالله بهجت(ره) در خصوص ایشان میفرمود: «به درس و بحث و مراقبت علمی اهتمام داشت و زیارت عاشورا، نماز جعفر طیار و تلاوت سوره قدر را ترک نمیکرد. ایشان بر برگزاری مجلس روضه سیدالشهدا (ع) تأکید داشت و در مجلس روضه، خودش چای میریخت و کفش مردم را جفت میکرد.»
جواد حیدری مدیرعامل مجمع شاعران اهل بیت(ع)
مجتهدی که برای اهل بیت(ع) نوحه میگفت
علامه غروی اصفهانی در کنار تمام مقامات علمیش ذوق هنری هم داشت و جدای از خوشنویسی شعر هم میسرود در شعر، تخلص «مفتقر» داشت. شعر او متعهّدانه از روی درد و عشق سروده شده، فریادی که از عمق جانی بی قرار برآمده و در پس کوچههای محبت معشوق ازلی، طنینانداز گشته است. شعر علامه غروی، پیش از هر چیز و فارغ از هرگونه سبک و قالب و تکنیک، شعر اهل بیت (ع) است. او تمامی هنر خویش را عاشقانه به پای این خاندان میریزد تا بندگی عارفانهاش را اثبات کند.
جواد حیدری مدیرعامل مجمع شاعران اهل بیت (ع) درباره او میگوید: «اشعار او در مناسبتها، روضهها، مدیحههای مختلف در اوج است و در حوزه شعر فارسی و عربی آثار فاخر دارد. زمانی که به زبان عربی شعر میگفت به قدری تسلط داشت که هیچکس تصور نمیکند او فارسزبان باشد. اشعار فارسی او چاپهای مختلفی دارد که بهترینش «دیوان مفتقر» انتشارات آفاق است. اشعار عربی او در کتاب «انوار القدسیه» منتشر شده است که بسیار عالی است. او علاوه بر شعر نوحه هم میگفته است یعنی نغمهپردازی و نوحهسرایی میکرده است یعنی در اوج اجتهاد و برخورداری از علوم بالای حوزوی از فیض نوحهسرایی برای اهل بیت (ع) هم خود را محروم نکرده بود.»
هادی جانفدا شاعر و نوحهسرا
ویژگیهای شعری علامه غروی اصفهانی
«مفتقر» بنده درگاه ولایت شو و بس/ نیست در ملک حقیقت به از این درگاهی. او با انتخاب تخلص «مفتقر» به معنای نیازمند، بیش از پیش بندگیاش را در درگاه پروردگار ثابت کرده است. از نظر مرسوم و بر پایه سبکهای تاریخی و ادوار شعر فارسی، سرودههای علامه، قرابت بیشتری با «سبک عراقی» دارد، خاصه در مورد غزلیات، ترکیبات و ترجیعات او. در قصاید امّا، بعضا دنباله رو «سبک خراسانی» است که دوره اعتلای قصاید فخیم بوده است. سرتاسر دیوان کمپانی مشحون از آرایههای لفظی و معنوی از قبیل: اشعار ملمع، صنعت مراعات نظیر، انواع جناس، تضاد، تلمیح، تضمین و مانند آنهاست. هادی جانفدا شاعر و نوحهسرا در خصوص او میگوید: «دیوان شعر مرحوم کمپانی دو گونه است یکی مدح و مرثیه اهل بیت (ع) که عرض ادب او محضر آلالله است و دسته دیگر اشعار عاشقانه و عارفانه است که سنت شاعران قدیمی است. این دیوان از ابتدا مورد اقبال علما و بزرگان قرار گرفت که در نقل داریم مرحوم علامه طباطبایی، حاج رحیم ارباب، آیتالله اراکی و... علاقهمند شعر او بودند و در جلسات خود و مجالس روضه اشعار او را میخواندند. از ویژگی شعر او برخورداری از مفاهیم دقیق دینی و معنوی و تلمیحات زیبا به روایات و اتفاقات تاریخی و دیگری فخامت زبان و بیان است.»
