تاملی در طرح «اتحاد شکل البسه» در دوره رضاخان
رضاخان در ابتدا چنین تصور میکرد که برای رسمیت بخشیدن به کشف حجاب، باید زمینه های لازم را در کانون خانواده فراهم ساخت. اول هم به سراغ کارکنان دولت رفتند.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، رضاخان در ابتدا چنین تصور میکرد که برای رسمیت بخشیدن به کشف حجاب، باید زمینه های لازم را در کانون خانواده فراهم ساخت. از دید طراحان کشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بی حجاب همسر در معابر عمومی، می توانست عامل اصلی عدم پیشرفت برنامة کشف حجاب باشد. از این رو، برنامههای اولیة خود را در جهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین کردند و بدان جنبه رسمی و قانونی نیز بخشیدند. اول هم به سراغ کارکنان دولت رفتند. زیرا آنان در کنترل دولت بودند و در مقایسه با سایر اقشار جامعه، دولت می توانست نظارت بیشتری بر رفتار آنان اعمال نماید و از سوی دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان، رفته رفته میتوانست راه را برای پذیرش سایر اقشار جامعه نیز هموار کند.
بدین منظور، در راستای ایجاد زمینه برای رسمیت یافتن و اعلام کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دی ماه سال 1307 و در دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی به تصویب رسید. در قسمتی از این قانون آمده است: «کلیه اتباع ذکور ایران که بر حسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند در داخله مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس متحدالشکل شوند».
مطابق این قانون، هشت طبقه از جمله مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان دارای محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول، روحانیون ایرانی غیر مسلم مستثنی بودند. زمان اجرای آن نیز در شهرها از اول فروردین 1308 و در روستاها و قصبات از اول فروردین ماه 1309 تعیین شده بود. متخلفین از این قانون در صورتیکه شهرنشین بودند به «جزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا حبس از یک تا هفت روز» و در صورتی که شهرنشین نبودند به «حبس از یک تا هفت روز به حکم محکمه» محکوم می شدند.
اجرای این برنامه، طبق اسناد موجود در تهران و چند شهر کشور از جمله قم، جهرم و شهرهای مرزی کردستان و بنادر و دشتستان با مخالفتها و مقاومت هایی مواجه شد که منجر به کشته و زخمی شدن عده زیادی گردید. به نقل از خبرگزاری دیلی میل: «حتی دولت ایران برای سرکوب و فرونشاندن آتش شورش عشایر ناحیه شیراز دچار اشکال گردید. شورشیان تقاضای الغای قانون راجع به کلاه پهلوی دارند. این شورش به بلوای افغانستان علیه اصلاحات و اقتباس از تمدن غربی امان الله خان شباهت زیاد دارد. عشایر با مساعی شاه که می خواهد آنان را به ترک عمامه و لباس عربی و استعمال کلاه و لباس غربی مجبور سازد، مخالف میباشند».
وقتی مقاومت عشایر بالا گرفت، به لحاظ حساسیت موضوع رضا شاه، برای سرکوبی آنان از هواپیما و زره پوش نیز استفاده کرد و حتی گفته شد: «شاه شخصاً عازم صحنه عملیات خواهد شد و انتظار یک زد و خورد قطعی میرود». اما علیرغم این مقاومت ها در بعضی از ولایات، برنامه اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه به خوبی پیش رفت. به طوری که تقاضای وارد کردن کلاه فرنگی از خارج از مرزها هم کردند.
بنا به نقل روزنامه ایران، به دلیل کمبود کلاه در منطقه جنوب شرقی «... تجار زاهدان مقدار زیادی کلاه از هندوستان خواسته اند». همچنین در بعضی از ولایات بازار استفاده از کلاه و لباس متحدالشکل حتی قبل از اعلام رسمی قانون اتحاد شکل البسه رواج یافته بود و برای آنکه حکام آنجا پا را از دایره مقررات فراتر نگذارند، در خصوص هماهنگی نوع رنگ کلاه با رنگ لباس های مختلف از وزارت داخله «استعلامِ» می نمایند و از آنجا که از هنگام اجرای قانون اتحاد شکل البسه تا اعلام رسمی کشف حجاب نوع کلاهی که مأمورین دولتی و مردم میبایست استفاده نمایند، چند بار تغییر کرد قضیه استعلام از وزارت داخله تا سال 1314 ادامه داشت. به طوری که وزارت داخله در همین سال و درست سه ماه قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، و برای آن که اتحاد شکل البسه مردان با کشف حجاب زنان کاملاً هماهنگ شده باشد، طی بخشنامه ای مقررات استفاده از انواع کلاه ها و لباسها را به مأمورین ابلاغ کرد.