تصویر جلد دیوان قدیمی مرحوم غروی اصفهانی
او ادعایی در شاعری نداشت
در حوزه شعر از علامه دو کتاب «دیوان مفتقریا (کمپانی)» به زبان فارسی و کتاب «انوار القدسیه» به یادگار مانده است. در اشعار او، تضمینهای فراوانی از قرآن، حدیث، سخن بزرگان، امثله و اشعار به چشم میخورد. در حقیقت علامه غروی از تخصص خود در علوم عقلی و نقلی به خوبی و به جا در آثار منظوم خود بهره میبرد و این از ویژگیهای بارز شعر اوست. نکتهای که نباید دور از نظر داشت این است که آیتاللّه غروی اساساً داعیه شعر و شاعری نداشت و با وجود توانایی و استعداد فراوان ادبی، با تواضعی ظریف، حریفان را این چنین به تحدّی میطلبید: حریفی گر زند حرفی ز نظم ناپسند من/ ندارد «مفتقر» باکی اگر باشد پسند تو. سرودههای دیوان کمپانی، در قالبهای قصیده، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، مُستزاد، غزل و مثنوی است. ترکیببندهای او، از نکات قوت کار او دانسته شده؛ به ویژه ترکیببندی که به استقبال از ترکیببند محتشم کاشانی سروده است.
ماشاء الله عابدی در محضر مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری: آیتالله غروی خودش سند است
حاج ماشاءالله عابدی از پیرغلامان اهل بیت(ع) میگوید: «من خیلی با شعرهای مرحوم آیتالله غروی اصفهانی انس دارم. سال 92 یا 93 سالروز تولد حضرت زهرا(س) خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم. آنجا شعری از آیتالله غروی اصفهانی خواندم. بعد از خواندن این اشعار خدمت رهبر انقلاب رفتم و ایشان فرموند شعر آشیخ محمدحسین آقا رو خوندی؟ عرض کردم: بله. بعد در سخنانشان خیلی تجلیل کردند و گفتند: خود آیتالله آشیخ محمدحسین غروی متخلص به مفتقر خودش سند است.»
حضرت آیت الله العظمی خامنهای در آن دیدار (1390/03/03) فرمودند: «...این همه مناقب اهلبیت (ع) در کتابهای معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفتههای افرادی که خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همین شعری که امروز یکی از آقایان از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانی -مفتقر - خواندند. خب، این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهای او هستند. ایشان شاعر هم بوده. خب، این شعر میشود سند. یا روایات گوناگونی که در کتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (ع)، مناقب معتبر.»
گلچین مداحی و همخوانی در دیدار سال 90 مداحان با مقام معظم رهبری
شعر فاطمی که مورد تجلیل رهبر انقلاب قرار گرفت
در آن دیدار این شعر آیتالله علامه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی محضر مقام معظم رهبری خوانده شده بود که بخشهایی از آن عبارت است از:
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطى طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
بلبل نطق من زیک نغمه عاشقانهاى
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
...
مفتقرا متاب رو از در او بههیچ سو
زانکه مس وجود را فضه او طلا کند
تصویری از مزار محمدحسین غروی اصفهانی در حرم امیرالمومنین(ع)
محمدحسین غروی اصفهانی در 5 ذیالحجه سال 1361ق مصادف با 23 آذر سال 1321 شمسی درگذشت. پیکر او در حجرهای متصل به گلدسته شمالی ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین، نزدیک مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. برای او که هم در فقه و اصول و هم شعر آئینی اثرگذاری بسیار داشت، فاتحهای بخوانید.
انتهای پیام
طبق اسناد تاریخی ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو (س) در زمان خلیفه سوم رخ داد
یک استاد حوزه و دانشگاه گفت: گزارش اسارت مادر امام سجاد (ع) در زمان خلیفه سوم صحیح به نظر میرسد، زیرا یزدگرد در سال 30 هجری به خراسان فرار کرد و دختر یزدگرد در همین سال اسیر شد.

خبرگزاری فارس _ گروه قرآن و فعالیتهای دینی: مولوی محمدحسین گرگیج، امام جمعه اهل سنت آزادشهر استان گلستان و مدیر دارالعلوم فاروقیه گالیکش در خطبه نمازجمعه که در روز 19 آذر ماه ایراد کرد، اشاراتی به ماجرای ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو مادر امام سجاد(ع) داشت. در این سخنان، او به ماجرای اسارت شهربانو و نقش خلیفه دوم در این ازدواج پرداخته است. این در حالی است که در پی انتشار بخشی از سخنان مولوی گرگیج امام جمعه اهل سنت شهر آزادشهر، مخاطبان خبرگزاری فارس در سامانه فارس من کمپین «برخورد با سخنان تفرقه افکن امام جمعه آزادشهر» را به ثبت رساندند.