در قسمتی از این بخشنامه چنین آمده است:
1ـ کلاه بلند کرکدار براق (مثل مخملهای پر کرک) به رنگ سیاه را میتوان در کلیه موارد استعمال نمود و این کلاهی است که قاعدتاً مأمورین باید تهیه نموده و در مواقع رسمی با ژاکت به سر بگذارند.
2ـ کلاه بلند از جنس اطلس مات به رنگ سیاه که به شکل کتابی جمع می شود مختص لباس شب (فراک) [است] و به هیچ وجه در روز استعمال نمی شود.
3ـ کلاه بلند خالی رنگ اختصاص به موارد ذیل داشته:
اسب دوانی، نمایشات آرتشی، گاردن پارتی و بعباره اُخری فقط در هوای آزاد استعمال میشود.
در پایان این متحدالمال به ولات و حکام و رؤسای ادارات دستور داده می شود به «مأمورین مربوط» ابلاغ نمایند.
سؤالی که در اینجا مطرح میگردد، این است که دستورالعمل های مربوط به چگونگی استفاده از نوع رنگ کلاه و لباس از چه منبعی اقتباس شده است؟ آیا کسی که میگوید «باید ایران را چون فرنگ ساخت»، می تواند منبع دیگری جز فرنگ برای اخذ این مقررات داشته باشد؟
اجرای این مقررات و لزوم رعایت آن چیزی نیست مگر برای تعلیم و آموزش فرهنگ غرب و فرنگی مآب نمودن افراد جامعه، وگرنه اگر تنها به تغییر در لباس اکتفا میشد شاید مسئله حادی نبود. اما، در نظر آنان، تغییر در لباس به منزله تغییر در افکار و هدایت آن به سمتی خاص بود. متأسفانه از میان وجوه مختلف پیشرفت های علمی و صنعتی دنیای غرب، بیشتر به ظاهر آن بسنده کردند و تلاش نمودند تا از افکار انحرافی آن پیروی کنند. به قول مخبرالسلطنه، آثاری که از این تغییر لباس بیشتر ظاهر شد «تمدن بولوارها بود که بکار لاله زار می خورد و مردم بیبند و بار خواستار آن بودند».
برگزاری مراسم جشن و سرور به مناسبتهای مختلف در ادارات دولتی و کارخانجات، فرصتی مناسبی بود برای پیشبرد این طرح. به طوری که، کلاه گذاری جدید را مترادف تمدن و پیشرفت قلمداد می کردند. روزنامه تجدد شرح مبسوطی از برگزاری جشن تغییر کلاه و لباس از قول مدیر کارخانه ای در تهران آورده:
« ... ما ایرانیان یعنی همان اشخاصی که سابقاً بدون استثناء به هیچ وجه، وزنی در انظار جامعه نداشتیم، امروزه بصورت متمدنین در آمده ایم و امروز همه آقا ـ مسیو ـ شده ایم ...» در پایان نیز از «پهلوانی» که «یک مشت مردمان ضعیف و بیچاره را آقا نموده» یعنی رضا شاه تشکر و قدردانی می کند!
کلاهگذاری اجباری بر سر ایرانیان، به خارج از مرزها نیز سرایت کرد. روزنامه اطلاعات در مقاله ای تحت عنوان «تغییر کلاه» خبر از مراسم جشن تبدیل کلاه ایرانیان مقیم بصره میدهد و می نویسد:
در بصره از طرف ایرانیان مقیم آنجا برای تغییر کلاه سابق به کلاه تمام لبه مجلس جشن باشکوهی منعقد گردیده است. کنسول دولت شاهنشاهی و تجار و رؤسای اصناف ایرانیان مقیم بصره در آن جشن حضور داشتند و نطق های مفصلی در جشن مذکور ایراد گردید، و ناطقین بطور کلی محسنات و فواید این کلاه و استقبال عظیمی که در میهن آنها برای سرگذاردن این کلاه بعمل آمده متذکر شده و اضافه نمودند که ما هم باید مانند برادران خود که در داخل خاک وطن می باشند فوراً به این امر مبادرت نمائیم و کلاه جدید بر سر گذاریم.
گزارشگر این روزنامه سپس «حسن استقبالی که تمام افراد ملت ایران از این امر نمودند را بزرگترین دلیل تقدم اجتماعی» ایرانیان می داند و متذکر می گردد که «ایرانیان باید از حیث کلاه هم با دیگر ملل دنیا» برابر و مساوی باشند.
بعد از مسافرت رضا شاه به ترکیه، کلاه لبهدار تبدیل به کلاه شاپو گردید و در همین زمان حضور زنان بی حجاب در محافل و مجالس به اتفاق همسرانشان خصوصاً برای کارکنان دولت جنبه اجبار به خود گرفت. صدرالاشراف در خاطرات خود در مورد مسافرت رضا شاه به ترکیه و تعویض کلاه، می نویسد:
بعد از مسافرت به ترکیه رضا شاه اظهار داشت: «ما باید صورتاً و سنتاً غربی بشویم و باید در قدم اول کلاه ها تبدیل به شاپو بشود و هنگام افتتاح مجلس شورا همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجلس کلاه را به عادت غربی ها باید بردارند».
بنا به نقل خبرگزاری رویتر «شاه برای ترویج این آداب و رسوم غربی طی بخشنامه ای اعلام کرد که برداشتن کلاه از سر در مقابل بزرگتران دلیل احترام می باشد و این عمل درست نقطه مقابل عادت قدیمی ایرانیان است که برهنگی سر را علامت بی ادبی و عدم رعایت آیین بزرگتری و کوچکتری می دانستند». به گفته همین خبرگزاری، شاه فرمان داده است که همه آحاد ملت کلاه جدید که طاق آن هموار و دارای آفتابگردان است و به کلاه سربازان انگلیسی شباهت دارد، «بجای کلاه پهلوی بر سر بگذارند».
پس از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه فرنگی بود که شاه به «وزراء و وکلاء اعلام کرد که شروع به رفع حجاب زنها نمایند و چون برای عامه مردم یک دفعه مشکل بود اقدام [به بی حجابی] کنند». رضا شاه خطاب به وزراء و معاونین آنها اعلام کرد که «شما وزراء و معاونین پیشقدم بشوید و هفته ای یک شب با خانم های خود در کلوپ ایران مجتمع شوید».
بدین ترتیب برنامه اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، عملاً با رفع حجاب همراه شد و مقدمات اعلام کشف حجاب را بیش از پیش فراهم آورد. منتهی برای اعلام رسمی، مقدمات و تمهیدات بیشتری لازم بود. به رغم دست اندرکاران این طرح ظاهر فریب، حال که مانع اصلی (مرد) از سر راه حضور زنان در اجتماع برداشته شده، و خود الگوهای غربی را پذیرفته و یا به او قبولانده اند؛ باید زنان ایرانی را بیشتر با زنان متمدن دنیا هماهنگ و همساز نمود و آنها را برای اجرای رفع حجاب بیشتر آماده کرد. در اجرای این مقصود، دومین کنگره زنان شرق در ایران، تشکیل گردید که زن ایرانی را با اصول ترقی و تمدن آن هم به سبک غرب آشنا سازد.
انتهای پیام/
مبارزات رئیسی در دوران پهلوی/ دیدار با آیتالله خامنهای در ایرانشهر+عکس
سیدابراهیم رئیسی میگوید: اولین برخورد ما با حضرت آقا موقعی بود که با یکی از دوستان به منزل آقای مهامی در مشهد رفته بودیم. همه میدانستند ایشان وکیل امامند. به منزل ایشان رفته بودیم که آقای هاشمینژاد و آقای خامنهای آنجا بودند.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، حجتالاسلام والمسلیمن سید ابراهیم رئیسی با رای مردم به عنوان هشتمین رئیس جمهور ایران اسلامی انتخاب شد. به همین بهانه برگهایی از زندگی و خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین سید ابراهیم رئیسی که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است برای نخستینبار منتشر میشود که در ادامه از نظر میگذرد.
* زندگینامه، تحصیلات، مسئولیتها
سید ابراهیم رئیسالساداتی معروف به رئیسی در سال 1339 در محله نوغان مشهد به دنیا آمد. او در حوزه علمیة قم، اصول فقه را نزد آیتالله مروی، لمعتین را نزد آیتالله فاضل هرندی، رسائل را نزد آیتالله موسوی تهرانی، مکاسب محرمه را نزد آیتالله دوزدوزانی، کتاب البیع مکاسب را نزد آیتالله خزعلی، خیارات مکاسب را نزد آیتالله ستوده و آیتالله طاهری خرمآبادی و کفایه را نزد آیتالله سید علی محقق داماد، تفسیر قرآن کریم را نزد آیتالله مشکینی و آیتالله خزعلی، شرح منظومه و فلسفه را نزد آیتالله احمد بهشتی و یک دوره شناخت را نزد آیتالله مطهری و نهجالبلاغه را نزد آیتالله نوری همدانی آموخت.