در بخشی از این مطالبه مردمی آمده است: «ما ملت و امتی هستیم که در سایه وحدت و اخوت، همیشه در کنار یکدیگر در صلح و آرامش زندگی کردهایم، متاسفانه در این بین، برخی با سوءاستفاده از احساسات و عواطف مذهبی مردم، آب در آسیاب دشمن ریخته و باعث رنجش خاطر هموطنان و در نهایت جنگ مذهبی میشوند».
به همین منظور با حجتالاسلام جواد ابوالقاسمی استاد حوزه و دانشگاه درباره شبهات مطرح شده گفتوگو کردیم. ابوالقاسمی با استناد به منابع سنی و شیعه ضمن پاسخ به اینکه خطبه عقد امام سجاد (ع) را چه کسی قرائت کرد، به بیان یک حکم فقهی درباره غنیمتهای به دست آمده مسلمانان پرداخت که در ادامه میخوانیم:
ایرانی بودن مادر امام سجاد (ع) امری مشهور در تاریخ است
مادر امام سجاد (ع) چه زمانی وارد عربستان شدند؟
ایرانی بودن مادر امام زین العابدین (ع) امری مشهور در تاریخ است، اما درباره اینکه چه زمانی ایشان را به سرزمین عرب آوردند، اختلاف وجود دارد؛ طبق برخی نقلها، این رخداد در زمان خلافت امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (دینوری، الأخبار الطوال، ص 222؛ فتال نیشابوری، روض? الواعظین، ص201؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار، ج3، ص267؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص137) و بر اساس برخی دیگر از گزارشها در دوره خلیفه سوم اتفاق افتاده است. (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع، ج2، ص135- 136).
صحیح ترین قول درباره زمان اسارت مادر امام سجاد (ع)
درباره زمان اسارت مادر امام سجاد (ع) کدام گزارش را علمای مسلمانان قبول دارند؟
بر اساس نقلهای تاریخی، گزارش اسارت این بانوی بزرگوار در زمان خلیفه سوم صحیح به نظر میرسد. زیرا یزدگرد در سال 30 هجری به خراسان فرار (طبری، تاریخ الطبری ج2، ص 616-617) و عامر بن کریز سال 30هجری خراسان را فتح کرد و دختر یزدگرد در همین سال اسیر شد.(صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 135- 136). بنابراین اصل وقوع این مسأله در دوران خلیفه دوم مورد تردید است!
محمد بن ابوبکر در سال 10 هجری به دنیا آمده است
آیا زمان ازدواج مادر امام سجاد (ع) و خواهرش در دوران خلیفه دوم اتفاق افتاده است؟
بر اساس گزارش منابع اسلامی این بانو با امام حسین (ع) و خواهر دیگرش با محمد بن ابیبکر ازدواج کرد. (زمخشری، ربیع الأبرار، ج3، ص350 – 351؛ ابن حمدون، التذکرة الحمدونیة، ج9، ص 191؛ عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج3، ص378). با توجه به اینکه محمد بن ابوبکر در ذیالقعده سال 10 هجری به دنیا آمده (ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج3، ص 1366) و فتح ایران در جنگ نهاوند سال «19 یا 20» (بلاذری، فتوح البلدان، ص 302) یا «21» هجری (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص 156) صورت گرفته است، در آن زمان محمد بن ابی بکر 9 یا 10 یا 11 ساله بود، بنابراین وقوع چنین ازدواجی در زمان خلیفه دوم بسیار بعید است!
شهربانو، امام حسین (ع) را انتخاب کرد
خب! در این زمینه قولی وجود دارد که ازدواج را در دوران خلیفه دوم مطرح میکند؟
بر پایه قولی که این ازدواج را در دوران خلیفه دوم دانسته، «خلیفه دوم» قصد فروش آنها را داشت، اما امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: دختران پادشاهان فروخته نمیشوند (زمخشری، ربیع الأبرار، ج3، ص350 – 351؛ ابن حمدون، التذکرة الحمدونیة، ج9، ص 191؛ ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج3، ص 267؛ الأبشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، ج2، ص 168،حلبی، السیرة الحلبیة، ج2، ص 222) و بر اساس دستور رسول خدا (ص)، باید با آنان کریمانه برخورد شود و با هر کسی که میخواهند ازدواج کنند، شهربانو نیز امام حسین (ع) را انتخاب کرد (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج4، ص55/ یوسف بن حاتم شامی، الدر النظیم، ص579)، بنابراین خلیفه دوم او را مِلک امام حسین (ع) نکرد.
مترجم عقد امام حسین (ع) و شهربانو، سلمان فارسی بود
خطبه عقد امام حسین (ع) و شهربانو توسط چه کسانی خوانده شد؟
بر اساس حکم شرع، در ازدواج، زن صیغه ازدواج را میخواند (ایجاب) و مرد آن را تکمیل میکند(قبول)، و آنچه اکنون به عنوان وکالت دادن به وکیل صورت میگیرد، رسمی است که ظاهراً در گذشته رایج نبوده است. در این ماجرا بعد از ابراز رضایت حضرت شهربانو، امیرمؤمنان (ع) او را برای امام حسین (ع) خواستگاری کرد. (مبرد، الفاضل، ص 106) حضرت شهربانو (س) با اشاره امیرمؤمنان (ع) جملات ابتدایی را ابراز کرد و مترجم نیز جناب سلمان بود! (ابن فندمه، لباب الأنساب والألقاب والأعقاب، ج1، ص21). بر اساس روایات شیعی نیز خطبه عقد توسط جناب حذیفه یمان یکی از شیعیان امیرمؤمنان علی (ع) خوانده شد. (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج4، ص55/ یوسف بن حاتم شامی، الدر النظیم، ص579)
شهربانو از طریق عقد به ازدواج امام حسین (ع) درآمد
مولوی محمدحسین گرگیج امام جمعه اهل سنت آزادشهر در خطبه نمازجمعه در روز 19 آذر ماه مطرح کرد که خلیفه دوم، شهربانو را به ملکیت امام حسین (ع) در آورده است، آیا این موضوع صحت دارد؟
اگر مقصود مولوی گرگیج این است که این بانو در زمان خلیفه دوم اسیر شده و «خلیفه دوم» او را به ملکیت سیدالشهدا (ع) در آورده و بدین سبب حکومت او مشروع است، در پاسخ باید گفت که شهربانو از طریق عقد به ازدواج امام حسین (ع) درآمد. همچنین اگر از طریق مالکیت هم باشد، مشروعیت خلافت خلفا از آن به دست نمیآید.
چرا اعتقاد دارید مشروعیت خلافت خلفا در این ماجرا حاصل نمیشود؟
زیرا اگر پذیرش هدیه از سلطان نشان از مشروعیت حکومت او باشد، در دوره نبوی نیز «مقوقس» پادشاه مصر ماریه قبطیه را به پیامبر (ص) هدیه داد، پس بنابر مبنای مولوی گرگیج باید حکومت پادشاه مصر نیز مشروع باشد، در حالی که طبق مبانی اسلامی چنین نیست. مادر حضرت زید بن علی (ع) نیز کنیزی بود که جناب مختار به امام سجاد (ع) هدیه داد. (ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص124)، ولی اهل سنت، این مسأله را دلیل مشروعیت خلافت مختار نمیدانند! بر این اساس پذیرش کنیز از عمر بن خطاب نیز دلیل قبول خلافت او نیست.
به دست آوردن غنیمت جنگی در زمان امام معصوم (ع) از منظر فقه شیعه چه حکمی دارد؟
بر اساس فقه شیعه و روایات معتبر معصومان (ع)، اگر فردی به جنگی غیر مشروع برود و در آن جنگ غنیمت به دست آورد، تمام غنایم، ملکِ امام معصوم است و ایشان هر گونه بخواهد در آن تصرف میکند(کلینی، الکافی، ج5، ص43- 44، ش1). حال اگر جنگ ایران از نظر امامان معصوم (ع) مشروع نباشد، تمامی غنیمتها مِلک شخصیِ امام است و اگر کسی بدون اجازه در آن تصرف کند، کار حرام انجام داده است، و با دادن آن اموال به امام، مشروعیت جنگ آن فرد ثابت نمیشود.