حجتالاسلام رئیسی، خارج اصول را نزد آیتالله سید محمدحسن مرعشی شوشتری و آیتالله هاشمی شاهرودی و خارج فقه را نزد آیتالله آقا مجتبی تهرانی و آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب تلمذ نمود. و با اتمام دوره سطح حوزه توانست به دوره کارشناسی ارشد رشته حقوق خصوصی راه یافته و پس از دفاع از پایاننامه خویش با عنوان «ارث بلا وارث» در سال 1380 با قبولی در کنکور دکترای مدرسه عالی شهید مطهری در رشته فقه و حقوق خصوصی ادامه تحصیل دهد. سید ابراهیم رئیسی با تکمیل تحقیقات خود در رشته فقه و حقوق، موفق به اخذ مدرک عالیترین سطح حوزه (سطح چهار) شد و در نهایت رساله دکترای خود را با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» دفاع کرد و با اخذ نمره ممتاز به درجه دکترای فقه و حقوق نائل آمد.
*روایت حجتالاسلام رئیسی از دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی
وی در دوران نهضت اسلامی از طلاب مبارز بود و خاطراتی شنیدنی از آن روزها دارد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او در مناصب مختلف خدمت نمود. ورود حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی به عرصه مدیریت از سال 1359 و با حضور در جایگاه دادیاری شهرستان کرج آغاز شد و پس از مدتی با حکم شهید قدوسی، به سمت دادستان کرج منصوب شد. پس از دو سال در تابستان 1361 همزمان با دادستانی شهر کرج، مسئولیت دادستانی همدان را نیز عهدهدار شد. حضور همزمان او در این دو مسئولیت، برای مدتی ادامه یافت تا آنکه به عنوان دادستان استان همدان معرفی شد و از سال 1361 تا 1363، در این سمت خدمت نمود.
سید ابراهیم رئیسی در سال 1364 به عنوان جانشین دادستان انقلاب تهران منصوب شد. امام خمینی(ره) طی احکام ویژه و مستقیم، او را برای رسیدگی به مشکلات اجتماعی در برخی استانها از جمله لرستان، کرمانشاه و سمنان مأمور کرد.
بعد از رحلت امام(ره)، آقای رئیسی با حکم رئیس وقت قوه قضائیه به سمت دادستان تهران منصوب شد و از سال 1368 تا 1373 به مدت پنج سال این مسئولیت را بر عهده داشت. ایشان از سال 1373 به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد. او از سال 1383 تا سال 1393، به مدت ده سال معاون اول قوه قضائیه بود و از سال 1393 تا اسفند 1394 نیز به عنوان دادستان کل کشور خدمت نمود. وی همچنین از سال 1391 با حکم مقام معظم رهبری به عنوان دادستان ویژه روحانیت مشغول به خدمت شد. وی در 17 اسفند 94، با حکم رهبر انقلاب به عنوان تولیت آستان قدس رضوی(ع) منصوب شد و در اسفند 1397 با حکم مقام معظم رهبری در جایگاه ریاست قوه قضائیه فعالیت خود را آغاز کرد.
گفتنی است در سال 1376، ایشان به پیشنهاد برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز از جمله آیتالله مهدوی کنی و تصویب شورای مرکزی جامعه روحانیت به عضویت در آن شورا در آمد. حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی در سال 1385، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز برای عضویت در چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری نامزد شد که با بیش از 80 درصد رأی مردم استان خراسان جنوبی انتخاب شد. دو سال پس از حضور در این مجلس، خبرگان ملت ایشان را به عنوان عضو هیئت رئیسه برگزید. همچنین ایشان در دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری در اسفند 1394 نیز با کسب اکثریت آرا برای دومین بار به عنوان نماینده مردم خراسان جنوبی برگزیده شد.
حجتالاسلاموالمسلمین سید ابراهیم رئیسی در دوران نهضت اسلامی نیز در امر مبارزه فعال بود و بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. ایشان در دوران تبعید آیتالله خامنهای در ایرانشهر به دیدار ایشان شتافت و در آنجا نیز با سوءظن ساواک مواجه شد.
آنچه در پی میآید، بخشی از خاطرات و یادماندههای حجتالاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی است که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است و برای نخستینبار منتشر میشود.
*حضور در تظاهرات ضد رژیم
با اوجگیری مبارزه علیه رژیم شاه در سال 1356 که در پی شهادت آقا مصطفی خمینی و متعاقب آن، قیام 19 دیماه رخ داد، حجتالاسلام رئیسی که در آن موقع حدودا 17 ساله بود، به همراه دیگر طلاب مبارز در تظاهرات حضور مییافت. وی در این باره میگوید: «در ایام انقلاب که تظاهرات در قم به طور رسمی از 19 دی آغاز شد، در همه این تظاهرات شرکت میکردم. جوان بودم و روحیه جوانی داشتم و در همه اجتماعاتی که در خانه مراجع و علما برگزار میشد شرکت میکردم.