همچنین بر اساس دیدگاه شیعه، هر چه در زمین است، متعلق به امام بوده و امام مالکِ اصلی آن است و مالکیت دیگران، فرعی و با اذن امام است؛ یعنی امامِ منصوب از طرف خداوند، هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف میکند. زیرا اراده او تابع اراده خدا است! از این رو اگر جنگهای خلفا مشروع نباشد، امام میتواند به عنوان مالک اصلی در همه اموالی که به غنیمت گرفته شده، هر گونه بخواهد تصرف کند. (شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص407)
با این توضیحات، اگر حکام غیر مشروع هدیهای دادند، نباید قبول کرد؟
یکی از مسائل شرعی که حتی در مورد غیر امام نیز جاری است، مسأله هدایای حاکمان غیر مشروع است، که در صورتی که آن حاکم هدیهای به شخص مؤمن بدهد، در بعضی موارد تصرف در آن جایز است. که یکی از آنها تصرف به خاطر تقیه است.
انتهای پیام
باسمه تعالی یک معلم واقعی بنا به رسالت واقعی معلم و از آنجا که همه علوم الهی هستند باید از کتمان علم خودداری کند چه این علم آموزی با حقوق باشد چه بی حقوق .به عنوان مستند حرف ،در آیه 174 سوره مبارکه بقره از جهتی خاص به این موضوع پرداخته شده است .در صورتی که یک معلم فقط جنبه مادی آموزش دادن را در نظر بگیرد از آن سطوح عالی معنوی معلمی در حال دور شدن هست . لذا حواسمان باشد که شغل معلمی شغل مقدسی هست که اگر حتی حقوق مان هم قطع شود جریان علم آموزی را ادامه می دهیم .و اعتقادمان این است که روزی و رزق اهل علم را خداوند تبارک و تعالی می رساند . انشاء الله که از آزمون های الهی سربلند بیرون بیاییم .
مرگ خاموش در باغوحش بلمارش
باورکردنی نیست. یک فعال رسانهای و روزنامهنگار تحقیقی پرآوازه در جهان، در زندان امنیتی انگلیس سکته کرده و تا آستانه مرگ رفته، اما خبر آن برای 45 روز کتمان شده است.

به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت: باورکردنی نیست. یک فعال رسانهای و روزنامهنگار تحقیقی پرآوازه در جهان، در زندان امنیتی انگلیس سکته کرده و تا آستانه مرگ رفته، اما خبر آن برای 45 روز کتمان شده است. این روزها در حالی که انگلیس، یک خبرنگار ایرانی را با دستاویز نقض حقوق بشر(!) تحریم میکرد، خبر سکته بنیانگذار سایت ویکیلیکس در زندان امنیتی لندن منتشر شد. جولیا آسانژ در حالی به علت آزار و شکنجه و فشار روانی، سکته کرد که جایزههایی را از محافل رسانهای و حقوق بشری غرب گرفته و مورد حمایت نشریاتی مثل اشپیگل، لوموند، گاردین و الپائیس و... قرار داشت.
روزنامه «دیلی میل» دیروز خبر داد «جولیان آسانژ در زندان بلمارش، دچار سکته مغزی شده است. این حادثه 27 اکتبر ]پنجم آبان ماه[ در جریان حضور مجازی در دادگاه رخ داده است». آسانژ ازآوریل 2019 در زندان امنیتی بلمارش محبوس است. او دو سال قبل هم به علت شدت فشارها، به بیمارستان زندان منتقل شده بود. وکیل آسانژ همان زمان به خبرنگاران گفت «وضعیت سلامتی وی به قدری بد و وخیم بود که نمیشد با او گفت وگوی عادی داشت». سفارت اکوادور در لندن که 7 سال به بنیانگذار ویکی لیکس پناهندگی داده بود، تحت فشار انگلیس و آمریکا مجبور به لغو پناهندگی و تحویل وی به مقامات امنیتی شد.
خبر سکته آسانژ در حالی منتشر شده که پس از رای دادگاه تجدید نظر به نفع دولت آمریکا، احتمال تحویل و حتی اعدام وی افزایش یافته و این در حالی است که دادگاه قبلی در ماه ژانویه، حکم داده بود به دلیل نگرانی در مورد سلامت آسانژ و به خطر افتادن جانش، وی نباید تحویل آمریکا شود. در این میان آمریکا مدعی شده تضمینهایی را درباره سلامت آسانژ پس از استرداد ارائه میکند، اما وکلای او میگویند تضمینهای آمریکا «بیمعنی» است. خانم استلا موریس وکیل آسانژ میگوید «سکته مغزی، به علت استرس ناشی از احتمال استرداد و کاهش کلی سلامتی او در سه سال بازداشت اتفاق افتاده است. به حیواناتی که در قفس باغ وحش گیر افتاده و زندگی شان کوتاه شده، نگاه کنید. این چیزی است که برای جولیان اتفاق میافتد. او برای مدت طولانی در سلول نگهداری شده، جایی که هوای تازه و نور خورشید و غذایی کم بود».
دو سال قبل، 117 پزشک و روانشناس در نامهای سرگشاده به دولت انگلیس، نسبت به وضعیت سلامتی آسانژ در زندان امنیتی ابراز نگرانی کرده و هشدار دادند که ممکن است او در زندان بمیرد. آنها خواستار پایان دادن به شکنجه روانی و بیتوجهی به وضع سلامتی آسانژ شده بودند. خود او نیزهمان موقع در تماس با یکی از دوستانش گفته بود «من در حال مرگ تدریجی هستم». به گزارش دیلی میل به نقل از «ووگان اسمیت» دوست آسانژ، «او در این تماس تلفنی، برای تکلم مشکل داشت. سخنان آسانژ نامفهوم بود و به کُندی حرف میزد. جولیان شمرده سخن میگوید و در زمان صحبت کردن بسیار شفاف است. اما این بار وحشتناک به نظر میرسید... از شنیدن صدای او بسیار متاسف شدم».
زیگمار گابریل، وزیرخارجه اسبق آلمان هم فوریه 2020 در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «من با مامور ویژه سازمان ملل تماس گرفتم. او همراه پزشکان با آسانژ ملاقات کرده و گزارش جامعی درباره شرایط زندان و وضعیت فیزیکی و روانی بد و ناتوانی او برای دفاع از خود در آمریکا تهیه کرده و تصریح میکند آسانژ، زمانی که به سفارت اکوادور در لندن پناه برده، مورد شکنجه قرار گرفته و در زندان نیز، نه تنها آثار جسمی و روانی شکنجهها ترمیم نشده، بلکه بدتر هم شده است». نیلز ملزر، گزارشگر ویژه سازمان ملل هم، انگلیس و آمریکا را به شکنجه کردن چلسی مانینگ و جولیان آسانژ در مدت بازداشت، متهم کرده و گفت «خانم مانینگ که به دلیل امتناع از شهادت علیه آقای آسانژ در ویرجینیا زندانی شده، به طور مداوم تحت تهدید و اجبار قرار گرفته و این، مصداق کامل شکنجه و رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز است. وضعیت سلامتی آقای آسانژ در زندان بلمارش بدتر شده. او پیوسته در معرض آزار روانی قرار دارد. یافتههای من که به تأیید کارشناسان پزشکی رسیده، به شکل غیر قابل انکاری ثابت میکنند مقامات بریتانیا در شکنجه و برخورد نامناسب با آسانژ نقش داشتهاند».