بعد از جریان اهانت به حضرت امام که طی انتشار مقالهای توسط فردی به نام رشیدیمطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شده بود، مبدأ این اجتماعات بیشتر مدرسه آیتالله بروجردی بود. در بیشتر این اجتماعات از منزل مرحوم آیتالله گلپایگانی گرفته تا منزل همه علما شرکت میکردم؛ تا اینکه روز 19 دی فرا رسید و در منزل آیتالله حسین نوری تیراندازی شد و عدهای به شهادت رسیدند. در همه این اجتماعات توفیق داشتم که در منازل علما باشم.
کار ما همیشه تا 19 دی این بود که صبح به منزل یکی از مراجع میرفتیم و شب به منزل یکی دیگر. بعد از 19 دی هم ضمن اینکه سعی میکردیم به درسها توجه داشته باشیم، اما در کنار آن حتما نسبت به خبرهای انقلاب و توجه به اطلاعیهها و پیامهای امام که از نجف میدادند حساسیت داشتیم و جزء برنامههای ما قرار گرفت. یعنی با توجه به آن شرایط علاوه بر مسئله درس، نسبت به مسائل سیاسی کشور حساسیت داشتیم. در تهران اجتماعاتی بود، گاهی به آنجا می رفتیم و گاهی هم در حرم بودیم.
*هسته مبارزاتی طلاب در مدرسه آیتالله بروجردی
در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، طلاب جوان با تشکیل هستههای مبارزاتی، فعالیت خود را ساماندهی میکردند. یکی از این هستهها در مدرسه آیتالله بروجردی شکل گرفته بود. حجتالاسلام رئیسی که خود در آن هسته فعالیت جدی داشت، در این باره میگوید: «در اجتماعات طلبگی در مدرسه آیتالله بروجردی هستهای از بچههای انقلابی بود که مثلا جدیدترین اعلامیهها را در مدرسه نصب میکردیم و جدیدترین نوارهای انقلابی مربوط به مقام معظم رهبری را که در مشهد بودند و به قم میآمد در اختیار دوستان قرار میدادیم. هستهای بود که بیشتر جمعی از جوانهای هم سن و سال خود ما در مدرسه آیتالله بروجردی بودند. بعد از بسته شدن فیضیه و دارالشفاء، مدرسه خان که مدرسه آیتالله بروجردی بود و مرکزیت داشت هر وقت هر کس از منزل بیرون میآمد و به حرم میرفت سری هم به مدرسه خان میزد. مدرسه خان مرکزیت و پایگاه خبرگیری و خبررسانی درباره مسائل انقلاب شده بود.»
*دستگیری توسط ساواک
حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی در کارنامه مبارزاتی خود سابقه بازداشت توسط ساواک را نیز دارد. ایشان در شرح ماجرا میگوید: «قبل از انقلاب یک بار در قم دستگیر شدم و آن هم موقعی بود که با دو نفر از طلبهها داشتیم به یزد میرفتیم که در راهآهن دستگیر شدیم. تصور میشد همراه ما اعلامیههای امام هست، البته همراه بعضی از دوستان بود، ولی به یک شکلی جاسازی کرده بودند که کسی متوجه نشود که آنها هم متوجه نشدند.»
*اولین دیدار با آیتالله خامنهای
حجتالاسلام رئیسی پیش از پیروزی انقلاب با آیتالله خامنهای آشنا شد. ایشان خود درباره نحوه این آشنایی میگوید: «علاوه بر جلساتی که ایشان [آیتالله خامنهای] داشتند، به عنوان یک طلبه جوان به همراه دیگر دوستان خدمت ایشان حاضر میشدیم. اولین برخورد ما با حضرت آقا موقعی بود که با یکی از دوستان به منزل آقای مهامی در مشهد رفته بودیم. آقای مهامی در مشهد نماینده و وکیل وجوهاتی امام بودند. همه میدانستند ایشان وکیل امام است. به منزل ایشان رفته بودیم که آقای هاشمینژاد و آقای خامنهای آنجا آمده بودند. ظاهرا آن سه بزرگوار با هم جلسه داشتند و من هم با یکی از دوستان طلبه منزل آقای مهامی بودم.»
*گفتگو با آیتالله خامنهای در مسجد کرامت
دومین دیدار با آیتالله خامنهای نیز در جریان نهضت اسلامی میسر شد. حجتالاسلام رئیسی شرح دومین دیدار خود با آیتالله خامنهای را این طور روایت میکند: «دومین برخورد با حضرت آقا [در] مسجد کرامت بود که به عنوان طلبه با ایشان گفتوگویی داشتیم. دم در مسجد کرامت ایستاده بودیم و با ایشان صحبت میکردیم و مدت طولانی هم با بزرگواری حرفهای ما را گوش میدادند.»