«کریستین هراونسون» سردبیر سایت ویکیلیکس چندی قبل اعلام کرد «سازمان سیا که درصدد کشتن جولیان آسانژ است، تفاوتی با قاتلان سعودی جمال خاشقجی ندارد. اگر به دو ماجرای آسانژ و خاشقجی نگاه کنیم، وجوه تشابه بسیاری بین آنها مییابیم. هر دو، نیات یکسانی داشتند و در هر دو حالت، قربانی یک خبرنگار است». مطابق آنچه گفته شد، به نظر میرسد آسانژ به اعتبار اطلاعاتی که از وضعیت وخیم زندانهای آمریکا داشت، میدانست در صورت انتقال به واشنگتن با چه وضعیت وحشتناکی رو به رو خواهد شد. امااشتباه او این بود که از تبدیل شدن انگلیس به مستعمره آمریکا غفلت کرده بود؛ و اینکه شعار آزادی بیان، بیشتر چماقی برای کوبیدن جهان غیر غرب است و اگر لازم باشد، حتی از بستن صفحات رئیسجمهور آمریکا (ترامپ) در شبکههای اجتماعی هم دریغ نمیشود.
برخی تحلیلگران درباره ویکی لیکس میگویند که نباید به همه محتواهای منتشره اطمینان کرد. آنها به احتمال نفوذ سازمان سیا از طریق 800 نفری که تدریجا در 15 سال گذشته به جمع همکاران و تامین کنندگان ویکی لیکس پیوستهاند،اشاره میکنند و میگویند امکان نفوذ بعدی سیا برای مهندسی معکوس ویکی لیکس و انتشار اطلاعات دستکاری شده و گمراهکننده وجود دارد. این احتمال، به ویژه درباره برخی مطالب متاخری که در ویکی لیکس منتشر شده، قابل تامل است. اما در عین حال، انتشار اسناد محرمانه پنتاگون، سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا در همان سالهای اولیه تاسیس ویکی لیکس، ضربه حیثیتی بیسابقهای به آمریکا زد. واقعیت این است که انتشار اسناد طبقهبندی شده درباره جنایات جنگی سازمان یافته، رسوایی بیسابقه برای ابرقدرتی بود که با نقاب دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، اقدام بهاشغال افغانستان و عراق کرده بود.
افشای اسناد وحشیگری در زندان گوانتانامو و انتشار ویدئوی قتل عام مردم عراق به وسیله بالگردهای آپاچی، انزجاری کم سابقه نسبت به آمریکا را در میان همه ملتهای جهان ایجاد پدید آورد. پس از آن هم با انتشار چهار سند جدید معلوم شد حمله شیمیایی سال 2018 در شهر دومای سوریه، ساختگی بوده است: «اسناد درز کرده از کارشناسان سازمان منع تسلیحات شیمیایی که به شهر دوما سفر کرده بودند نشان میدهد اهالی این شهر در حومه دمشق، با گاز کلر مسموم نشدهاند. پیامهای مبادله شده میان اعضای این سازمان نشان میدهد یکی از مقامات ارشد دستور داده تا بخشی از گزارش کمیته حقیقت یاب از بایگانی اسناد حذف شود». آمریکا، فرانسه و انگلیس در پی ادعای حمله شیمیایی به منطقه دوما، بدون آنکه منتظر گزارش مراجع ذی صلاح بینالمللی برای مشخص شدن عاملان حمله باشند، دولت سوریه را متهم کرده و حملات موشکی و هوایی را به برخی مناطق این کشور ترتیب دادند.
بر اساس اسناد فاش شده همچنین معلوم شد سازمان سیا حتی برای متحدان آمریکا هم حرمتی قائل نبوده و از جمله، از آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان، برلوسکونی نخستوزیر ایتالیا، شیراک و سارکوزی و اولاند رؤسای جمهور فرانسه، بان کی مون دبیرکل سازمان ملل، و برخی شرکتها و مقامات ژاپنی به مدت طولانی جاسوسی میکرده است. مشاور صدر اعظم آلمان، پس از افشای اینجاسوسی گفت «مرکل دچار سرخوردگی شده، چون فکر نمیکرد به عنوان متحد نزدیک آمریکا در معرض شنود و جاسوسی سیا باشد». آسانژ و همکار او خانم «چلسی مانینگ»، توانسته بودند بخش کوچکی از تصویر دیو پنهان در پشت سیمای بزک شده آمریکا را بازنمایی کنند. آسانژ برخی خط قرمزها را رد کرده و گفته بود: «اسرائیل، سیاست خارجی ترامپ را مستعمره خود کرده؛ حتی بیش از دوره اوباما. دیگر اولویت اول، آمریکا نیست. «چلسی مانینگ» تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا هم که اطلاعات محرمانهای را در اختیار ویکیلیکس قرارداد، اردیبهشت 97 گفت «تمامی دولتهای آمریکا - چه دموکراتها و چه جمهوری خواهان- سرکوبگر هستند و ما از یک دولت سرکوبگر به نوع دیگری از دولت سرکوبگر منتقل میشویم. من همیشه نسبت به تفاوت میان جمهوری خواهان، دموکراتها یا دیگر سیاستمداران در تردید بودهام. مسئله، سیستم کلاهبرداری است که ما در آن زندگی میکنیم».
«یاهونیوز» سه سال قبل، مقارن با ریاست دونالد ترامپ فاش کرد سازمان سیا نقشههایی برای ربودن یا ترور آسانژ داشته است. دموکراتها هم بهاندازه جمهوری خواهان تشنه خون وی بودهاند؛ چه اینکه آسانژ به استناد اسناد پنتاگون، سیا و وزارت خارجه آمریکا، هیلاری کلینتون وزیر خارجه را «جلاد لیبی» خوانده بود. آسانژ، انتخاب بین ترامپ و کلینتون در انتخابات آمریکا را به انتخاب بین «وبا» و «سوزاک» تشبیه کرد. او همچنین به کنایه گفته بود: «من نمیفهمم چرا مادورا (رئیس جمهور ونزوئلا) قانونی مانند قانون اساسی عربستان را تصویب نمی کند تا آمریکا از او خوشحال و راضی باشد»! آسانژ مطابق اسناد گفته بود: «داعش را سازمان سیا تولید کرد».
یکی از اسناد قابل تامل، ایمیلهای جان برنان (مامور اطلاعاتی با سابقه، مشاور باراک اوباما و رئیس بعدی سازمان سیا) است. برنان سال 2013 به ریاست سرویس جاسوسی آمریکا منصوب شد، اما قبل از آن، در فاصله سالهای 2007 تا 2009، مکاتبات سرّی با اوباما داشته و از جمله در یکی از ایمیلها نوشته بود:
«ایران در دهههای آتی به بازیگر اصلی در صحنه جهانی بدل خواهد شد و اقدامات و رفتار آن، تاثیری بزرگ و طولانی بر منافع بلندمدت و کوتاه مدت آمریکا و بسیاری از مسائل جهانی و منطقهای خواهد داشت؛ کشوری با بیش از 70 میلیون نفر جمعیت، دارای 20 درصد از ذخایر نفتی دنیا، موقعیت راهبردی فوقالعاده و توانمندی هسته ای. آمریکا چارهای ندارد جز اینکه راهی برای کنار آمدن با هر دولتی که در تهران قدرت را در اختیار دارد، پیدا کند... زمینه تاریخی اقدامات تروریستی[!] نظام کنونی ایران در جهان، از تاریخ باستانی این کشور و از جمله دوران کوروش شکل گرفته است. امپراتوری کوروش کبیر در قرن ششم پیش از میلاد، مناطقی از جنوب غرب آسیا و آسیای مرکزی را در بر میگرفت و به مصر و شمال آفریقا منتهی میشد. این موضوع، پایههای تفکر نفوذ ایران به مناطق دوردست را بنا نهاد؛ موضوعی که تا به امروز ادامه داشته است. هویت ایرانی، بعدها با اسلام که در منطقه ریشه گرفت، عجین شد و رهبران ایرانی را به محافظان وفادار اسلام بدل کرد. باور اسلامی و شیعی، هویت ایرانی را مستحکمتر کرده است... جنگ جهانی دوم و حوادث پس از آن، ایران را به مهره پیاده شطرنج سیاست جهانی بدل کرد. این واقعیت در سرنگونی مصدق نخستوزیر ایران توسط سازمان سیا در سال 1953 نمود پیدا کرد و شاهِ طرفدار آمریکا را به قدرت بازگرداند تا با مشت آهنین برای 25 سال بعد حکومت کند. زمانی که شاه در سال 1979 سرنگون شد، جمهوری اسلامی تحت رهبری آیتالله خمینی بنیانگذاری شد. این رویداد، مشکلاتی را برای تنها ابرقدرت دنیا آمریکا پدید آورد».
انتهای پیام/
.: Weblog Themes By Pichak :.