دومین برخورد با حضرت آقا [در] مسجد کرامت بود که به عنوان طلبه با ایشان گفتوگویی داشتیم. دم در مسجد کرامت ایستاده بودیم و با ایشان صحبت میکردیم و مدت طولانی هم با بزرگواری حرفهای ما را گوش میدادند.
*سفر به ایرانشهر برای دیدار با آیتالله خامنهای
یکی از خواندنیترین خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی، روایت ایشان از سفر به ایرانشهر برای دیدار با آیتالله خامنهای است که از اواخر آذر 56 به آن منطقه تبعید شده بودند. حجتالاسلام رئیسی در شرح این خاطره میگوید: «همیشه شیفته سخنرانیها و شخصیت انقلابی ایشان [آیتالله خامنهای] بودیم. به دلیل علاقهای که به ایشان داشتم، قبل از پیروزی انقلاب یک سفر تبلیغی داشتیم که با بعضی از طلاب به رفسنجان رفته بودیم و سفر تبلیغی خود را به سفر سیاسی تبدیل کردیم.
در آن زمان شروع کردیم با تبعیدیها دیدار داشته باشیم. سراغ آقایان معادیخواه و خلخالی رفتیم. آقای خلخالی در رفسنجان در تبعید بود. از آنجا هم به عشق دیدار با حضرت آقا به ایرانشهر رفتیم. یک شب آنجا بودیم که دو نفر از طلبهها را در خیابان دستگیر کردند که معمم بودند. ما دو نفر شخصی بودیم و به منزل حجتی کرمانی رفته بودیم. گفتند دیشب پنج شش بار از ساواک سراغ شما را گرفتهاند که شما را ببرند که ما به شکلی اینها را دست به سر کردیم. بعد هم فرمودند اینجا یک راه مخفی در ذهنم هست که با یک نفر راهبلد شما را از آنجا رد میکنم، چون شما بلد نیستید.
ساعت نه صبح که در منزل ایشان صبحانه خوردیم و آماده شدیم، فرمودند شما دو نفر با اینها حرکت کنید و از شهر بیرون بروید که اینها قطعا شما را میگیرند. ایشان عامل فراری دادن ما دو نفر از ایرانشهر شدند، چون دو نفر دیگرِ ما را دستگیر کرده بودند. آقایی بود که ایشان را میشناسم منتهی ایشان هم مهمان بود و به دیدار ایشان آمده، ولی راه بلد بود؛ چون یک ماهی بود که در منزل آقا حضور داشت.
قبل از انقلاب به زاهدان و منزل آقای کفعمی رفتیم که عالم شهر بود و در منزل ایشان آقای هاشمینژاد و آقای طبسی که به دیدن آقا در ایرانشهر رفته بودند - منتهی داشتند بر میگشتند - هم حضور داشتند. یک شبی منزل آقای کفعمی بودیم. وقتی از ایرانشهر بیرون آمدیم دیگر تحت تعقیب نبودیم.»
* همین آقای خامنهای...!
حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی در بخش دیگری از خاطراتش میگوید: «حضرت امام همیشه به عنوان یک شخصیت الگو و محوری بودند، اما یادم میآید دو سال قبل از انقلاب با طلبهها که مینشستیم و صحبت میکردیم گفتند اگر شاه برود چه کسی میخواهد مملکت را اداره کند؟ من هم گفتم همین آقای خامنهای امام جماعت مسجد کرامت بهترین شخص برای ریاستجمهوری است. آن موقع مرا مسخره کردند که این چه حرفی است که میزنی؟ اما انسان در جبین ایشان توان مدیریتی را میدید. عرض کردم در مشهد عالم زیاد داشتیم، اما عالمی که جوانان اعم از دانشجو و طلبه را دور خودش جمع کند نداشتیم. درسهای تفسیر ایشان واقعا جا نبود. این درحالی بود که ایشان تحت تعقیب و گاهی زندان بودند و در تبعید نمیگذاشتند که ایشان آزادانه عمل کند، ولی باز هم در این شرایط از این امور غافل نبودند و بدانها توجه میکردند.»
*حضور در میان علمای متحصن
در بهمن 57 هنگامی که علما در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها و ممانعت از ورد امام، در دانشگاه تهران متحصن شدند، حجتالاسلام رئیسی نیز در دانشگاه تهران فعالیت داشت. خودش درباره آن روزها میگوید: «آن زمان [که] امام هنوز نیامده بودند، جزء جوانانی که در دانشگاه تهران فعالیت میکردند بودم؛ البته نه به عنوان متحصنین، چون علما متحصن بودند. در تمام آن یک هفته تحصن آنجا حضور داشتم، البته میگویم در عداد همان جوانانی که آنجا بودند فعالیت میکردم و دوست داشتم آنجا باشم. یعنی تمام آن یک هفتهای که آقایان تا آمدن امام متحصن بودند، در جمع همین جوانان پرشور حضور داشتم.
انتهای پیام
خاشقچی فلسطین؛ خشم در کرانه باختری؛ مأموران «رامالله» فعال فلسطینی را ربودند و کشتند
«نزار بنات» فعال فلسطینی و کاندیدای انتخابات پارلمانی، بامداد امروز به دست مأموران تشکیلات خودگردان با خشونت هرچه تمام، بازداشت شد و پس از ساعاتی جان خود را از دست داد.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، بازداشت و اعلام خبر مرگ «نزار خلیل محمد بنات» فعال سیاسی و اجتماعی فلسطینی به دست مأموران تشکیلات خودگردان در استان الخلیل در کرانه باختری، موجی از خشم و اعتراض را در فلسطین موجب شده است.
به نوشته وبگاه عربی21، طبق گفته خانواده «نزار بنات» 25 مأمور امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین در ساعت 3:30 بامداد به خانه او حمله کرده و با شلیک گلوله و پرتاب بمب صوتی و با زور در خانه را شکسته و وارد شدند و در حالی که اهالی خانه خواب بودند، شروع به ضرب و شتم شدید «نزار بنات» کردند.
به گفته خانواده وی، مأموران در حین بازداشت هیچ یک از پروتکلهای قانونی را رعایت نکرده و هیچ حکم جلبی نیز به اعضای خانواده و شخص نزار بنات نشان داده نشد. ساعاتی پس از بازداشت استانداری الخلیل خبر فوت وی را به خانوادهاش داد، اما هنوز جسد وی تحویل داده نشده و هیچ نهاد و ارگانی پاسخگو نیست.
«نزار بنات» منتقد سرسخت تشکیلات خودگردان فلسطین به سرکردگی «محمود عباس» و کاندیدای فهرست «الحریه و الکرامه» در انتخابات پارلمانی بود و چندی پیش از اتحادیه اروپا خواسته بود تا کمک مالی به تشکیلات خودگردان را به دلیل به تعویق انداختن انتخابات، قطع کند. به عقیده نزار بنات، «تشکیلات خودگردان برای منافع خود همه چیز از جمله خیزش مردمی و فدائیان فلسطین را میفروشد».
اما استانداری الخلیل امروز با صدور بیانیهای مدعی شد که نیروهای امنیتی حکم جلب به همراه داشتند و در اثنای بازداشت، حال «نزار بنات» بد شده و فورا به بیمارستان «الخلیل» منتقل شده اما پزشکان گفتند که او فوت کرده است. دولت تشکیلات خودگردان اما هنوز واکنشی به این اتفاق نشان نداده است.
نزار بنات پیش از این نیز مورد ضرب و شتم مأموران تشکیلات خودگردان فلسطین قرار گرفته بود
خاشقچی فلسطین
مرگ این فعال فلسطینی اعتراض گسترده گروههای سیاسی و مردمی و شخصیتها را موجب شده است و برخی کاربران نوشتهاند که مرگ وی شبیه کشته شدن «جمال خاشقچی» منتقد دولت سعودی در دوم اکتبر 2018 است.
واکنش عطوان
«عبدالباری عطوان» روزنامهنگار معروف جهان عرب در صفحه توئیتر خود نوشت که قتل «نزار بنات» با تحریک رژیم صهیونیستی صورت گرفته است. او افزود: «فتل مبارز بزرگ نزار بنات، آخرین میخ بر نعش مشروعیت تشکیلات خودگردان است. تشکیلاتی که مبارزان شرافتمند علیه دشمن صهیونیستی و میهنپرستان را به قتل میرساند، نماینده مردم فلسطین و آرمان فلسطین نیست».
گروه «الجبهة الشعبیه» در بیانیهای کشته شدن «نزار بنات» را محکوم کرده و خواستار اقدام و واکنش مراکز و نهادهای حقوقی شده است. در این بیانیه آمده است که باید رخدادهای مشابهی که نقض حقوق و آزادی مردم فلسطین است، خاتمه یابد.
جنبش مقاومت اسلامی حماس نیز با صدور بیانیهای، تشکیلات خودگردان را مسئول مرگ این فعال فلسطینی دانست. در این بیانیه آمده است که رخداد پیش آمده نشان از سیاست سرکوب تشکیلات خودگردان دارد.
حماس از همه گروهها و اقشار مردم فلسطین خواسته است تا در تشییع جنازه «نزار بنات» حضور گسترده داشته باشند.
دفتر رسانهای «کمیتههای مقاومت» نیز مرگ نزار بنات را «ترور» و «جنایت» توصیف کرد و گفت که این حادثه نوع رفتار سرکوبگرانه نهادهای امنیتی تشکیلات خودگردان و عدم پاسخگویی آنها را به طور روشن بر ملا کرد و نشان داد که تشکیلات خودگردان تا چه حد در برخورد با مخالفان دیکتاتور مآبانه رفتار میکند.
«بسام الصالحی» دبیرکل حزب «الشعبی الفلسطینی» نیز به شبکه المیادین گفت که نخستوزیر و وزیر کشور تشکیلات خودگردان باید پاسخگو باشند و امروز برای همه مردم فلسطین روز غم و اندوه است. جنبش «التحرک الشعبی» نیز خواستار مجازات قاتلان «نزار بنات» شد و گفت که باید شکنجه زندانیان و سرکوب مخالفان پایان یابد.
«تور ویسنلند» هماهنگ کننده روند صلح در خاورمیانه، وابسته به سازمان ملل نیز خواستار تحقیق فوری و شفاف و مجازات عاملان شد. نماینده اتحادیه اروپا در فلسطین نیز خواستار انجام تحقیقات فوری در این باره شد.
انتهای پیام/
سلام. *خوب است این کلیپ به نظر تمام مردم شریف ایران بخصوص نسل جدید برسد. چرا که عده ای جهت رای آوردن و تسویه حساب با امام و نظام و انقلاب و رهبری و عوض کردن جای جلاد و شهید ذهن مردم و جوانان عزیزمان را منحرف کردند. اینک ماجرای اعدام های سال 67 از زبان خود آیت الله رئیسی .....* ?? *لطفا جهت رفع شبهه منتشر کنید .* .... ??????
نتایج تکمیلی انتخابات ریاست جمهوری/ آراء رئیسی از 18 میلیون گذشت
رئیس ستاد انتخابات کشور، از نتایج تکمیلی انتخابات ریاست جمهوری خبر داد که مطابق آن، آراء سیّد ابراهیم رئیسی از مرز 18 میلیون عبور کرد.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، جمال عرف رئیس ستاد انتخابات کشور، با اعلام جزئیات تکمیلی از نتایج شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری، از تکمیل نتایج قبلی با وصول آخرین صورتجلسات از 91 صندوق باقی مانده این انتخابات خبر داد.
وی گفت: با وصول تمامی صورتجلسات صندوق های اخذ رأی انتخابات ریاست جمهوری و همچنین انطباق صورتجلسات هیأت های اجرائی و نظارت بخش ها و شهرستان های سراسر کشور، و اعمال جملگی آنها در سامانه جامع انتخابات، نتایج تکمیلی شمارش آرای انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری، مورد جمع بندی قرار گرفت.
رییس ستاد انتخابات کشور این نتایج را به شرح ذیل اعلام کرد:
1. کل تعرفه های مصرفی ( تحویل شده به مراجعه کنندگان شعب) : 28.989.529 برگ
2. آرای داخل صندوق های اخذ رای: 28.750.736 برگ
3. آرای باطله غیر مأخوذه درون صندوق: 100.231 برگ
4. آرای مأخوذه: 28.650.505 رأی
5. آرای باطله مأخوذه: 3.740.688 رأی
6. آرای صحیح: 24.909.817 رأی
آرای هر یک از نامزدها:
آقای سید ابراهیم رییسی 18.021.945 رأی
آقای محسن رضایی میرقائد 3.440.835 رأی
آقای عبدالناصر همتی 2.443.387 رأی
آقای سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی 1.003.650 رأی
رئیس ستاد انتخابات کشور خاطرنشان کرد: در اجرای تبصره 8 ماده 31 قانون انتخابات ریاست جمهوری، نتایج کامل شمارش آرا به شورای نگهبان اعلام شده است و مطابق همین تبصره، تایید نهایی صحت انتخابات برعهده شورای نگهبان است.
گفتنی است، تفاوت عدد مربوط به کل تعرفه های مصرفی (تعرفه های تحویل شده به مراجعه کنندگان شعب) با عدد آرای داخل صندوق های رأی، مربوط به افرادی است که در انتخابات شرکت کردند اما به هر دلیلی، رأی خود را داخل صندوق ها نیانداختند.
گفتنی است عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، روز پس از انتخابات ریاستجمهوری، رأی نهایی منتخب مردم، آیتالله رئیسی را 17 میلیون و 926 هزار و 345 رأی اعلام کرد.
انتهای پیام
.: Weblog Themes By Pichak :.